کیارستمی و روایت زندگی : از همدیاران عزیز دکترابراهیمبای سلامی جامعه‌شناس

موضوع هنر، روح زندگی و کار هنری متفاوت و ممتاز از دیگر امور است. شاید کسانی باشند که بسیار افتخار آفریده و ده‌ها پروژه عمرانی بنا کرده و بنگاه‌ها و کارخانه‌های بسیاری ساخته‌اند و با وجود همه فوایدی که برای جامعه داشته‌اند، در ذهن قاطبه مردم به اندازه یک قطعه شعر، یک فیلم، یک نقاشی یا یک اثر هنری فاخر دیگر جا نگرفته‌اند.
عباس کیارستمی از آن دست هنرمندانی است که با خلق چند اثر هنری در ذهن جهانیان جای گرفت و موجبات تحسین بسیاری را برانگیخت. تا آنجا که صاحبنظران می‌گویند او بعد از حکیم ابراهیم عمرخیام نیشابوری، شناخته‌ترین هنرمند ایرانی در اروپاست.
کیارستمی بیش از آنکه یک نویسنده، شاعر، نقاش و عکاس باشد یک فیلمساز مشهور است و ممیزه اصلی فیلم‌ها و پرداختن به اهمیت زندگی انسان‌هاست و امتیاز بررسی و چگونگی «مفهوم زندگی» در آن است که این واقعیت اساسی در جامعه پرآشوب مدرن، پست‌مدرن و پساپست‌مدرن صنعتی به تدریج کمرنگ شده وبه فراموشی سپرده می‌شود.
 به زعم او حتی خود هنرمندان که هریک با هنر خویش به زیبایی‌ها و عناصری از روح زندگی می‌پردازند از مفهوم اصلی زندگی غافلند و به ماندگاری آثار بیش از زندگی خود می‌اندیشند وکیارستمی با تشخیص همین نکته می‌گوید اگرقدرت داشته باشم ترجیح می‌دهم خودم زنده بمانم بیش از آنکه به ماندگاری آثارم بیندیشم اما گویا طبیعت این را نمی‌پذیرد و من هم باید بروم، با این نکات است که این هنرمند زندگی را چون «طعم گیلاس» معنا می‌کند و به تصویر اسانس طبیعی آ‌ن‌که جز با جاری شدن قابل تعریف نیست می‌پردازد و «مثل یک عاشق» به زمان حال خیره می‌شود و به مفهوم عشق در لحظه‌های کوتاه، نسبی و گذرا می‌نگرد.
از نظر او عشق مثل حیات و مرگ قطعی نیست و در یک نوسان عاطفی بین عاشق ومعشوق بالا و پایین می‌شود و بسان دوره بارداری آدمی از عشق نیز روزی فارغ می‌شود. او در فیلم‌هایی که از عمد بدون داستان ساخته است و در رویکرد حرفه‌ای خود بازیگران فیلم را بیش از هنرنمایی و ادبیات جاری آنها با احساسات‌شان نسبت به سوژه‌ها ارزیابی می‌کند تا در کارگردانی و هنرپیشگی نیز شمه‌ای موثر از روح زندگی یعنی «احساس انسانی» راتعقیب کند، کیا رستمی احساس را از دریچه زیباترین قاب خداوندیعنی همان چشم فرد تشخیص می‌دهد و تاکید می‌کندکه خلاقیت یک امر فردی است و هنرمند واقعی همواره احساس تنهایی می‌کند و این کاراکتر متفاوت چشم‌هاست که فراتر ازبیان چنین احساسی را لو می‌دهد و رسوا می‌سازد. در واقع او می‌خواهد هنر را با اسانس و هویت طبیعی انسان درآمیزد.
و در نظر کیارستمی هنرمند با زندگی بازی می‌کند و بازی می‌کند تا دیگران بهتر زندگی کنند. او با رویکردی متفاوت و نو به پدیده سینما پرداخت و سادگی مبتنی بر هنر و طبیعت را درمقابل همه پیچیدگی‌های جامعه قرار داد تا در تردید بر سر دوراهی‌ها، باور، ستایش و بازگشت به زندگی بر هر چیز دیگر ترجیح داده شود. کیارستمی مثل دیگر فرهیختگان در زمانه مهجوریت فرهنگ و هنر در ایران با وجود استقبال جهانیان و توفیق کسب نشانه‌های برتر سینما از فستیوال‌های معتبر با محدویت‌های ناشی از قشری‌نگری و تنگ‌نظری‌های ویژه نسبت به سینما مواجه بود اما همچنان بر آن بود که «زندگی ادامه دارد».
جبرهای نظام اجتماعی و سانسورهای تودرتو و خودسانسوری در ارایه هنر موجب شده که برخی از هنرمندان نیز آسیب‌ها و مرضناکی عقده‌ها و کینه‌های جاری در جامعه را درون خود نهادینه کنند و آن صداقت و شفافیت لازم رادر برخورد با آثار نداشته باشند و از همین رو است هنگامی که موفقیت‌های جهانی برای اثری ایرانی به دست می‌آید برخی به جای آنکه جشن بگیرند و به ترویج آن بپردازند تا در جامعه‌پذیری فرهنگی و حفظ و ارتقای هویت جوانان از آن بهره‌گیری شود و عمق و غنای فرهنگی این جامعه مظلوم در روزگار غربت هنر، در فرآیند جهانی شدن سرافرازانه ارایه شود و قوام یابد به تشویش اذهان دامن می‌زنند؛ برای نمونه بنگرید به پیروزی فاخر و غرورآفرین اصغر فرهادی در کسب جشنواره‌های اسکار و کن و بررسی کنید واکنش‌های برخی دوستان هنرمند مثل بهروز افخمی را که ارزش‌ها و کارکردهای مثبت آن کارها و پیامدهای عظیم را ندیدند و همصدا با صداوسیمای کنونی با مطایبه و کنایه به تخطئه پرداختند.
هرچند قاطبه قشر آزاده وفرهیخته ایران همواره قدردان این آثار و موفقیت‌ها بوده‌اند و با همه محدویت‌های موجود بدون توجه به دستبندی‌های خاص همواره پاسداشت اهتمام بلند هنرمندانی چون کیارستمی، اصغرفرهادی و حاتمی‌کیا را در نظر داشته‌اند اما در کل جامعه و به گونه‌ای که بیشتر در فرهنگ عمومی ما رایج شده به قول یکی از کارگردان‌ها گویا همه هنرمندان یک مرگ به جامعه ایران بدهکارند و تا زمانی که زنده‌اند آنچنان که شایسته‌اند مورد توجه قرار نمی‌گیرند و اینک بر همه ما است که دریابیم افرادی همانند کیارستمی برای اشاعه فرهنگ، هنر و عزت ایران در جهان کیمیا و تکرار ناپذیرند. روحش شاد ونامش جاویدان باد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *