ادیب نیشابوری در حاشیه شعر مشروطیت دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی – بخش اول

 

 

اشاره: عبدالجواد ادیب نیشابوری (۱۲۸۱ـ ۱۳۴۴ق)، شاعر، محقق، مدرس و ادیب بنام دوره مشروطیت (معروف به ادیب اول) در سال ۱۲۹۷ق به مشهد رفت و با وجود ضعف شدید بینایی درس خواند و تا هنگام مرگ (۱۳۰۶ش)، یعنی حدود چهل سال به تدریس پرداخت و ادبا و فضلای بسیاری را پرورد که از آن جمله‌اند: ملک‌الشعرا بهار، بدیع‌الزمان فروزانفر، مشکات طبسی، ادیب طوسی، محمد پروین گنابادی، مدرس رضوی و محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب ثانی). آنچه در پی می‌آید، بخشهایی از مقدمه استاد یگانه آقای دکتر شفیعى است که سالها پیش بر کتاب «زندگی و اشعار ادیب نیشابوری» نگاشته‌اند و اکنون به مناسبت آنکه در آستانه صدودهمین سالگرد جنبش مشروطیت قرار داریم، به مرور آن می‌پردازیم.

***

شعر فارسی در عهد مشروطیت، شعری است پوینده و متنوع، با جلوه‏های گوناگون لفظ و معنی. اگر از تنوع شعر فارسی در عصر حاضر صرف‌نظر کنیم، می‏توانیم بگوییم شعر فارسی در هیچ دوره‏ای به اندازه عصر مشروطیت، از تنوع ‏زمینه‏های فکری و زبانی و اسلوبی برخوردار نبوده است. البته توجه دارید که تکیه و تأکید نگارنده بر «تنوع» است و نه بر میزان ارزش.

اگر قائم‌ مقام فراهانی و فتح‌الله‌خان شیبانی را در مقام عمل، «طلایه‌داران شعر مشروطیت» بدانیم و میرزافتحعلی‏ آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی را «طراحان تئوری ادبیات مشروطیت» به ‌شمار آوریم، صرف‌نظر از این طلیعه‏ها و طراحان پیشرو، گروه‏های شعری عصر مشروطیت را ـ از آغاز فکر آزادی تا سالهای مقارن کودتای ۱۲۹۹ش و اندکی‏ پس از آن ـ در مجموع می‏توان به چهار یا پنج دسته تقسیم کرد:

از مرکز تا حاشیه شعر مشروطیت

۱٫ دسته اول شاعرانی هستند که شعر آنان را «مرکز شعر مشروطیت» یا قلب سپاه، باید خواند. اینان لفظاً و معناً شعرشان را در معرض حوادث زمان قرار داده‏اند. در نتیجه، شعرشان تمام رنگ و بوی شعر مشروطیت را در خود داراست؛ از قبیل: سیداشرف قزوینی گیلانی، عارف قزوینی و عشقی. شعر اینان نبض عصر مشروطیت است با تمام ‏حوادث روز٫ زبان شعرشان نیز زبانی است نزدیک به زبان کوچه و بازار و روزنامه‏ها که چندان متکی به سنت نیست. و شاعران نیز در جستجوی سبک و اسلوب نیستند اگرچه عملاً خود اسلوبی را به‌ وجود آورده‏اند. ارزیابی این اسلوب ‏مقامی دیگر می‏طلبد.

۲٫ دسته دوم گروهی هستند که «ذوجنبتین»اند؛ یعنی از یک طرف جوانب مربوط به سنن قدمایی را حتی‌المقدور رعایت می‏کنند و از یک سوی شعرشان عطر و بوی زمانه را دارد، با رنگی از تجدد در تمام عناصر شعر. در صدر اینان ‏ایرج، بهار، دهخدا و ادیب‌الممالک قرار دارند. آنها را «میمنه شعر مشروطیت» می‏توان خواند. بگذریم از بعضی‏ استثناها در شعر اینان.

۳٫ اگر به دسته سومی در اواخر این عهد توجه کنیم ـ که هم به لحاظ بعضی جنبه‏های اجتماعی، عمیق‏تر به مسائل‏ می‏نگرد و هم به لحاظ آشنایی با مسائل فنی شعر، به خصوص از دیدگاه آگاهی از تحول ادبیات اروپایی ـ دسته‏ای را می‏توانیم تصور کنیم که شماره افراد آن بسیار کم است، ولی اهمیت آن به‌لحاظ تأثیرات بعدی بسیار است و آن جمع ‏عبارتند از: ابوالقاسم لاهوتی، نیما یوشیج، عشقی و چند شاعر از آذربایجان که حق آنان تا کنون به درستی گزارده نشده ‏است. اینان را به دو معنی باید «میسره شعر مشروطیت» خواند؛ زیرا «یساری» و چپ‌گرا نیز بوده‏اند. چه در مسائل‏ اجتماعی و چه در اصول نقدالشعر.

۴٫ دسته چهارم، شاعرانی هستند که از شعرشان می‏توان دریافت که در عصر مشروطیت زیسته‏اند، ولی «خصلت‏ مشروطگی» یا رنگ و بوی ادب مشروطیت در شعرشان بسیار کم است. اینان چندان برای سنتهای قدمایی لفظاً و معناً ارزش قائلند که از تمایل تند ادبیات مشروطیت به محیط کوچه و بازار و کششی که به سوی مباحث روز دارد، می‏پرهیزند و اگر ناگزیر بخواهند با آن معانی روبرو شوند ـ مثل کسی که نمی‏خواهد دستش به چیزی آلوده شود و از حوله یا وسیله‏ای دیگر برای تماس با آن شی‏ء کمک می‏گیرد، اینان نیز ـ با وسائل بیانی غیر مستقیم به آن معانی ‏نزدیک می‏شوند.

اینان را شاعران «حاشیه مشروطیت» باید خواند: ادیب پیشاوری و ادیب نیشابوری و چند تن دیگر از این شمارند. این گروه با همه انتقادهایی که از بسیاری جهات بر کارشان وارد است، این خصوصیت را دارا هستند که مثل بعضی ازشاعران فرمالیست نوپرداز در ایران امروز، یا در کشورهای مغرب‌زمین (کشورهای سرمایه‌داری) فقط برای «چگونه‏گفتن» ارزش قائلند و نه برای «چه گفتن».

از میان این چهار گروه، گروه چهارم را جمع «صورتگرایان عصر مشروطیت» باید خواند. و از میان اینان، به نظر نگارنده، سیداحمد ادیب پیشاوری نماینده تمام‌عیار طرفداران این نظریه است. او به‌ لحاظ مسائل صوری، در شعر عصر خود، خصایصی را دارد که خاقانی در عصر خود داشت. بر روی هم، او خاقانی دیگری است که بیرون از محیط طبیعی‏ حیات خود زیسته است. دانش و فرهنگی که ادیب پیشاوری، در طول حیات نسبتاً طولانی خویش اندوخته بوده ‏است، چندان متعالی و بلند است که می‏توان گفت: هیچ شاعری بعد از عصر خاقانی، در شعرش، بهره‏مند از آن مایه ‏دانش و فرهنگ نبوده است. از مولوی و بعضی عرفای بزرگ که بگذریم، بی‌گمان شاعران با فرهنگی، در فاصله عصر خاقانی تا ادیب پیشاوری بوده‏اند که مقام والایی در عرصه دانش‌ها داشته‏اند، ولی هیچ کس در شعرش، از چنین مقامی‏خبر نمی‏دهد. ادیب پیشاوری نمونه برجسته و کامل انسانی است که در شعر برای اصول و سنن و نظام کلمات و به گفته ‏خودش: «هندسه ترکیب الفاظ» ارزش بسیار قائلند و به حوزه مخاطبان خویش کوچکترین توجهی ندارند.

بعد از مرحوم سیداحمد ادیب پیشاوری، همین نظر را در باب مرحوم میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری نیز ـ که نوعی‏ تعارض یا تقارن مقامی و نامی هم میان آن دو وجود داشته و گویا شاگردان و طرفداران هر کدام دلایلی برای‏ رجحان این یک بر دیگری ذکر می‏کرده‏اندـ می‏توان اظهار داشت. ادیب نیشابوری با تفاوتی در معیارهای سبکی و زبانی همان راه و رسم ادیب پیشاوری را داشته و به همین مناسبت ‏در این تقسیم‌بندی، نگارنده او را در کنار ادیب پیشاوری قرار دادم: در موج چهارم و در جمع شاعران «حاشیه‏ مشروطیت».

در این گفتار، نظر نگارنده بیشتر یادآوری چند نکته درباب ادیب نیشابوری است. ادیب نیشابوری، اگر در حاشیه شعر مشروطیت قرار دارد، شعرش این مزیت را دارد که به لحاظ مسائل مربوط به فرم شعر (هماهنگی سنتی در نظام الفاظ، موسیقی عروضی شعر، توجه به اصول سنتی سبک، طنطنه کلمات) از نوعی امتیاز نسبی برخوردار است.

اگر شعر او را به لحاظ حوزه معانی و صور خیال بخواهیم نقد کنیم، مثل شعر تمام گویندگان بعد از سبک هندی تا عصر مشروطیت، چیز تازه‏ای ندارد. عرفان و تصوف ادیب، عرفان و تصوف تجربی نیست، برخلاف هم‌عصر او، حبیب خراسانی که در نقطه مقابل ادیب قرار دارد و عرفانش، عرفانی تجربی است. آنچه حبیب در باب عرفان سروده است، حاصل تأملات شخصی اوست در آفاق‏ و انفس و شعرش از اصطلاحات عرفانی تقریباً برهنه است؛ مثل غزلیات شمس جلال‌الدین مولوی. اگر بخواهیم به طور مثال نمونه‏ای بیاوریم، مقایسه دو شعر بسیار معروف این دو شاعر ـ که در یکی از خوش‌آهنگ‏ترین اوزان گمنام شعر فارسی سروده شده است ـ گواه بسیار خوبی بر این مدعاست. ادیب پس از آوردن شطحیات بسیار زیبایی از نوع: لیس فی طیلسانی سوا هو، به صراحت می‏گوید که آنچه گفته، فقط به خاطر این است که طبعی آزموده باشد و چیزی‏ گفته باشد و طبق نظریه تمام صورتگران و فرمالیست‌های قدیم و جدید «چگونه گفتن» برای او مطرح است نه «چه‏گفتن». همین ضعف معنوی در دیگر کارهای ادیب دیده می‏شود. چه او در شعرهای عرفانی‌اش، از یک سوی خود را از صوفیان صفایی می‏داند که از عالم دگرند و در شعر دگری می‏گوید:

اگر صوفی خدا را یک شناسد

وصول و خلسه و جذب و طلب چیست؟‏

همچنین در شعرهایی که به اسلوب فرخی و منوچهری گفته است، به حدی گرفتاری «چگونه گفتن» او را به خود مشغول‏ داشته که در بعضی از آنها فراموش می‏کند که معشوق او، در آغاز همان شعر، به صورت مردی وصف شده است و می‏گوید:

آری، آری چه توان کرد که دوشیزه چنو

تا تواند، چو من پیر نگیرد داماد!

حتی عرفان ادیب هم، بیشتر نوعی فرمالیسم است، یعنی سودجویی از ابزار اصطلاحات عرفانی برای غنای صوری ‏شعر. مرحوم ادیب گویا فصوص‌الحکم محیی‌الدین ابن‌عربی را مطالعه می‏کرده و شاید هم تدریس و طبعاً اصطلاحات زیبای عرفانی محیی‌الدینی را وارد شعرش کرده است. شاید اگر طیف مغناطیسی وزن شعر و کشش‏ ظاهری شعر او نباشد، خواننده متوجه شود که این اصطلاحات در کنار هم چندان هماهنگی معنوی ندارند:

شارق «فیض مقدس» ز «سحاب اقدس»

اختر تافته از چرخ معانی مائیم‏

آن گدایان که به بازوی توانایی فقر

پشت پا برزده بر چرخ کیانی مائیم‏

بر روی هم وجه بارز شعر ادیب، و تا حدی صفا، که سبک مشترک آن دو را تشکیل می‏دهد و تا حد زیادی آن دو را از دیگران متمایز می‏کند، همین است که این دو در شعرهای برجسته‌شان، غالباً اوزان مشخصی را که از موسیقی ممتازی برخوردار است، در خدمت اصطلاحات صوفیانه بعد از محیی‌الدین درآورده‏اند. و این کاری بوده است که اگر متأخران قدما انجام داده‏اند، چون از لحاظ زبان شعر، دارای پیوستگی و استحکام لازم نبوده است، سبک مشخصی ایجاد نکرده است و صورت افراطی آن را در شعرهای شمس مغربی، و حتی شاه نعمت‌الله ولی، می‏توان دید.

لطف کارهای درخشان ادیب و صفا در این است که توانسته‏اند اصطلاحات‏ صوفیانه محیی‌الدینی را به جای زبان بی‎رمق و سست و ناتندرست بسیاری از شاعران متصوف قرون اخیر، در زبان‏ فاخر و استوار خراسانی قدیم ذوب کنند و گاه که این کار با موسیقی تازه‌ای ـ از لحاظ عروض و قافیه‏های میانی ـ همراه شده است، تشخص بیشتری به کار آنان داده است. در این موارد، جذبه فرم، گاه به حدی است که خواننده بی‏اختیار لذت می‏برد، گرچه در مرحله تعقل، متوجه شود که این عبارات، همچون جملات و الفاظ عزایم‌خوانان که مار را افسون می‏کنند و هیچ معنایی ندارند، از معنای محصلی برخوردار نیستند. بیانیه سوررئالیست‌ها نیز به نوعی دیگر بر همین اصل تکیه می‏کند.

برعکس این موارد، در جاهایی که نشانه‏های مشروطیت در شعر ادیب دیده می‏شود، شعر ادیب از تأثیر لازم برخوردار نیست. غالباً از دور دستی بر آتش داشته؛ مثلا در قرارداد تقسیم ایران:

که گمان داشت که بنگاه فریدونی را

از چپ و راست کند دشمن چونین تقسیم‏؟

که تمامی این قصیده، بعد از تغزل کلیشه‌وارش، مسائل مربوط به جامعه ایرانی آن روزگار است، ولی با زبان فاخر قدمایی و از دور دستی بر آتش داشتن. بر روی هم، صورت‌گرایی ادیب را در شعر می‏توان در این مسائل خلاصه کرد:

۱٫ جستجوی اوزان تازه یا اوزان خوش‌آهنگی که رواج چندانی ندارند؛ از قبیل:

مردی از مردم شادیاخم

بینوایی از آن مرز و کاخم‏

تنگدل زین جهان فراخم‏

رفتنی زین سپنجی سرایم

یا:

میازار ازین بیش خدا را دل ما را

بیندیش ز آه دل درویش، خدا را

یا:

ما صوفیان صفا، از عالم دگریم‏

عالم همه صوَر و ما واهب‌الصّوریم‏

یا:

از جهان دگرم با زبان دگرم…

البته این یک موسیقی سطحی است؛ کمترین بهره‏ای که شعر از موسیقی می‏تواند داشته باشد، همین موسیقی سطحی‏ عروض است. حال آنکه موسیقی عمیق شعر در ترکیب کلمات و نحوه قرارگرفتن آنها در کنار یکدیگر است و آن کار دشواری است. در صورتی که انتخاب وزن خوش‌آهنگ یا وزنی که کمتر مورد استفاده قرار گرفته باشد، کاری است که هر کس به دست خود می‏تواند در باب آن تصمیم بگیرد.

با این‎همه تکراری بودن شعر فارسی در عصور اخیر، به حدی بوده است که همین مایه از تجدد، یا بهتر بگویم به تعبیر ناقدان اروپایی «انحراف از نُرم» را، در شعر صفا و ادیب باید به غنیمت شمرد. و تا آنجا که به ‌خاطر دارم، دیوان موجود و چاپ‌شده ادیب، با در نظر گرفتن حجم بسیار کوچکی که دارد، به لحاظ تنوع اوزان در عصر خود، کم‌نظیر و شاید بی‏نظیر باشد و این نکته قابل یادآوری است که ادیب و صفا به مسأله تنوع اوزان یا جستجوی وزنهای خوش‌آهنگ و کم‏استعمال، بیش از دیگران توجه از خود نشان داده‏اند و صفا بیشتر از ادیب وزنهای غیرمشهور را به خدمت گرفته، ‏به حدی که بعضی تصور کرده‏اند که این اوزان از اختراعات اوست، حال آنکه تمام آنها دارای سوابق‌اند.

ادامه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *