قرارداد ۲۵ ساله با چین؛ جای دلواپس وحامی عوض شد در واقع اگر دولت بجای ۷ سال هدر دادن سرمایه‌های کشور در برجام، همین قرارداد آینده نگر و تضمین‌کننده منافع ملی ایران را پیگیری کرده بود، امروز هم کمک‌دهنده جدی به وضعیت اقتصادی کشور بود و هم توازن قوایی در برابر فشارحداکثری آمریکا آن هم با پشتوانه اقتصادی ایجاد شده بود.»

آفتاب یزد- گروه سیاسی: سیاست خارجی در ایران بیش از هر کشوری به حوزه داخلی پیوند خورده است، شاید روزی نباشد که از مردم در کوچه و بازار گرفته تا کارشناسان و فعالین سیاسی در حوزه داخلی گریزی به سیاست خارجی نزنند. نه تنها تحلیل‌های مختلفی در این حوزه ارائه می‌شود که گاه واکنش‌های بسیار تندی نیز دیده می‌شود. البته شاید در مملکتی که «کار کار انگلیسی‌ها است» به یک ضرب المثل در میان جامعه تبدیل شده است، این میزان از درگیری با سیاست خارجی چندان دور از ذهن نباشد. به همین دلیل است که هر موضوعی که یک پای آن طرف خارجی باشد بسیار بحث برانگیز می‌شود. این درحالی است که همزمان شاهد یک دوگانه در میان احزاب و جریان‌های سیاسی داخلی نیز هستیم. دوگانه شرق و غرب شاید در هیچ کجای دنیا بعد از پایان جنگ سرد به اندازه ایران پررنگ نباشد. در واقع دو طیف اصلی سیاسی ایران یعنی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان تقریبا دیدگاهی متضاد نسبت به هم در سیاست خارجی دارند. اصلاح‌طلبان به طور عمومی حامی رابطه با غرب هستند، البته در این جریان رابطه با شرق نفی نمی‌شود اما غالبا غرب بر شرق ترجیح دارد.
از سوی دیگر در میان اصولگرایان ماجرا متفاوت است، آنها حامی رابطه با شرق هستند، رابطه با غرب را نه تنها نفی می‌کنند بلکه با کمی اغماض
باید گفت ضد غرب نیز هستند. این فضای دوگانه داخلی درحالی است که اصولا تصمیمات در سیاست خارجی در کشور خیلی براساس علایق این دو گروه اتخاذ نمی‌شود. اصل مصلحت در سیاست ورزی خارجی ایران بیش از هر اصلی مورد توجه است، اینکه مصلحت بر کدام سو باشد و چگونه این مصلحت و با نظر چه کسانی تعیین می‌شود در این مقال نمی‌گنجد اما واقعیتی است که اصولگرا یا اصلاح‌طلب اگرچه نظر متفاوتی داشته‌اند اما چندان در میدان decision-making که در واقع تصمیم‌سازی است قدرت نفوذی ندارند. بنابراین آنچه برای این گروه‌ها باقی می‌ماند واکنش به تحولاتی است که در عرصه سیاست خارجی رخ می‌دهد. مهمترین نمونه در این فضا را باید به موضوع برجام مرتبط دانست. این توافق درحالی مقدمات آن شروع شد که دولت راستگرای احمدی‌نژاد در قدرت بود اما در عمان مذاکرات محرمانه به نمایندگی دکتر صالحی از سوی ایران و آمریکا در حدود یک سال و نیم آخر دولت احمدی‌نژاد در جریان بود! بنابراین توافق اگرچه با تلاش و برنامه دولت روحانی به سرانجام رسید و حالا عواقب آن نیز به گردن این دولت است اما توافق هسته‌ای ناشی از تصمیمات طیف‌های سیاسی یا احزاب نبود بلکه تصمیمی کلان براساس اصل مصلحت بود. در چنین شرایطی میدان واکنش برای دو جریان سیاسی باز بود! طبیعی بود وقتی بازیگر اصلی در این توافق ایالات متحده باشد و اصولگرایان نیز پایه فکری خود را براساس ضدیت با آمریکا تعریف کرده‌اند آنها به مخالفت با این توافق بپردازند. بنابراین از همان ابتدایی که مذاکرات علنی شد این جریان به شدت موضوع را زیر سوال برد. واکنش‌های مختلف که سرانجام نام دلواپسان را به نام خود ثبت کردند. اصولگرایان البته امروز به خود می‌بالند که حق با آنها بود و همه مشکلات را هم بر عهده روحانی می‌دانند! با این حال فارغ از اینکه چرا برجام امروز در پنجمین سالگرد خود در این وضعیت است، همین اصولگرایان و محافظه کاران چه نقشی داشتند، سیاست‌های خاص دونالد ترامپ چه نقشی داشت و… این موضوع عیان است که اصولگرایان از ابتدا مخالف بودند، شاید پرسیده شود مخالف چه؟ اما خود این جریان هم تا مدتی نمی‌دانست مخالف چیست اما چون پای طرف‌های غربی در میان بود فریاد وامصیبتا و مخالفت نیز بلند شده بود. بیراه نیست اگر درباره اصلاح‌طلبان و دولت نیز بگوییم آنها نیز دقیقا نمی‌دانستند چه خبر است اما چون مذاکره با غرب بود همگی موافق و حامی چنین وضعیتی بودند. در آن زمان اصولگرایان معتقد بودند کشور را با برجام به غرب هدیه می‌دهیم. وقتی بعد از برجام شرکت‌های خارجی برای قرارداد وارد ایران می‌شدند با کلیدواژه نفوذ مانع از بسیاری از اقدامات شدند.
> ماجرای جدید
حالا به تازگی موضعی عکس جریان برجام را شاهد هستیم. اینبار نام قرار داد با چین برای ۲۵ سال مطرح است. البته بازهم دولت روحانی پای کار است اما اینبار اصولگرایان از خود دولت جلوتر هستند و حامی درجه اول آن. به عنوان نمونه روزنامه کیهان که مواضعش شهره خاص و عام است در گزارشی تند با دفاع از قرارداد با چین نوشته است:«علی‌رغم آنکه هنوز «برنامه ۲۵ ساله همکاری‌های جامع ایران و چین» نهایی نشده و به تصویب مجلس شورای اسلامی نرسیده، رسانه‌های زنجیره‌ای و فعالین مدعی اصلاحات، همصدا با مقامات آمریکایی، هجمه گسترده‌ای علیه این قرارداد به راه انداخته‌اند. نکته قابل تامل اینجاست که این روزها مقارن با پنجمین سالگرد امضای برجام است. در شرایطی حدود ۵ سال و به عبارتی ۶۰ ماه از امضای برجام گذشته که در این مدت آمریکا و اروپا به هیچ عنوان به تعهدات خود عمل نکرده‌اند و این توافق، هیچ دستاوردی برای مردم کشورمان نداشت و کشور را دچار خسارت‌های فراوان کرد. حالا حامیان این توافق خسارت‌بار، ژست دفاع از منافع ملی به خود گرفته و نسبت به سند همکاری ایران و چین ابراز نگرانی می‌کنند. «برنامه ۲۵ ساله همکاری‌های جامع ایران و چین» هنوز نهایی نشده و قرار است که در مجلس شورای اسلامی بررسی شود. با این‌حال طیف غربگرا این سند همکاری را آماج حمله قرار داده‌اند. این در حالی است که این طیف پیش از این در پاسخ به این سوال که «آیا متن برجام را مطالعه کرده‌اید؟!» اذعان می‌کردند که حتی یک‌ بار هم متن توافق هسته‌ای را مطالعه نکرده‌اند! طیفی که خسارت محض برجام را به مردم ایران تحمیل کرده است، به هیچ عنوان حق ندارد که ژست «منتقد دلسوز» به خود بگیرد. این طیف باید ابتدا بابت خسارت‌های هنگفت برجام از مردم عذرخواهی کرده و سپس به جبران خسارت‌ها اهتمام ورزد.» در مقابل صادق زیباکلام استاد اصلاح‌طلب دانشگاه در واکنش به این قرارداد پر سر و صدا در مورد دلایل بازخورد منفی درباره بستن چنین قراردادی در میان افکارعمومی در توئیتر نوشت: دلیل اصلی حساسیت و مخالفت بسیاری از ایرانیان با توافق با چین باز می‌گردد به بی‌اعتمادی به پکن. مشابه همان‌ بی‌اعتمادی البته به روسها هم هست. او در ادامه این پیام با تاکید به بی‌اعتمادی مردم نسبت به چین و روسیه عنوان کرد: برخلاف بسیاری از مسئولین‌مان که مرید و سرسپرده روسها و چینی‌ها شده‌اند، ایرانیان تحصیلکرده‌تر نه به چین و نه به روسیه اعتمادی ندارند.
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح‌طلب نیز در این باره به مخالف پرداخته و سه دلیل را مطرح کرده است. او گفته: فردگرایی و عوام‌گرایی غالب بر فرآیندهای سیاسی داخلی ایران چنان گسترده است که مانع از ثبات سیاستگذاری و پایبندی به هر نوع توافق بلندمدتی می‌شود. شکاف درون‌ساختاری نیز مزید بر علت می‌شود. در حوزه روابط خارجی هیچ نوع وحدت نظری وجود ندارد. در مجموع شرایط برای رسیدن به هیچ توافق راهبردی با کشورهای دیگر فراهم نیست و اگر به هر دلیلی و با فشار و دستور از بالا این توافق رخ دهد، پایدار نخواهد ماند. در نهایت هزینه‌هایش را می‌دهیم بدون آنکه از منافعش بهره‌مند شویم. علت دوم مخالفتم این است که این رویکرد باید شامل همه کشورهایی شود که می‌توانند و می‌خواهند وارد این نوع توافقات شوند و اگر قرار است که فقط با یک کشور قدرتمند رخ دهد، نتیجه‌ای جز وابستگی نخواهدداشت. ولی علت سوم مخالفتم مهم‌تر است. فارغ از اینکه جزییات این توافق چیست و از چه زمانی این توافق مطرح شده اکنون بدترین زمان برای نهایی کردن آن است. در واقع محدودیت‌های مالی کشور انگیزه اصلی برای ورود به چنین توافقی است. این محدودیت‌ها موجب می‌شود که انگیزه اصلی توافق را جبران کسر بودجه بدانیم. با توجه به ناکارآمدی و فسادی که در تخصیص منابع وجود دارد هر گونه ورود سرمایه به ایران در شرایط کنونی جز اتلاف آنها و بدهکار کردن کشور، نتیجه دیگری نخواهد داشت. کافی است که بدانیم در دوره طلایی اصولگرایان یعنی احمدی‌نژاد(۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲) ۷۰۰ تا ۸۰۰میلیارد دلار درآمدهای نفتی را اتلاف کردند و هیچ اشتغالی نیز اضافه نشد. اکنون هم اگر هزار میلیارد دلار پول چینی‌ها وارد ایران شود هیچ اتفاق مهمی رخ نخواهد داد جز آنکه برخلاف گذشته، که آن ۸۰۰میلیارد را از منابع زیرزمینی خوردند، این ‌بار هزار میلیارد باید بدهکار چین یا هر کشور دیگری شویم.
علی مطهری، نماینده تهران در مجلس دهم با اشاره به وضعیت مسلمانان در کشور چین در حساب کاربری خود در توییتر نوشت: گذشته از محتوای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، باید قبل‌از امضای آن، تکلیف دو میلیون مسلمان چینی که در اردوگاه‌های
اجباری برای دست کشیدن از دین و فرهنگ خود شکنجه می‌شوند و مساجدشان تخریب شده، روشن شود.
دوباره به آن سو یعنی اصولگرایان و واکنش آنها به این ماجرا بازگردیم. وب سایت نسیم آنلاین تیتر زده:« جیغ بنفش احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبان در برابر دیوار چین» و به دفاع از قرارداد با چین پرداخته است. این وب سایت با ادبیاتی عجیب و غریب و دور و تند احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبان را خطاب قرارداده است. اضافه شدن احمدی‌نژاد به لیست به این دلیل است که او نیز مخالفت‌هایی را با توافق با چین اعلام داشته است. البته احمدی‌نژاد در سال‌های اخیر به گونه‌ای رفتار کرده که می‌توان گفت ثبات فکری نداشته است. با این حال این وب سایت می‌نویسد:«اما نقطه اساسی بحث این است که در حالی که آمریکا و اروپا طی سال‌های پس از انقلاب هرگونه خصومت ورزی و تحریمی علیه ایران اعمال داشته‌اند و دولت روحانی نیز ۷ سال کشور را معطل چشم آبی‌های غربی نگه داشت و عایدی جز تحریم و فشار بیشتر برای ایران نداشت، کماکان عده‌ای که کاسه لیسی غرب و آمریکا را برای تداوم حیات سیاسی خود ضروری می‌بینند، از تعاملات اقتصادی با چین و روسیه که طی سال‌های تحریم تنها کشورهایی بودند که به کمک ایران آمدند احساس خطر کرده و به این راهبرد صحیح در توسعه روابط با شرق آن هم بدون هیچگونه اطلاعات و استنادی می‌تازند. در حقیقت گویا توسعه روابط با شرق موجبات کسادی بازار کاسبان تسلیم و مذاکره با آمریکا خواهد شد که اینگونه به تکاپو افتاده‌اند تا روابط منطقی و براساس منافع متقابل ایران و چین را تخریب کنند. در واقع اگر دولت بجای ۷ سال هدر دادن سرمایه‌های کشور در برجام، همین قرارداد آینده نگر و تضمین‌کننده منافع ملی ایران را پیگیری کرده بود، امروز هم کمک‌دهنده جدی به وضعیت اقتصادی کشور بود و هم توازن قوایی در برابر فشارحداکثری آمریکا آن هم با پشتوانه اقتصادی ایجاد شده بود.»
> علت نگرانی
همه این زد و خوردها چه در ماجرای برجام و چه در ماجرای قرارداد با چین درحالی است که هر کدام از دو طرف نیز در هرماجرایی خود را حق می‌پندارد. در همین زمینه برای بررسی بیشتر موضوع در رابطه با ماجرای قرارداد با چین که این روزها بسیار سروصدا به پا کرده و درباره اینکه ریشه این موضوع که مخالفت‌هایی وجود دارد در چیست گفتگو کردیم با یک دیپلمات بازنشسته و تحلیلگر مسائل بین‌الملل تا جدای از دعواهای درون جناحی موضوع را بیشتر واکاوی کنیم. فریدون مجلسی درباره اینکه این بار جای حامی و دلواپس درباره قرارداد با چین عوض شده است به «آفتاب یزد» گفت: برای تشریح وضعیت باید دو موضوع را مورد توجه قرار داد نخست این واقعیتی است که درحالی که اروپا و آمریکا حدود ۳۰۰ سال روند توسعه و صنعتی شدن را پیمودند اما چین به عنوان یک کشور سنتی توانست در کمتر از ۵۰ سال با استفاده از تجربه غرب راه توسعه را به سرعت بپیماید و امروز در بسیاری از حوزه‌های علمی و صنعتی در بالاترین درجه کیفیت و امکانات باشد بنابراین اگر موضوع را از این حیث بررسی کنیم که آیا توانایی‌های چین برای ایران مناسب است بله واقعا می‌تواند به ایران کمک کند و از این بابت قرارداد با چین بسیار با ارزش می‌تواند باشد.
او ادامه داد: اما موضوعی که در این باره مطرح می‌شود این است که همین چین در ساخت آزادراه شمال سال‌ها ایران را معطل نگه داشت و اقدامی نکرد، از پروژه پارس جنوبی خارج شد، نفت بسیار اندکی از ایران می‌خرد اما حالا چگونه و با چه مفادی قرار است با ایران توافقی راهبردی امضا کند؟ ما بعد از سال‌ها راه آهن تهران-رشت را افتتاح کردیم که این فاصله را حدود شش ساعت زمان می‌برد تا قطار طی کند، چنین مسافتی در چین قطار یک ساعته به مقصد می‌رسد. چین در بعد توان توسعه زیرساخت‌ها اکنون در موقعیتی بسیار مطلوب
قرار دارد.
مجلسی ادامه داد: موضوع این نیست که چین نمی‌تواند شریک راهبردی باشد موضوع این است که ایران هم اکنون در شرایط عادی نیست، تحت فشار حداکثری قرار دارد و هیچ یک از طرف‌های دیگر حاضر به همکاری با ایران نیستند، به رغم اینکه مسئولان بارها گفتند آمریکا با خروج از برجام منزوی شده اما هم اکنون شرکای ایران هستند که حاضر به همکاری نیستند بنابراین این سوال در ذهن همه ایجاد می‌شود در این شرایط که رقابتی نیست و تنها چین به عنوان یک شریک به پیش آمده است آیا چینی‌ها برای این اقدام خود بهایی نخواهند گرفت؟ در واقع وقتی رقابتی وجود ندارد و تنها یک گزینه داریم آیا آن گزینه قیمت خود را بالا نمی‌برد؟ در این بالا رفتن قیمت آیا آسیب بیشتر از مزیت نخواهد شد؟ موافقان می‌گویند در شرایط فشار حداکثری درحال قرارداد با یک قدرت بزرگ هستیم، این موضوع به خودی خود نکته مثبتی نیست باید دید طرف مقابل آیا حاضر شده در شرایطی برابر به دنبال توافق باشد در حالی که در عمل وضعیت ما برابر نیست؟
این کارشناس مسائل بین‌الملل در پایان اظهار داشت: چین در سال‌های گذشته شریک مهمی برای ایران بوده و در بسیاری موارد چون تامین ماشین آلات یا مواد اولیه به داد کارخانه جات ایرانی آمده است و این برکسی پوشیده نیست، آنچه نگرانی آفرین است اینکه رقابتی وجود ندارد و با توجه به اصول اقتصاد وقتی انحصار وجود دارد طبیعی است دست بالا به چه کسی تعلق خواهد داشت! بنابراین در ماجرای قرارداد با چین مخالفت با این نیست که چین شرقی است یا غربی موضوع این است که در این شرایط وقتی یک طرف خارجی حاضر به قراردادی بلندمدت شده چه منافعی را می‌توان برای این بازیگر خارجی داشته باشد.
به نظر می‌رسد قرارداد با چین از این حیث با برجام متفاوت است که اولا ایران در شرایطی خاص است و یک طرف خارجی در فضایی بدون رقیب حاضر به قرارداد شده است. از سوی دیگر یک نگرانی و تفاوت نسبت به برجام این است که برجام توافقی گام به گام بود و هر زمان هر طرفی بدعهدی ببیند می‌تواند تعهدات خود را ملغی کند. به عبار دیگر توافق بود و نه قرارداد کما اینکه دیده شد وقتی فشارهای آمریکا برگشت ایران نیز تعهدات هسته‌ای خود را در پنج گام ملغی کرد. این درحالی است که رابطه با چین قرارداد است، گام به گام نیست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *