قطعه از اشعار روانشاد رضا افضلی که در آخرین صفحه وبلاگ ایشان درج گردیده بود با عنوان ((دم نزنیم))

دم نزدیم
،

کم و زیاد چو روزی رسید، دم نزدیم
ز نظم حاکم چرخ پلید دم نزدیم
.
به بام عمر گرامی، پرنده بود فزون
بسی پرنده که هر دم پرید، دم نزدیم
.
رسید مسخره وامی و ضامنی، از شوق
چو طفل شاد به تعطیل عید،دم نزدیم
.
هزار وعده ی نو داد آرزو بر ما
نوید های عبث داد امید،دم نزدیم
.
زمانه داد به ما چیزکی ولی کم کم
گذشت عمر و نهان شد زدید،دم نزدیم
.
خبر نشد ز رفاهی که قول مان دادند
وگر کسی خبری هم شنید،دم نزدیم
.
به رفع فقر و مذلت چه وعده ها دادند
ولیک، مار تورم گزید، دم نزدیم
.
چه روز و فصل هدرشد،چه سال ها نو شد
چه ماه و سال  به پایان رسید ،دم نزدیم

چه بار های ثقیلی به شانه مان افتاد
به زیر بار اگر قدخمید،دم نزدیم
.
هزار کشته ما فصل چیدنش آمد
چو کس نتیجه ی خرمن ندید،دم نزدیم
.
امید در رمه ی عشق بود و خفته شبان
که گرگ یاس ورا هم درید،دم نزدیم

رضا افضلی
مشهد هشتم دی ماه ۱۳۹۷

زنده یاد افضلی تعداد زیادی از مجموعه اشعارش را با عناوین متفاوتی به چاپ رسانده بود

از جمله:( آنچه می خواستم  این نبود )  ( قاصدک خوش خبر )  ( ترانه های تورنتو) میباشد

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *