در حاشیه برپایی سی و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

یکی از معضلات کنونی جامعه ما که متأسفانه فراگیر هم شده، قهر بودن بسیاری از مردم با کتاب است و به همین دلیل در این نوشتار برآنیم تا به برخی از دلایل، بخوانید بهانه‌های مطرح شده در این زمینه اشاره و آن‌ها را بررسی کنیم.

معمولاً هنگامی که با یکی از دوستان و آشنایان که متأسفانه میانه‌ای هم با کتاب ندارد مواجه و دلیل سرسنگینی او را با کتاب جویا می‌شویم، در پاسخ به یکی از این ۲دلیل اشاره می‌کند:

وقت ندارم، کتاب گران است.

حال ببینیم آیا این پاسخ‌ها دلایل واقعی و موجهی برای قطع ارتباط با کتاب است؟

اما درخصوص کمبود وقت: اگر چه زندگی امروزی آنچنان پیچیده در مشکلات است که به راستی گاه آدمی برای انجام امور ضروری هم کمبود وقت پیدا می‌کند، ولی اگر دقت کنیم، در میان همین مشکلات عدیده و کمبود وقت، اوقات بسیاری وجود دارد که به معنای واقعی کلمه آن‌ها را تلف می‌کنیم. مثلا آن‌گاه که سوار بر اتوبوس یا مترو و یا تاکسی به سوی مقصدی در حرکت هستیم، معمولاً تمامی وقت خود را یا در خواب سپری می‌کنیم و یا حداکثر به تماشای مناظر تکراری در مسیر می‌پردازیم و یا اگر همسفری داشته باشیم، با صحبت‌های نه چندان مفید با او وقت ارزشمند خود را از دست می‌دهیم و این فقط یکی از نمونه‌های اتلاف وقت توسط ما است.

نمونه‌ای دیگر:

وقتی به زندگی همین دوستی که از کمبود وقت شکایت دارد وارد می‌شویم، مشاهده می‌کنیم که حاضر است دو سه ساعت از وقت خواب و استراحت خود را کم کند و به تماشای مسابقه‌ای ورزشی یا یک فیلم سینمایی بپردازد، که البته در جای خود و به قدر تعادل هم پسندیده و هم لازم است، حال آن که حاضر نیست نصف از این وقت را صرف مطالعه کند. بگذریم از اوقات و ساعات بسیار دیگری که صرف مکالمات بیهوده و غیر ضروری تلفنی و یا قدم زدن‌های بی‌هدف در خیابان و امثالهم می‌کند. بنابراین،کمبود وقت برای عدم ارتباط با کتاب به واقع به جز بهانه‌جویی چیز دیگری نیست و مشکل در جای دیگری است و آن هم نبود فرهنگ مطالعه در جامعه و احساس نیاز به کتاب و مطالعه است.

و اما داستان گرانی کتاب: آیا به راستی کتاب در جامعه ما گران است؟ وقتی با سایر کالاها مقایسه می‌کنیم به این حقیقت پی می‌بریم که کتاب اگر از آنها ارزانتر نباشد، به یقین گرانتر هم نیست. فرض کنیم ما قرار است ماهانه ۳۰هزارتومان صرف خرید کتاب کنیم، در روزگار کنونی این مبلغ هزینه خرید فقط چند کیلوگرم میوه است که کفاف چند روز را هم نمی‌کند، اگر چه مقایسه یک کالای فرهنگی و ماندگار با یک کالای اقتصادی و مصرفی اصولاً اشتباه است.

از این‌ها گذشته فرض کنیم واقعا همان گونه است که این دوست ما می‌گوید کتاب گران است و با حقوق‌های ناچیز کارمندی و کارگری نمی‌توان کتاب خرید.

سوال این است که آیا تنها راه مطالعه، خرید کتاب است؟ آیا نمی‌توان با پرداخت مبلغ بسیار ناچیز به عضویت یکی از کتابخانه‌های شهر درآمد و هر هفته یک کتاب از آن به امانت گرفت و خواند؟

نتیجه آنکه نه کمبود وقت و نه گران بودن کتاب، هیچکدام دلایل موجهی برای قهر کردن با کتاب نیست و مهم‌ترین دلیل آن را باید در یک موضوع جستجو کرد: نبود فرهنگ مطالعه و دوستی با کتاب، که متأسفانه حتی در میان اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی ما نیز رسوخ کرده است و باید به طور جد برای آن چاره اندیشی شود.

محتشم مومنی(سامان) ـ اراک

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *