به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید جهان آموزش و آموزش جهانی : در جامعه ایران که از ویژگی‌های برجسته آن تنوع قومی و تنوع فرهنگی است، دانش‌آموزان باید با تقویت هوش هیجانی هنر زیستن در تکثر و همزیستی مسالمت‌آمیز، مهارت گفت وگو، شیوه های مدارا و رواداری و … را فرا گیرند تا بتوانند از پیشداوری و تعصب دوری گزیده، از زوایای گوناگون به یک موضوع نگاه کرده و چگونه اندیشیدن را بیاموزند(دکتر ابراهیم جعفری)

زنگ مدرسه زنگ زندگی است. آغاز سال تحصیلی که بهار دانش را نوید می دهد، این سوال مطرح می شود که چگونه می توان الزام ها و ساز و کارهای آموزش را با زندگی پیوند داد؟
در سال های اخیر تلاش هایی در راستای زدودن زُمختی و عبوسی آموزش، درس و کلاس به صورت پراکنده در کشور صورت گرفته که از جمله آن ها می توان به مدارس زندگی، مدارس گفت و گو، مدارس طبیعت و … اشاره کرد؛ اما باید اذعان کرد که شیوه مرسوم در آموزش و پرورش ایران به گونه ای است که ارتباطی بین آموخته ها و زندگی واقعی ایجاد نمی کند.
با این رویکرد، به جای ایجاد تفکر انتقادی در میان دانش آموزان، به قدری مغز آنان از معلومات پر می شود که مجالی برای اندیشیدن پیدا نکرده و معلم برای هر سوال دانش آموز، یک جواب قطعی در آستین دارد و فکر او را در چارچوب های از پیش تعیین شده محصور می کند. به عبارت دیگر در مدرسه جسارت را از فرزندان مان سلب کرده، تقلید و دنباله روی را جایگزین می سازد. در حالی که کارکرد نهاد مدرسه باید کاهش شکاف آموزش و زندگی باشد تا دانش آموزان و معلمان با اشتیاق وارد مدرسه شوند و با سختی از آن دل بکنند.
شاید بتوان گفت جدی ترین مساله ای را که به بهانه شروع سال تحصیلی و بررسی وضعیت آموزش و پرورش با اتکا به شناخت انتقادی باید به آن بپردازیم، این است که چه کنیم تا مدرسه بتواند ارزش افزوده ای برای جامعه ایرانی داشته باشد؟ چه کنیم که استعداد و هوش کودکان و نوجوانان ما در مدرسه شکوفا شود و در نهایت چه کنیم که مدرسه به مفهوم واقعی آن محل رشد فعالیت ها باشد نه محلی برای توقف یا افول توانمندی انسانی؟
مارک تواین نویسنده مشهور آمریکایی در نقد آموزش های رسمی جمله معروفی دارد. او می گوید: « اجازه ندادم هیچ گاه مدرسه مانع آموختنم‌ شود. « این گفته او به شرایطی اشاره دارد که طی آن آموزش های خشک و رسمی با تکیه بر محفوظات می تواند مانعی برای آموختن دانش آموزان باشد. واضح است که آموزش های خلاق نباید به درس و آموزش های رسمی محدود شود و انتظار می رود مدرسه در کنار آن بتواند قدرت ارتباط دانش آموزان را با جهان پیرامون و جامعه افزایش دهد‌ و با پرورش تفکرانتقادی و سواد رسانه ای آنان را به شهروندانی مسئول و آشنا به حقوق اساسی خود تبدیل کند. بدیهی است که در این راستا مدرسه باید از روش های کهنه و فرسوده فاصله بگیرد تا به تعبیر پائولوفریره اندیشمند برزیلی یادگیری نقاد را جایگزین فرهنگ سکوت و فرمانبرداری نموده و با جلب مشارکت دانش آموزان، آموزش را به زندگی نزدیک کند.
در جامعه ایران که از ویژگی‌های برجسته آن تنوع قومی و تنوع فرهنگی است، دانش‌آموزان باید با تقویت هوش هیجانی هنر زیستن در تکثر و همزیستی مسالمت‌آمیز، مهارت گفت وگو، شیوه های مدارا و رواداری و … را فرا گیرند تا بتوانند از پیشداوری و تعصب دوری گزیده، از زوایای گوناگون به یک موضوع نگاه کرده و چگونه اندیشیدن را بیاموزند.
در یکی از مدارس ژاپنی در کشور امارات ویلچری گذاشته اند و هر روز یک نفر باید در تمام ساعات حضور در مدرسه روی آن نشسته و تردد کند تا درکی از زندگی و محدودیت های معلولان پیدا کند. در برخی مدارس نیز اصرار بر آن است که یک دانش آموز معلول در کلاس ها حضور داشته باشد تا سایر دانش آموزان از کودکی با مسائل و مشکلات این قشر آشنا شوند.
واقعیت این است که کشف و پرورش استعدادها وظیفه اصلی آموزش و پرورش است و البته این کاری نیست که صرفاً به معلم، دانش آموز یا خانواده محدود شود؛ بلکه مجموع این ها باید به گونه ای باشد که برآیندشان بتواند آموزش و پرورش خلاق را سامان دهد.
مطالعه سرگذشت دانشمندان در فضای آموزش و پرورش سنتی عبرت آموز است.
آلبرت انیشتین در دبستان معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلمش او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد.
توماس ادیسون دانش آموزی بود که معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز شده بودند. وی در تمام دوران تحصیل کمترین نمره ها را در درس فیزیک می گرفت.
معلم بتهوون می گفت این پسر در طول زندگی اش هرگز چیزی یاد نخواهد گرفت!
لویی پاستور در مدرسه یک دانش آموز متوسط بود و در دوره لیسانس در درس شیمی بین ۲۲ نفر رتبه ۲۲ را کسب کرد!
امیل زولا نویسنده بزرگ فرانسوی دانش آموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت!
و ….
یادآوری موارد بالا بیانگر آن است که تعلیم و تربیت آمرانه و مخزنی سرکوبگر استعداد انسان هاست. شاید اپیدمی کووید ۱۹ در کنار ناملایماتی که به همه اقشار جامعه تحمیل نموده، فرصتی را برای ظهور و بروز آموزش و پرورش خلاق فراهم سازد و زنگ مدرسه را به زنگ زندگی تبدیل کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *