روایت زنانی که خانه‌‌ای برای زندگی ندارند بخش عمده کارتن خواب‌های زن معتاد هستند

 
 

هدیه کیمیایی:شهر می‌خوابد و آنها نمی‌خوابند. سرما مغز استخوان هایشان را می‌سوزاند و ابعاد پیکرشان زیر کارتن‌ها و پتوها لحظه به لحظه کوچک و کوچک تر می‌شود. نیمه‌های شب که می‌شود که باد سرد، آرام و قرارشان را می‌برد؛ نوک انگشت‌های بی حسشان را بر تنشان فرو می‌کنند تا باورشان شود هنوز زنده اند. هنوز خونی میان رگ هایشان جریان دارد. داستان کارتن خواب‌های شهر تهران را به هزار کتاب هم بنویسند باز هم می‌ماند. زنانی که زندگی تکه تکه شده شان را میان دود شیشه‌‌ای پایپ‌ها دود می‌کنند تا چشم‌های سرد و بی روحی که هر روز از کنارشان عبور می‌کنند را فراموش کنند.

به گزارش خبرنگار روزان، ساعت از دوازده شب گذشته و پارک حقانی مثل روز روشن است. چشم‌های نیمه بیدار از زیر تکه‌های مقوا رفت و آمد مردم را تماشا می‌کنند. هر از گاهی باد مقواها را تکان می‌دهد و چهره‌های کبود شده‌شان از سرما نمایان می‌شود. ساعت از یازده که می‌گذرد لحظه به لحظه به جمعیت داخل پارک اضافه می‌شود. اینجا پتو و آتش حکم طلا را دارند. پتوهایی که شاید در مدت چند دقیقه چندین بار دزدیده شوند و در نهایت به بهای مقداری شیشه فروخته شوند. مینا صدایش می‌کنند. روزها در خیابان‌ها و حاشیه بیرونی ایستگاه‌های مترو می‌ایستد و بسته‌های ۴ تایی ویفر‌های دویست تومانی را هزار تومان می‌فروشد.

به بچه‌‌ام تریاک نده!

مینا میان سوز و سرمای ساعت ۳ صبح نشسته و بچه اش را شیر می‌دهد. اسمش را گذاشته ترمه. صبح‌ها بچه را در پتو می‌پیچد و به طوبی کرایه می‌دهد. طوبی زن میانسالی است که یک پسربچه به اسم حسین دارد. هر روز صبح چندتا بچه قدونیم قد را از مادرهایشان کرایه می‌کند و برای گدایی به شهر می‌برد. مینا فهمیده که طوبی صبح‌های زود یک حب تریاک را به دهان ترمه می‌اندازد تا صدایش درنیاید و مزاحم کارش نشود. بچه نه گرسنه می‌شود نه تشنه و ساعت‌های طولانی می‌خوابد. مینا چندبار برای همین تا سر حد کتککاری با طوبی درگیر شده اما انگار نه انگار. زن دوباره کار خودش را می‌کند. اینجا سن و سال هیچ کس را نمی‌شود حدس زد. دختران ۱۲ ساله، ۳۰ ساله به چشم می‌آیند و ۳۰ ساله‌ها ۵۰ ساله.

۵ سال است توی پارک می‌خوابیم

سمیه روی سکوی سیمانی وسط پارک نشسته. دست هایش قاچ قاچ است و پوست صورتش به چرم رنگ خورده می‌ماند. مدام با سیخ تریاک توی دستش بازی می‌کند. موهای سرش را تیغ زده و لکه‌های سفید کف سرش از بیماری پوستی اش می‌گوید.« متولد هفتاد و سه ام. پدر ومادرم جفت معتاد بودن. بابام راننده کامیون بود. زد یکی رو کشت افتاد زندون. مادرم هم از بس مواد کشید مرد. من و خواهرم آواره خیابونا شدیم. تا چشم باز کردیم دیدیم ۵ ساله تو پارک می‌خوابیم. ۱۰ سالم بود که تو پارک با یکی آشنا شدم و ازدواج کردم. دوتا بچه آوردم بعد هم طلاق. بچه هام جفتشون معتاد به دنیا اومدن. جفت شونو فروختم.» حرف هایمان نصفه می‌ماند و خبر می‌دهند همه غذا گرفته‌‌اند و وقت رفتن است. مرد میانسالی که مدام اطراف سمیه می‌پلکد با دو بست شیشه از راه می‌رسد.

اسم گرمخانه را گذاشته‌‌اند گداخانه

زن میانسال ژاکت مشکی را دور خودش پیچیده. صورتش را با روسری سیاه پوشانده و مدام می‌گوید: «من گداخونه نمی‌رم» اسم گرمخانه را گذاشته‌اند گداخانه»."پول پیش خونه نداشتم مجبور شدم تو پارک و خیابون بخوابم. دیروز ریختن همه رو جمع کردن بردن گداخونه. از دستشون فرار کردم. ما گدا نیستیم. منم یه روز یه سقف بالا سرم بود» تجربه اولین شب کارتن خوابی که به میان می‌آید آرام و قرارش به هم می‌ریزد؛ مردمک چشم هایش تند تند تکان می‌خورد: «پسرم مواد فروشه…پریروز بردنش زندون… یکی نیست حداقل سیصد چهارصد تومن بده ما بریم یه گوشه مثه آدم زندگی کنیم.»

چشم‌های ترسیده و فال‌های نفروخته

اینجا یک آشنا خوابیده. یکی از دختربچه‌های فال فروشی که هر روز توی خیابان‌های تهران می‌بینیم. کیف فال هایش را زیر سرش گذاشته. صدای نفس هایش شنیده نمی‌شود. چه کسی می‌داند تا به حال چه چیزهایی دیده و چه حرف‌هایی شنیده. همه را به ذهن کوچکش سپرده و ترسیده و گریسته. بی آنکه بلد باشد دنیا را نفرین کند اشک ریخته و کیسه فال هایش را زیر سرش گذاشته و خوابیده تا صبح فردا بیاید و خیابان‌های شهر را پر از فریاد «فال می‌خری» هایش کند.

در اولین گرمخانه زنان چه می‌گذرد؟

رئیس مرکز رفاه شهرداری تهران از راه‌اندازی اولین گرمخانه ویژه زنان با ظرفیت ۱۰۰ نفر در تهران خبر داده و گفته این مددسرای بانوان با ظرفیت بیش از صد نفر در منطقه ۲۲ راه‌اندازی شده است. فرزاد هوشیار پارسیان ادامه داد: گشت‌های خدمات اجتماعی شهرداری کیس‌ها را از سطح شهر جمع‌آوری و به این مرکز منتقل می‌کنند. هوشیار پارسیان با اشاره به اینکه ابتدا دو گرمخانه وجود داشت، گفت: در حال حاضر ۸ مددسرای دائمی و در نیمه دوم سال هم ۱۰ مددسرای اضطراری ایجاد کرده‌ایم. مددسرای بانوان نداشتیم که با حمایت شهرداری تهران و با مساعدت ناظر سیستم قضائی این مرکز راه‌اندازی شد.۶ مددکار زن و یک پزشک زن در این مددسرا حضور دارند و از ساعت ۵ بعدازظهر به بعد زنان و دخترانی که فاقد مسکن هستند به این مرکز منتقل می‌شوند و به آنها یک وعده غذای گرم، حمام و لباس داده می‌شود.

بخش عمده کارتن خواب‌های زن معتاد هستند

این مددسرا در چیتگر است و با حمایت‌های مردمی راه‌اندازی شده و بخش عمده‌ای از آن توسط خیرین تجهیز شده است و قرار است هیأت امنای آن هم مردمی باشد. هوشیار پارسیان در خصوص محل این مددسرا گفت: سعی کرده‌ایم مددسرا را در محلی قرار دهیم که در محدوده بافت شهری نباشد اما دسترسی به سیستم حمل‌ونقل عمومی داشته باشد، ضمن اینکه گشت‌های ۱۳۷ هم کیس‌ها را از سطح شهر جمع‌آوری و به این مرکز هدایت می‌کنند. بخش عمده‌ای از کارتن‌خواب‌های زن معتاد و معتادین ته خطی هستند. به گفته وی مراجعه به این مرکز به صورت خودمعرف است.

حاشیه تهران پناهگاه کودکان کارتن خواب است

همچنین رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران درباره لزوم تاسیس این گرمخانه‌ها می‌گوید: حضور زنان باردار و کودکان در شرایط حاد در میان کارتن خواب‌ها در حال شیوع است و حاشیه تهران به مامنی برای کودکان کارتن خواب تبدیل شده است. فاطمه دانشوربا اشاره به فعالیت‌های سازمان‌های مردم نهاد و خیریه‌ها در بخش‌های خاص، اظهار کرد: شاهد آن هستیم که برخی حوزه‌ها از کمک اشباع شده و به شدت مورد توجه است و برخی دیگراز حوزه‌های نیازمند، کاملا مورد غفلت قرار گرفته است. دانشور از پدیده رشد کارتن خوابی در شهر تهران از ابتدای امسال خبر داد و گفت: با رشد این آسیب اجتماعی شهر تهران مواجه هستیم.

وی با تاکید بر اینکه در شهر تهران مشکلات بر زمین مانده زیادی در حوزه آسیب‌های اجتماعی داریم، افزود: امروز شناخت درست و صحیح چالش‌های اجتماعی شهر تهران از اهمیت بسیاری برخوردار است و لازم است در این رابطه منابعی را تولید و تالیف کنیم تا خیرین و کارآفرینان اجتماعی بیش از گذشته با این رویکرد یعنی توجه به نیازهای اساسی آشنا شوند.

دانشور به کارآفرینی اجتماعی به عنوان یکی از بهترین روش‌های حمایت و همراهی از آسیب دیدگان اجتماعی اشاره کرد و گفت: نکته مهمی که باید در تاسیس سازمان‌های مردم نهاد به آن توجه کردآن است که این نهادها باید در سطحی باشند که کمترین نیاز به حمایت مالی را داشته باشند. رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران، تاکید کرد: کارآفرینی اجتماعی باید برای بقای خودش برنامه داشته باشد. این به معنای آن است که باید خیریه‌ها و مراکز حمایتی درآمد داشته باشند و مهمتر آنکه سود کنند تا امکان ادامه حیات آنها وجود داشته باشد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *