میرجلال‌الدین کزازی: خیام پرآوازه‌ترین سخنور ایرانی در جهان است

میرجلال‌الدین کزازی، استاد ادبیات و شاهنامه‌پژوه، به مناسبت روز ملی بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری گفت: پروا ندارم که بگویم خیام پرآوازه‌ترین سخنور ایرانی در جهان است. کمتر شهر بزرگی را در جهان می‌توانیم بیابیم که با خیام بیگانه باشد، جاهای بسیاری را به نام او نامیده‌اند.‌

به گزارش روابط عمومی کمیسیون ملی یونسکو- ایران، میرجلال‌الدین کزازی شاهنامه‌پژوه و استاد دانشگاه، شامگاه یک‌شنبه، ۲۸اردیبهشت‌ماه، برای دومین بار مهمان نت‌گپ‌های یونسکویی در صفحه اینستاگرام کمیسیون ملی یونسکو با اجرای عبدالمهدی مستکین به صورت زنده بود.‌

در این نشست کزازی بیان کرد: شاهنامه نامه راز و ماز است، البته رازنامه نیست. من واژه رازنامه را برای دفترها و شاهکارهایی به کار می‌برم که دبستان‌های راز و اندیشه‌های نهان‌گرایانه در آنها بازنموده شده است؛ برای مثال مثنوی مولانا و برخی آثار سنایی و عطار رازنامه هستند. شاهنامه رازنامه نیست ولی آکنده از راز است. اگر من بخواهم از این دید شاهنامه را با رازنامه های سخن پارسی بسنجم می‌توانم بگویم رازها در شاهنامه بسیار بیشتر از رازنامه‌های دور و دشوار و نادر، یافتنی هستند چون این رازها در شاهنامه چونان سروده‌ای که آبشخورهای آن بسیار کهن است، نهادینه‌تر هستند؛ به همین دلیل گشودن رازها در شاهنامه و گذشتن از مازهای پی در پی که پیچاپیچ هستند به آسانی می‌توانند راه را به بیراهه افکنند، به گونه‌ای که از آن راه‌های ماز در ماز بسیار دور بیفتند. بنابراین به آسانی دریافتنی نیستند. ما هنگامی می‌توانیم به رازهای شاهنامه پی ببریم که از مازهای آن بگذریم و بتوانیم پیکره را بشکافیم و به جان و به پیامی که در آنها نهفته است، برسیم.‌

این استاد ادبیات اظهار کرد: شاهنامه خواننده را به آسانی می‌لغزاند و می‌فریبد چون آن پوسته و پیکره به آسانی و کمترین تلاش شناخته و دریافته می‌شود و تنک است.‌ زبان فردوسی در شاهنامه زبانی روان و روشن است به روانی رود ‌و روشنی روز٫ به همین دلیل شاهنامه از هنگام پدید آمدن، نامه مردم ایران بوده و مردمی‌ترین دفتر سروده است.‌ ایرانیان از همان آغاز کار آشنایی با شاهنامه، آن را دریافتند و دل بدان می‌دادند. پس به آسانی می‌توانیم از آن پوسته و پیکره بگذریم اما به مغزی می‌رسیم که سخت و ستبر است و به آسانی شکافته نمی‌شود. هزاره‌های فرهنگ و تاریخ در شاهنامه نهفته است. شاهنامه تاریخ نیست بلکه تاریخ برهنه و آشکار است.‌

کزازی توضیح داد: رستم جهان پهلوان شاهنامه است. مرگ رستم مرگی درخور چنین پهلوان نامدار نیست؛ او با افتادن در چاهی که برادر نابکارش کنده است، می‌میرد. با مرگ رستم، جهان نمادها و بخش پهلوانی شاهنامه به فرجام می‌آید و بخش تاریخی آغاز می‌شود. این بخش با بهمن اسفندیار آغاز می‌شود که آن را با اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی یکی می‌دانیم. رستم نماد گوهر انسان است، انسانی که در مغاک خاک افتاده، پس مرگ او مرگ چنین انسان گوهرین است.‌

این شاهنامه‌پژوه افزود: ما ارج این زبان را نمی‌دانیم. به هر شیوه‌ای که می‌توانیم ناخواسته و ناآگاه و حتی شاید خواسته و آگاهانه بر آن ستم روا می‌داریم. مثلا کم ارزش‌ترین آموزه در آموزشگاه‌های ایران به ویژه در دبستان‌ها و دبیرستان‌ها، آموزش زبان فارسی است. برای مثال اگر روزی آموزگار به هر انگیزه‌ای به آموزشگاه نیاید، هرکه را بیابند می فرستند که فارسی را درس بدهد؛ در حالی که ارزنده‌ترین آموزه‌ها، این آموزه است چون پایه را می‌ریزد و منش، اندیشه و چیستی را به ما یاد می‌دهد. زبان فارسی، زبانی نازنین است.‌

کزازی در بخش دیگر از صحبت‌هایش با اشاره به جایگاه حکیم عمرخیام اظهار کرد: اگر خیام همان کسی است که بقیه می‌انگارند چرا هم در میهن خود و هم در پهنه گیتی نام‌آور است؟ پروا ندارم که بگویم خیام پرآوازه‌ترین سخنور ایرانی در جهان است. کمتر شهر بزرگی را در جهان می‌توانیم بیاییم که با خیام بیگانه باشد. جاهای بسیاری را به نام او نامیده‌اند، شگفتی بزرگ در این است که این نام بلند بر پایه چند موضوع پدید آمده است. سخنورانی که دیوان‌های ستبر دارند، بی‌آوازه مانده‌اند، اما خیام چه کرده که در دل‌ها جا گرفته‌است. هنگامی که کشتی تایتانیک در اقیانوس فرو رفت، در کتابخانه کشتی، چند نمونه از کتاب‌های خیام دیده می‌شد؛ در حالی که از سخنوران دیگر مثلا سخنوران انگلیسی زبان، کتابی در این کتابخانه نبود. کسانی که این کشتی را ساختند باور داشتند که باید کتاب‌هایی از خیام در آنجا

باشد.‌

وی ادامه داد: این کشتی نخست به پاس مردان سود و سودا، جهانداران و فرمانروایان ساخته شده بود. می‌دانیم که این افراد آنقدر درگیر سوداهای خویش هستند که چندان پروای ادب و فرهنگ ندارند البته شاید استثنایی در میان آنها باشد.‌ هنگامی که آثار خیام را فیتز جرالد به انگلیسی برمی‌گرداند، آن‌چنان در دل و جان انگلیسی‌ها جای می‌گیرد که دبستانی نو در ادب انگلیسی پدید می‌آورد. خیام در آثار خود اندیشه‌هایی را با ما در میان می‌‌گذارد که جهانی بزرگ است، پرسش‌هایی را مطرح می‌کند که آدمی همیشه در زندگی خود به آنها می‌اندیشیده است. او در آثارش فقط می‌پرسد و پاسخ نمی‌دهد، چون اندیشه او ناآرام، بی‌تاب، جستجوگر، فرازخواه و…است. هیچ پاسخی در چشم خیام پاسخ فرجامی نیست به همین دلیل جهانیان او را گرامی می‌دارند. اگر فیتز جرالد نمی‌بود، جهانیان نمی‌توانستند خیام را به آن شیوه پرشور بشناسند، فیتز جرالد خود سخنور بود از همین‌رو توانست جامه‌ای هنری بر تن آثار خیام بپوشاند. گاهی بر او خرده می‌گیرند که آنچه را که خیام گفته، به یک‌باره بازتاب نداده که این خرده بیراه است زیرا تنها شیوه‌ای که می‌توان سروده را با آن به زبانی دیگر برگرداند، ترجمه آزاد است. هنر فیتز جرالد این بود که توانست پیوندی ژرف با جهان اندیشه‌های خیام بیابد و بتواند دیگران را به این جهان برساند. اگر فیتز جرالد آثار خیام را به انگلیسی برنمی‌گرداند، خیام این آوازه دامن گستر را در جهان نداشت.‌

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *