به احترام دکتر محمدرضا باطنی : استاد، زاده ۱۳۱۳ در خانواده‌ای فقیر در اصفهان، از کودکی کارکرد و با سختی درس خواند و به تدریج آموزگار شد و باز هم تحقیق و تحصیل کرد تا جایی که در سال ۱۳۳۹ شاگرد اول رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشسرای عالی شد. بورس گرفت و در انگلستان تا بالاترین مدارج دکتری در زبان‌شناسی را طی کرد. سپس به وطن بازگشت تا رشته نوین زبان‌شناسی را پربار کند سید مسعود رضوی

در این یادداشت می‌خواهم ادای دین کنم به یکی از بزرگ‌ترین نمایندگان فرهنگ ایرانی و زبان پارسی و اندیشه انسانی در کشورمان، یعنی جناب استاد دکتر محمدرضا باطنی؛ مردی که به تمامی معنا سرمایه و ذخیره و سرمشق بی‌مانندی در عصر ما محسوب می‌شود. خبر خوش و دلیل این توجه، بیست و هفتمین جایزه ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار بود که به دکتر باطنی عزیز و گرامی اهدا شد. شاید اگر استاد دانشور ما که خود فرهنگ مجسّم و از هر نظر دانشوری عالی مقام محسوب می‌شود، در هر جای دیگری می‌زیست و چنین خدمات و آثار و تأثیراتی در فرهنگ و علوم انسانی برجای می‌نهاد، نه تنها عضو عالی فرهنگستان‌ها، که استاد و نماینده‌ای می‌بود که شرایط را از هر لحاظ برای آموزش و پژوهش و ظهور ایده‌ها و ابداعات و اندیشه‌هایش فراهم می‌ساختند. اما چه باید کرد؟ در کشور ما، دل‌های مردم با فرهنگ و فرزانگان است که قدردان بزرگان فرهنگ بوده و نگاه جوانان و دانشجویان و پژوهشگران است که به شخصیت‌هایی چون محمدرضا باطنی و علی محمد حق‌شناس و احمد تفضلی و ژاله آموزگار و غلامحسین صدری افشار و پیش از آنها در غلامحسین مصاحب و مجتبی مینوی و عبدالحسین زرین‌کوب و پرویز ناتل خانلری و بسیاری دیگر به احترام و تکریم می‌نگرند. بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار که از شایسته‌ترین و محترم‌ترین نهادهای فرهنگی ایران عزیز است، به برکت وجود گرانقدر زنده یاد استاد ایرج افشار دوام و قوامی بیش یافت و دامنه خدماتش به فرهنگ ایران و تاریخ میهن و زبان و ادب پارسی، هر روز تداوم دارد. یزدان پاک را نیایش می‌کنیم که چنین نامداران و ارجمندانی در گزارش و پژوهش و نگرش و نگاهبانی فرهنگ ایران وجود و حضور دارند.

بنیاد موقوفات، در غیاب دانشگاه و فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به چهره‌ای نگریست و آن را برگزید که وجودش در هر نهادی موجب نکویی و والایی و ارزشی بی‌جایگزین خواهد بود. بدا به حال ما که از چنین اوستادان و دانشورانی بی‌بهره‌ایم و در غوغای نوسوادان و بلکه بی‌سوادان در دانشگاه‌های آزاد و غیرآزاد، دولتی و خصوصی، پیامی و پیامکی، کاربردی و بی‌کاربرد، در شهرهای بزرگ یا در شهرک‌ها و بخش‌های دور افتاده، باطنی و بسیاری چون او را خانه‌نشین و مشمول قهر و اخم دستگاه‌های آموزش عالی و دانی کرده‌ایم. به راستی نام و احترام بزرگان را اگر ما خود پاس نداریم، چگونه از این نهادها و آن دیدگاه‌های فاقد دید و دانش‌طلب کنیم و لذا بهتر آن که این سخن بگذاریم تا وقتِ دگر، گلایه و شکایت هم به گمانم بیهوده است. آنچه را همه می‌دانند نباید جار زد و باز گفت!

از بنیاد افشار سپاسگزاریم ولی چند نکته درباره دکتر محمدرضا باطنی عزیز که ضمن علاقه به زبان پارسی و ساختارها و ادبیات کهن و ارجمند آن، نگاهی نوگرایانه، زبان‌شناسانه، و نقادانه به کلمه، جمله، جستارها، اشعار و گفتار و آثار، به خط و دستور، به ویرایش و گزارش و پژوهش، و به هرچه ربطی به زبان فارسی و ادبیات و فرهنگ ایران دارد، داشته است. او عمرش را درگیر مبارزه‌ای بی‌امان با دیدگاه‌های ایستا و ساده‌پسند کرد تا در جهانی به شدّت پیچیده و نیازمند تغییر و تحوّل، کارآمدی و شناخت تک‌تک ما را از زبان پارسی بالا ببرد. به قول یکی از نویسندگان معاصر؛ «دکتر باطنی نشان داد به دنبال حفظ غلاف پوسیده سنت‌های رنگ باخته و ناکارآمد به دور زبان فارسی نیست و از نگاهی نو به مسائل و اقتضائات جدید خط و زبان نمی‌هراسد. سنّت برای ما محترم و کارآمد می‌ماند، اگر نگهدارنده ما در عهد عتیق نباشد، بلکه پیش برنده ما در جهان نو شود. اعتماد به نفس ما شود در عالم هویت‌های رنگارنگ، و سکویی شود که بتوانیم بر آن بایستیم…»

این جایزه، جنبه اخلاقی هم دارد که باید درس‌هایش را از محمود و استاد ایرج افشار فقید بگیریم! سال‌های درازی از کنار نهادن باطنی از دانشگاه می‌گذرد و او که دریایی از فضل و دانش، فکر و کوشش بوده نتوانست به دانشجویان ایرانی در دانشگاه‌ها درس بدهد، اما با شرف و تکیه بر عشق به ایران و فرهنگ خویش، ماند و در تنهایی و سکوت، به زهرخند بیچارگان و سفله‌پروران بی‌اعتنا ماند و کوهی از پژوهش و کتاب و ترجمه و فرهنگ بر خزانه زبان و ادب و دانش ایران افزود.

استاد دکتر محمدرضا باطنی، زاده ۱۳۱۳ در خانواده‌ای فقیر در اصفهان، از کودکی کارکرد و با سختی درس خواند و به تدریج آموزگار شد و باز هم تحقیق و تحصیل کرد تا جایی که در سال ۱۳۳۹ شاگرد اول رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشسرای عالی شد. بورس گرفت و در انگلستان تا بالاترین مدارج دکتری در زبان‌شناسی را طی کرد. سپس به وطن بازگشت تا رشته نوین زبان‌شناسی را پربار کند. او پژوهنده و محققی ایرانی و جهانی بود که در بزنگاه شکوفایی و در اوج فکری، در شهریورماه ۱۳۶۰، زمانی که ۴۷ سال داشت، خانه‌نشین شد. آثارش، هم‌اینک مرجع درجه اول دستور نوین و فرهنگ و شناخت زبان پارسی براساس جدیدترین مؤلفه‌های زبان‌شناختی و اندیشه و علوم نوین است …

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *