گزارش جلسه‌ی انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۳۹۹/۰۴/۲۱ این جلسه به مناسب درگذشت زنده یادآقای رضا افضلی از شاعران نامدار خراسان با قرائت شعری از ایشان آغاز گردید گزارش از همشهری عزیزمان آقای احسان نجف زاده

جمعه‌های دلگیر و غم‌آلود را که به جای باران از آسمانش خون می‌چکد و روزهای نسبتا یکنواختِ هفته را به آن امید می‌گذرانیم که بار دیگر شنبه از راه برسد و بعدازظهر در اقامتگاه بومگردی تهمینه در فضایی مملو از شور و نشاط در محفل ادیبان و شاعران عزیز شهرمان باشیم.
از درِ اقامتگاه تهمینه که وارد می‌شویم بوی عطر گُل‌ها و بوی خوش نمِ خاک، صدای پرندگان، خُنَکای باد و سرسبزی این مکان همراه با فوّاره‌ی کوچکی که در وسط این محوطه قرار دارد انسان را سرِ ذوق می‌آورد. کمی که بر روی سنگ‌فرش‌های یک‌دست و زیبای اقامتگاه قدم برمی‌داریم به فضایی می‌رسیم که در آن جناب کرمانی دو ردیف صندلی و نیمک‌های چوبی را به زیبایی و باسلیقه بسیار در کنار هم قرار داده‌اند و میزهایی دیده می‌شود که بر روی آن‌ها رومیزی‌ها و گلدان‌های زیبا وجود دارد. زیبایی وصف‌ناشدنیِ این محوّطه‌ی تاریخی روح و جان انسان را آرامش می‌بخشد. دوستان شاعر و علاقه‌مندان به ادبیات کم‌کم از راه می‌رسند و هر یک جایی را برای نشستن انتخاب می‌کنند. جناب صباغ زاده نگاهی به ساعت‌شان می‌اندازند و با اجازه‌ی دوستان جلسه را آغاز می‌کنند.

این جلسه به مناسب درگذشت جناب رضا افضلی از شاعران نامدار خراسان با قرائت شعری از ایشان آغاز گردید. پس از قرائت شعر ایشان، جناب صباغ زاده از آثار و فعالیت‌های ادبی آن مرحوم سخن گفتند. دریغ و صد افسوس که پژوهشگر و نویسنده‌ای باارزش چون ایشان چهره در نقاب خاک کشیدند. به ناگاه انسان به یاد این بیت می‌افتد: «ای خاک اگر سینه‌ی تو بشکافند/ بس گوهر قیمتی که در سینه‌ی توست»
در ادامه‌ی جلسه غزل ۲۹۸ از دیوان حافظ توسط استاد موسوی خوانده می‌شود و زحمت شرح این غزل توسط جناب صباغ زاده انجام می‌شود. پس از شرح غزل حافظ، استاد موسوی متنی از قابوسنامه را که در خصوص انتخاب دوست بود خواندند که در ارتباط با این غزل حافظ بود.
نوبت به شعرخوانی شاعران رسید. این هفته بخت با ما یار بود و جناب عباسی شاعر طنزپرداز شهرمان با شعری طنز در جمع دوستان حضور داشتند. پس از شعر طنز جناب عباسی شعرهای عاشقانه‌ی جناب یدالهی، احمدیان و زال را شنیدیم. نوبتی هم که باشد نوبت کودکان است. تهمینه خانوم شعر کودک بسیار زیبایی را برای‌مان خواندند. پرنده‌ی غمگینی که در قفس است و دلش برای رهایی لک زده است، مثل این روزهای خیلی از ما. جناب جلالی نیز همچون هفته‌های گذشته متن ادبی‌ای خواندند که گوشه‌ای از دُرِّ دریای دَری بود. پس از خواندن متن ادبی جناب جلالی، جلسه با استراحتی کوتاه و خواندن شعری از مرحوم افضلی پیگیری شد. پس از این وقفه کوتاه خانوم مهدوی با خواندن غزلی روان و شیوا دوباره آتش زیر خاکستر را شعله‌ور می‌سازند. غزلی که نشان می‌دهد راه سخت شاعر شدن را نسبت به گذشته بر خود هموارتر ساخته‌اند و نشان از پیشرفتِ چشمگیر ایشان در شعر دارد. جناب یوسف زاده نیز که به تازگی به صورت جدی قدم در راه شعر گذاشته‌اند و آینده‌ی درخشانی دارند نیز به شعرخوانی پرداختند. در نهایت جناب صباغ زاده با خواندن غزلی زیبا و دلنشین از خود و با یاد شاعر مرحوم جناب افضلی جلسه را به پایان می‌رسانند.
احسان نجف زاده

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *