رونمایی از کتاب «آیین زندگی، شرحی بر دفتر اول مثنوی معنوی» در کتابخانه ملی

 

سرویس فرهنگی، هنری: مراسم رونمایی از کتاب «آیین زندگی، شرحی بر دفتر اول مثنوی معنوی به قلم رشید بهنام و روایت دکتر شاه خلیلی دیروز در اندیشگاه کتابخانه ملی ایران با حضور جمعی از استادان و فرهیختگان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ما،در آغاز این مراسم، رشید بهنام نویسنده کتاب، ضمن خیر مقدم به حاضران از سید محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات برای سخنرانی دعوت کرد.

پس از سخنان سید محمود دعایی پروفسور سید حسن امین با عنوان اندیشه‌های مولانایی سخنرانی کرد.

وی گفت: کتاب حاضر که امروز رونمایی خواهد شد مثل خود مثنوی از ویژگی مهمی برخوردار است به این معنا که از حاج ملاهادی سبزواری حکیم معروف که آخرین فرد شاخص از سلسله حکمای مسلمان است پرسیدند که اختلاف بین مولانا و حافظ چیست و از این دو شخصیت بزرگ، کدام بالاتر است. با آن تواضعی که بزرگانی از این دست دارند، حاج ملاهادی فرمود که من شایستگی ندارم بین این دو بزرگ داوری کنم اما هر مؤلفی و هر مورخ و نویسنده‌ای در سرآغاز اثر، خود را می‌شناساند و بنابراین هنگامی که به دفتر و دیوان حافظ مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که در غزل اول می‌گوید: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها. در مقام مقایسه هنگامی که مثنوی مولانا را باز می‌کنیم، می‌بینیم که می‌گوید عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد هرکه بیرونی بود.

به همین اعتبار من به اولین صفحات این کتابی که امروز رونمایی می‌شود توجه کردم و دیدم که نوشته است: بشنو. بشنو از نی چون حکایت یا شکایت می‌کند وز جدایی‌ها حکایت یا شکایت می‌کند. این نی همان روح انسانی است.

همان چیزی است که مولانا تا این حد درباره آن صحبت کرده است.

دیدم که این کتاب با «بشنو» آغاز شده است یعنی درک کن و آگاه باش و بعد از همه مهم‌تر پایان این کتاب با آن فراز زیبای مثنوی است که می‌گوید: از علی(ع) آموز اخلاص عمل، بیش از ۱۲ صفحه پایانی این کتاب مربوط به این است که الگو و اسوه حسنه انسان متعالی همان اخلاصی است که در از «علی آموز اخلاص عمل» آمده است.

در ادامه دکتر حسین وحیدی با عنوان «گاتما در مثنوی معنوی» سخنرانی کرد. وی گفت: ما در جایی گردهم آمده‌ایم که عنوان اندیشگاه را برخوددارد برای شناخت کتاب بسیار ارزشمند جناب آقای بهنام بنابراین چون سخن از اندیشه است بد نیست که به گذشته باز گردیم و درباره اندیشه، سروده‌هایی از زرتشت را بخوانیم:

«و آنگاه که در آغاز آن دو اندیشه به هم رسیدند زندگی و نازندگی را پدید آوردند».

در آن سال‌ها زرتشت چه می‌گوید؟ می‌گوید وقتی اندیشه نیک و اندیشه بد به هم رسیدند اندیشه نیک زندگی را پدید آورد و اندیشه بد نازندگی را. حالا به دنیای امروز نگاه کنید و ببینید این گفته هزاران سال قبل امروز در جهان چگونه خود را آشکار کرده است و مولانا در آن زمانه می‌گوید: ای برادر تو همه اندیشه‌ای مابقی خود استخوان و ریشه‌ای بد نیست باز هم از مولوی درباره اندیشه سخن بگوییم. مثنوی دریایی بی‌کرانه است درباره همه زمینه‌های وابسته به انسان مولانا می‌فرماید: از یکی اندیشه کاید در درون صد جهان گردد به یک دم واژگون.

وی در پایان افزود: مثنوی را باید پایه زندگی بشر امروز قرار دهیم.

در ادامه مراسم استاد میلاد کیایی قطعاتی از ساخته‌های خود را با سنتور نواخت که با استقبال چشمگیر حاضران روبرو شد.

دکتر امیرحسین شاه‌خلیلی راوی کتاب «آیین زندگی» دیگر سخنران این مراسم بود. متن کامل سخنان دکتر شاه خلیلی به شرح زیر است:

ما امروز در اینجا جمع شده‌ایم تا از کتابی رونمایی نماییم که هدف نویسنده محترم و دانشمند آن افزودن کتابی دیگر بر سلسله کتب بی‌شماری که تاکنون در مورد مولانا جلال‌الدین محمد بلخی و شرح و تفسیر اشعارش به چاپ رسیده نمی‌باشد. نویسنده محترم از اول توجه خواننده را به این موضوع مهم معطوف می‌دارد که هدف این کتاب نه شرح دستوری و لغوی مثنوی است و نه حل مشکلات و معضلات آن. بلکه هدف اصلی کتاب بیان و شرح پیام تجربیات معنوی مولاناست که بصورت کتاب شریف مثنوی معنوی جهت هدایت سالکان راه معنویت ارائه گردیده است. هدف این کتاب بازنمودن دریچه‌ای است به سوی جهان معنا، جهانی که گم گشته انسان امروزی است. انسانی که در روزمره‌گی زندگی این جهانی آن‌چنان غرق شده که حتی خودش را فراموش نموده و دچار غفلت وجود گشته، جایگاه انسانی خود را از دست داده و تبدیل به شئی در میان اشیاء این جهان شده است و از مقام احسن تقویم به جایگاه اسفل سافلین نُزل کرده و در این هبوط بی‌سرانجام مقام «بل‌ هم اضل» را از آن خود نموده است.

مخاطب این کتاب انسانی است که از خواب چنین غفلتی بیدار شده و به دنبال گم گشته خود رو به سوی مولانا آورده و می‌خواهد با دریافت تجربیات معنوی او و در پرتو فروغ چراغی که او برافروخته در مسیر سلوک معنوی بسوی جایگاه حقیقی خود یعنی جایگاهی که در سلسله مراتب هستی به او تعلق دارد و از آن اوست حرکت نماید.

چنین سفری نیازمند درکی صحیح از پیام کتاب مثنوی شریف که چکیده تجربیات معنوی مولاناست می‌باشد. نویسنده محترم در این کتاب تلاش نموده این پیام را هرچه روشن‌تر و با زبانی بی‌تکلّف در اختیار مخاطب خود قرار دهد، تا شاید گامی در راه گشودن دریچه‌ای به سوی جهان معنا برای سالکان راه معنوی برداشته باشد.

دریافت پیام مثنوی شریف و شناخت حضرت مولانا برای ما ایرانیان، شناخت فرهنگ و هویت ملّی ماست. براستی امروزه ما ایرانیان چه شناختی از حضرت مولانا داریم؟ و چگونه می‌توانیم از تجربیات عظیم وجودی که او و سایر بزرگان این سرزمین مقدس جاوید در اختیارمان گذاشته‌اند در راه سعادت و کمال و پیشرفت زندگی بهره‌مند شویم؟ باید از خود بپرسیم که چرا در قرن چهاردهم هجری شمسی و آغاز قرن بیست و یکم میلادی، با تمام پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی که جهان امروز بدست آورده، مولانا چنین مورد توجه جهانیان قرار گرفته است که هر ساله میلیون‌ها انسان از سراسر جهان از نژادهای گوناگون و زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف برای زیارت آرامگاه او به قونیه سفر می‌کنند. هدف آنها از این سیر در آفاق چیست؟ آیا این تنها یک سیر در آفاق است و یا هدف اصلی آن سیر در انفس یعنی یافتن آن گم گشته‌ایست که انسان امروزی با تمام پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی خود کمبود آنرا در زندگی حس می‌کند و بدنبال یافتن آن در تلاش است.

رنسانس و فرهنگ مدرنیته انسان را از جایگاه اصلی‌اش یعنی آن جایگاهی که در سلسله مراتب وجود به او تعلق داشت، بیرون آورد و او را در جایگاهی قرار داد که متعلق به او نیست و چون این جایگاه از آن او نیست نمی‌تواند در آن احساس آرامش و آسایش کند و هرچقدر هم که در ایجاد و فراهم آوردن امکانات بیرونی برای خود کوشش نماید و داشته‌های بیرونی و مادی خود را بیشتر کند، از جایگاه اصلی خود دورتر شده و این احساس عدم تعلق و غربت آگاهی در او بیشتر می‌شود. روزمرگی زندگی انسان اگرچه بخش بسیار مهمی از زندگی این جهانی اوست ولی تمامی گستره زندگی او را در بر نمی‌گیرد و اگر انسان تمامی توجه خود را معطوف به آن نماید، همانطور که امروز شاهد آن هستیم، آنوقت بخش بزرگ و بسیار مهمی از گستره زندگی خود را از دست داده و خود را از آن محروم می‌نماید.

زندگی روزمرّه و تک ساختی و یک بُعدی این جهانی، بریده شده از تمامیت و کلیّت حیات انسانی و جهان معنا تبدیل به روزمرگی و پوچی می‌شود. همانند آب جاری شده از چشمه زلال و گوارا و حیات‌بخشی که در گودالی افتاده باشد و ارتباطش با اصل و سرچشمه و نیستان وجودش قطع گردد. چنین آبی نهایتاً تبدیل به گندابی می‌شود. گندابی مسخ شده که هیچکدام از خواص سرچشمه اصلی خود را ندارد. زندگی روزمرّه و این جهانی انسان تنها در چارچوب کلیّت و تمامیت زندگی انسان و در ارتباط با مبناء و معاد او و جهان معنا ارزش و مفهوم پیدا می‌کند.

امروزه اصل زندگی انسان زندگی این جهانی اوست، حتی در میان کسانی که به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و معتقد‌اند که حیات این جهانی تنها زندگی نیست که تجربه خواهند کرد. انسان امروزی اصل زندگی را محدود به زندگی این جهانی می‌کند. بنابراین زمانی احساس شادی و موفقیت می‌کند که به امکانات بیشتری در این جهان دست یابد، امکانات مادی، اجتماعی و لذات این جهانی. خلاصه کردن زندگی انسانی به زندگی مادی این جهانی و عدم توجه به گستره بیکران حیات انسانی موجب سرگشتگی و گم‌گشتی انسان امروزی گردیده است. انسانی که برای یافتن گم‌گشته خود و یافتن پاسخی به ناله درونی‌اش رو بسوی مولانا آورده است.

اما امروز ما به چه نوع شناختی از مولانا نیازمندیم؟ اینکه بدانیم در چه سالی و در کدام شهر به دنیا آمده و پدرش کی بوده و همسرش چه نام داشته و چند فرزند از او به جا مانده و اسم هرکدام چه بوده و نهایتاً در چه سالی وفات یافته و چند کتاب به نظم و نثر از او باقی مانده است کفایت می‌کند؟ آیا دانستن این مطالب شناخت مولاناست؟ تب مولاناشناسی، آن هم به خاطر توجهی که جهان امروز به مولانا نموده، در ایران هم بالا گرفته است. ولی آیا واقعاً امروزه ما او را می‌شناسیم؟ به درستی امروز ما چه شناختی از این عارف و متفکر بزرگ خود داریم؟ بیشتر مطالب بیان گردیده در مورد او شرح زندگی‌نامه اوست، آن هم براساس کتاب مناقب‌العارفین شمس‌الدین احمد افلاکی و رساله فریدون سپهسالار. کمتر کسی به منبع سوم، که شاید از دو کتاب دیگر پراهمیت‌تر باشد و بطور حتم از هر دو آنها قدیمی‌تر است، یعنی وَلدنامه که توسط پسر مولانا سلطان وَلد در مورد زندگی پدر و اجدادش و پیران طریقت مولویه سروده شده مراجعه می‌نماید.

مطالب ذکر گردیده در مناقب العارفین و رساله سپهسالار به هیچ وچه از دقت و صحت علمی برخوردار نمی‌باشند و پر است از تناقض‌گویی و افسانه‌‌‌پردازی. لذا آن‌چه در مورد مولانا و مراد و پیر او یعنی حضرت مولانا شمس ارائه گردیده بیشتر موجب سردرگمی و مانع بزرگی در جهت شناخت درست شخصیت و زندگی آن‌ها شده است.

امروز ما مولانا را بیشتر در رقص نمایشی سماع قونیه و پیر او حضرت مولانا شمس را در رابطه با کیمیا خاتون می‌شناسیم. هنوز هم اکثر محققین ما کتاب شریف مثنوی معنوی و دیدگاه‌های حضرت مولانا را در چارچوب تفکرات ابن عربی و کلام اشعری تفسیر می‌نمایند و او را یک متکلم اشعری به حساب می‌آورند و توجه‌ای درست به آنچه او در مثنوی معنوی و دیوان شمس ارائه می‌دهد نمی‌کنند و کلام او را براساس ذهنیت از پیش ساخته خود تفسیر می‌نمایند. چنین برداشتی موجب گمراهی در شناخت اندیشه‌های مولانا می‌گردد.

هرکسی از ظّن خود شد یار من

از درون من نجُست اسرار من

حتی در شرح داستان‌های مشهور مثنوی مانند پادشاه و کنیزک که مولانا آنرا «خود حقیقت نقد حال ماست آن» می‌خواند و یا موسی و شبان و پیرچنگی منظور مولانا و پیام او به درستی فهمیده نمی‌شود. در نتیجه آن چه در اختیار مشتاقان حضرت مولانا قرار می‌گیرد نه مولانائی است که آن تجربیات عظیم وجودی را تجربه کرده و نه مولانائی که مثنوی را به نظم کشیده و آنرا اصول اصول اصول الدین، فی کشف اسرار الوصول و الیقین نام نهاده است. بلکه مولانایی است ساخته شده ذهن افرادی مانند احمد افلاکی و فریدون سپهسالار، چنین مولانایی با مولانای حقیقی بسیار تفاوت دارد و شناخت او نمی‌تواند هیچ پاسخی به نیازهای روحی و ناله‌های درونی انسان امروزی باشد.

آنچه امروز محتاج آنیم شناختی درست از مولانای حقیقی است. مولانائی بدون افسانه پردازی‌های تذکره نویسان یا آنچه که مخلوق ذهنیت و تفسیر به رأی مفسرین آثار او باشد. حضرت مولانا نیازمند چنین توصیف‌هایی نیست. او بسیار بزرگتر از آن است که چنین وصف و تفسیر گردد.

اصلاً وجود مولانا جلال‌الدین محمد بلخی و حضرت مولانا شمس‌الدین در آن زمان پُر آشوب خود یک معجزه است. معجزه‌ائی که مقام و جایگاه انسان را در سلسله مراتب هستی متجلی می‌سازد. جایگاهی که اگر انسان آنرا از دست دهد و گستره زندگی خود را تنها از تولد تا مرگ در این جهان بداند، آنوقت زندگی‌اش تبدیل به دکانی کوچک می‌گردد که همچون بقال تنها معیار ارزش‌ها در زندگی او سوددهی مادی و بدست آوردن امکانات این جهانی است و یا همانند طوطی که به منظور جلب توجه دیگران و خودآرایی و مطربی خود را در قفس تنگ وسوسه‌های نفس اماره و توهمات این جهانی اسیر می‌کند.

گفت طوطی گو به فعلم پند داد

که رها کن لطف آواز و وداد

زآنکه آوازت تو را در بند کرد

خویشتن مرده پی این پند کرد

یعنی ای مطرب شده با عام و خاص

مرده شو چون من که تا یابی خلاص

چنین انسانی به گفته مولانا مزاحم خودش و مزاحم سایر انسان‌ها و مزاحم کل هستی است.

انسان‌هائی در گذشته چنین بوده‌اند و از قرن هیجدهم میلادی به بعد تبدیل به اکثریت مسلط در جهان گردیده‌اند.

مولانا را باید آن طور که حقیقتاً بود شناخت و پیام او را در مورد انسان و جهان هستی همانطور که او تجربه نموده بود فهمید و درک کرد.

مثنوی معنوی درد نامه انسان است. انسان جدا افتاده از اصل و نیستان وجود خویش. این دردی است که در نفیر«نی» طنین انداز است و امروز انسان بیدار شده از خواب غفلت و سرگشتی وجود آنرا به خوبی درک می‌کند و در جستجوی درمان آن و یافتن دوباره کرامت وجودی و مقام انسانی خود در سلسله مراتب هستی، یعنی جایگاهی که از زمان رنسانس تاکنون آنرا گم نموده است، به حرکت در می‌آید تا شاید سعادت یافتن پیرباطنی و شمس وجود خود را پیدا کند و هم چو مولانا در پرتو فروغ بی‌پایان خورشید وصل به اصل چرخ زنان تا بیکران و جود بالا رود و مقام انسانی خود را در سلسله مراتب هستی باز یابد ولایق خطاب «و لقدکرمنا بنی آدم» گردد.

در ادامه مراسم دکتر پریوش ابراهیمی گفت: انتشار این کتاب ارزشمند را به جناب استاد شاه خلیلی تبریک می‌گویم و از زحمات فراوان آقای بهنام تشکر می‌کنم که این گنج را به گنجینه‌های ادب فارسی اضافه کردند. تفسیرهای زیادی درباره مثنوی تاکنون به چاپ رسیده است ولی به قول حافظ یک قصه بیش نیست هم عشق وین عجبر از هر زبان که می‌شنوم نامکرراست. مثنوی هم قصه عشق است و وقتی کتاب را دیدم بالای هر صفحه آن نوشته بود بشنو و پژواک این کلمه در مغز انسان می‌پیچد. چه چیزی را بشنوم؟ پیام مولانا را از که بشنوم؟ از آن نی تو خالی که پر است از حضرت مولانا. چرا باید بشنوم؟ برای اینکه راهی پیدا کنم برای اینکه بدانم که بوده‌ام و حالا چه شده‌ام. چگونه بشنوم؟ با گوش جان بشنو. باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

باید مثل مولانا از منیت‌ها خالی شوی و مثل نی بشوی تا با گوش جانت بشنوی. همان تکرار کلمه بشنو خواننده را ترغیب می‌کند تا متن را بخواند و بداند که چه چیزی را باید بشنود.

آخرین سخنران مراسم دکتر ابوطالب مهندس بود که درباره محکمات و متشابهات قرآن و سهم و نقش مولانا در این زمینه سخنرانی کرد. در پایان این مراسم با حضور استادان و فرهیختگان حاضر در این مراسم از کتاب «آیین زندگی» رونمایی شد

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *