روایت شاهدان از حمله به دانشگاه کابل مرثیه پوهنتون : واکنش‌های خیابانی و اعلامیه دانشجویان که یک ‌روز پس از رویداد خونین دانشگاه کابل منتشر شد، نشان می‌دهد که نسل جوان افغانستان ایستادگی خواهد کرد. دو روز پس از این رویداد دانشجویان دانشگاه کابل پای تخته درس حضور یافتند و در عمل نشان دادند که نسل دانشجوی افغانستان عقب‌نشینی نخواهد کرد و این مایه امیدواری است. ( زهرا چوپانکاره)

حمله به دانشگاه کابل

بین هر چند جمله‌ای که می‌نویسد یک دقیقه‌ای(گاهی کمتر، گاهی بیشتر) فاصله می‌افتد. هر بار «typing…» روی صفحه گوشی ظاهر می‌شود یعنی که روایت هنوز ادامه دارد و در هر خطی که می‌فرستد قصه‌اش کامل‌تر می‌شود و البته تلخ‌تر. در خط‌های اول داستان، استادشان از قضا نیامده و او و چند نفر دیگر در صحن دانشگاه ایستاده‌اند، در خط‌های بعدی تا بخواهند به خودشان بجنبند مهاجمان را دیده‌اند که وارد ساختمان «اداره و پالیسی عامه» و «حقوق و علوم سیاسی» شده‌اند و در سطرهای بعدی که می‌فرستد دیگر صدای رگبار از کلاس‌ها به بیرون سرریز کرده، ناله و فریاد زخمی‌ها به گوش می‌رسد و صدای برخی دوستانش هم برای همیشه تبدیل شده است به سکوت:«یکی از همکلاس‌هایم می‌گوید وقتی مهاجم شلیک کرد به سر یکی از همکلاسی‌های دیگرم مرمی(گلوله) اصابت کرد و مغز آن به کلاس پاشید و آن به بغل من افتاد. همین بود که من زنده ماندم؛ به خاطری که جسد همکلاسی روی من افتاد.» پوهنتون ریشه در زبان پشتو دارد، یعنی دانشگاه؛ این گزارش، روایت حمله به پوهنتون کابل است.

حمله و انفجار و انتحار هر قدر که بیشتر باشد، خبرهایش به مرور زمان جای‌شان را میان خبرهای دیگر گم می‌کنند. این رابطه معکوس(که بی‌رحمانه‌اش هم می‌خوانند) در دنیای خبرها و چشمانی که به دنبال خبرهای تازه می‌گردند، جا افتاده. در این میان گاهی چهره‌ای، کلامی و اتفاقی ممکن است پیدا شود که آن حمله را از حمله‌های دیگر متمایز کند، بیرون بکشد و به چشم مخاطب عادت ‌کرده به خبرهای تلخ از یک کشور بیاورد. چهره «محمد رحید» همان تصویری بود که پیش از همه از راه رسید و دست‌کم حواس ما را به سمت همسایه کشاند. محمدِ جوان، دانشجوی دانشگاه کابل روزی روبه‌روی دوربین نشسته بود، از زندگی با لبخند می‌گفت و خودش هم می‌خندید:«زندگی سراسرش جنجال است، سراسرش درد است، سراسرش غم است اما باز هم به این لب‌ها لبخند است.» ساعاتی پس از حادثه، ویدیوی او داشت در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های فارسی زبان دست ‌به دست می‌شد؛ این چهره جوان در میان قربانیان حمله به دانشگاه کابل بود.

حالا لبخند که هیچ، عباس می‌گوید که در دانشگاه دیگر صدا از کسی درنمی‌آید. عباس راحت‌تر بود که صدایش را بفرستد. فارغ‌التحصیل رشته عکاسی است و فعلا به عنوان استاد همکار در همان دانشکده فعالیت دارد. آن روز ساعت حدود ۱۰ و نیم صبح بود که او و دوستانش سمت دروازه جنوبی دانشگاه ایستاده بودند. صداهایی شنیده بودند اما چون بخش‌هایی از دانشگاه در دست بازسازی بود، گذاشته بودند به حساب سروصدای تعمیرات. بعد دیدند که جمعیت دوان و افتان و خیزان دارند از سمت شمالی دانشگاه به سمت آنها می‌آیند:«بعد از اینکه بچه‌ها به ما گفتند که حمله صورت گرفته و باید از پوهنتون خارج شویم، ما چند دقیقه دیگر هم ایستاده شدیم به خاطر اینکه اگر همه محصلین با هم طرف دروازه هجوم ببرند ممکن است حمله دیگری از این طرف صورت بگیرد. بعد از اینکه صدای فریادها زیاد شد و همه محصلین پوهنتون می‌خواستند خارج شوند ما هم آهسته هسته بیرون رفتیم.» می‌گوید که دخترهای ترسان بسیاری را دیده و وسط فرار یکی از دوستان‌شان از هوش رفته:«او را به شفاخانه بردیم تا دوباره به هوش آمد. هنگامی که در شفاخانه بودیم یک دختر خانم دیگری را آورده بودند که از دوستانش پرسیدیم او را چه شده؟ دختر خانم خودش را از شدت ترس(از ساختمان) پایین انداخته بود و بینی و دندان‌های پیش‌رویش شکسته بود. بعد از آن داخل شفاخانه بودیم و خبرها را دنبال می‌کردیم تا اینکه فهمیدیم حمله سمت بخش حقوقی صورت گرفته.» بعد از حمله دانشگاه، یک روز همه کلاس‌ها تعطیل بود، روز دوم دانشجویان و استادان به دانشگاه برگشتند و این توصیف عباس است از بازگشت پس از حادثه به دانشگاه: «پوهنتون کابل یک جای خیلی بزرگ است اما احساس می‌کردی همه پوهنتون ساکت شده‌اند، کسی حرف نمی‌زند، کسی صدای خنده کسی را نمی‌شنود. در چهره هر کس ترس بود. اگر کسی حرف می‌زد در مورد این بود که(زمان حادثه) تو کجا بودی یا من کجا بودم و اگر خدای نکرده دوباره حمله صورت بگیرد ما باید چه بکنیم.»

۳ روز از حمله گذشته است که دارد به سوالات «اعتماد» پاسخ می‌دهد. تازه از دانشگاه برگشته و می‌گوید که هنوز ترس را می‌شود در چهره همه دید. فکر می‌کنید که چرا به دانشگاه حمله کردند؟ «دقیقا نمی‌دانم. اگر حمله در یک منطقه خاص صورت بگیرد دلایل به این برمی‌گردد که همان منطقه را می‌خواستند بزنند اما پوهنتون کابل متعلق به یک گروه خاص نیست، تنوع قومی در پوهنتون کابل خیلی زیاد است، از هر طایفه و قومی محصل هستند. برای خود ما هم جای سوال است، کسی جوابی ندارد.»

تروریسم دنبال ارزش‌های خبری می‌گردد

استاد رشته روزنامه‌نگاری و مطالعه ارتباطات در زمان حمله بیرون از دانشگاه بوده است. در آن لحظات تنها کاری که از دستش برمی‌آمد این بود که با دانشجویانش ارتباط بگیرد و شاید کمکی باشد برای فرار بی‌خطرشان:«اولین کار که بعد از خبر شدن کردم با دانشجویان خود از طریق گروه‌های واتس‌آپ راهنمایی خروج از دانشگاه را شریک ساختم. چون آنها در داخل بودند و نمی‌دانستند از کدام دروازه خارج شوند.» بیت‌الله حمیدی که حالا بیشتر از دو سال است در «دیپارتمنت مطالعه ارتباطات، فاکولته ژورنالیسم و مطالعه ارتباطات دانشگاه کابل» تدریس می‌کند، برای دلیل حمله به دانشگاه کابل تحلیل مشخصی دارد؛ تروریسم به باور او دنبال به دست آوردن توجه رسانه‌هاست و قدرت‌نمایی: «تروریسم، بازی پوشش رسانه‌ای است. هر قدر هدف حساس و جای مهم برای مردم عام باشد به همان اندازه ارزش‌های خبری پوشش رسانه‌ای بیشتری را به دست می‌آورد که در نتیجه گروه‌های تروریستی به شهرت بیشتر می‌رسند و هدف ایشان که ترویج ترس و وحشت میان مردم است به ساد‌گی به دست ایشان می‌رسد. این کار به نحوی حمله به ارزش‌های مدرن هم هست و نفع آن برای تروریست‌ها این است که روایت بنیادگرایانه و سنت‌گرایانه خود را قوی‌تر نشان می‌دهند.»

حرف او با آن توضیحی که عباس داد جور درمی‌آید؛ اینکه دانشگاه کابل مرکز اجتماع انواع قومیت‌ها و طوایف افغانستان است و به رگبار بستنش معنای وی‍‍ژه‌ای پیدا می‌کند. این دانشگاه و دانشجویانش از قطب‌های تغییر در افغانستان محسوب می‌شوند. حمیدی می‌گوید همان‌گونه که دانشگاه‌ها در سراسر دنیا «مهم‌ترین مراکز تجددگرایی و تغییرات مثبت» هستند در افغانستان هم چنین نقشی دارند:«خصوصا دانشگاه کابل، بزرگ‌ترین و کهن‌ترین دانشگاه در کابل، هسته تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در افغانستان است. از رییس‌جمهور فعلی و قبلی افغانستان گرفته تا اکثریت بزرگان جریان‌های راست‌گرا و چپ‌گرای افغانستان دانش‌آموخته همین دانشگاه هستند و در آینده هم نقش این دانشگاه برازنده‌تر از هر ارگان دیگر خواهد بود، به‌خصوص فعلا که این دانشگاه پیشرفت‌های چشمگیری داشته است و در مقطع‌های مختلف تحصیلی از ماستری تا دکترا کادر‌های علمی و کاری برای جامعه تربیت می‌کند.» باتوجه به همه این توضیحات است که می‌گوید حتی همان یک روز پس از حادثه که دانشگاه تعطیل بوده اغلب استادان و دانشجویان به‌ شدت منتقد این موضوع بوده‌اند:«یک مساله مشترک وجود دارد آن اینکه همه‌ ما به ‌شدت غمگین هستیم. با این حال اکثریت دانشجویان و استادان خواهان برگشت به دانشگاه بودند. حتی یک روز که رخصتی اعلام شده بود اکثریت‌مان انتقاد داشتیم. چون برای ما عدم حضور در کلاس‌های درسی به معنای تسلیم شدن به خواست تروریست‌هاست.»

دانشجویان عقب ‌نشینی نمی‌کنند

«جان پدر کجاستی؟» پدری با شنیدن خبر حمله به دانشگاه کابل شروع کرد به تماس گرفتن با فرزندش. زنگ‌ها مدام و مدام بیشتر شدند و کسی نبود که این تماس‌های پدرانه را جواب بدهد. این پیغام شاید آخرین تلاش آمیخته به بیم و امید او بوده است؛ «جان پدر کجاستی؟» پیغام بعدتر دیده شد، اول توسط آن کسانی که گوشی‌های خرد شده و خون‌آلود را از کف کلاس‌های درس یا از جیب لباس‌های قربانیان جمع کرده بودند، بعد توسط کاربران شبکه‌های اجتماعی افغانستان و بعد در این سوی مرز در میان کاربران ایرانی و بعد رسانه‌ها. همین ۳ کلمه ساده فارسی چنان ضربه‌ای به مخاطبان‌شان وارد آورد که تبدیل شد به هشتگ و بنر و حتی بر تن برج آزادی تهران هم نشست. پیغام آن پدر را میلیون‌ها نفر خواندند، میلیون‌ها نفر به جز فرزند خودش.

به جز چهره خندان محمد، «جان پدر کجاستی؟» تبدیل شد به یکی دیگر از آن اتفاقاتی که یک حادثه را از حادثه دیگر مجزا می‌کند، بیرون می‌کشد و نظر مخاطبان را به سوی خود می‌کشاند. وگرنه حمله به مراکز آموزشی در افغانستان پیش‌ از این هم سابقه داشته، قربانیان بیشتری به جا گذاشته و حالا یکی از دلهره‌هاست. آیا مراکز آموزشی در افغانستان تبدیل به هدف تازه تروریست‌ها شده‌ است؟ مهدی مصباح، روزنامه‌نگار آزاد که سابقه بیش از ۱۰ سال همکاری با رسانه‌های چاپی این کشور را داشته در مورد حمله به مراکز آموزشی کشور به «اعتماد» می‌گوید:«به صورت مشخص و سازماندهی‌ شده، نخستین حمله تروریستی در دانشگاه امریکایی‌ها در کابل اواخر تابستان ۱۳۹۵ صورت گرفت؛ درست زمانی که حملات تهاجمی طالبان علیه مراکز ولایت‌ها در سال‌های اخیر به صورت بی‌پیشینه افزایش یافته بود. دو سال بعد حمله تروریستی دیگری در مرکز آموزشی موعود در غرب کابل رخ داد که حدود ۵۰ کشته و ۷۰ زخمی بر جا گذاشت و پس از آن، این حملات به صورت نگران‌کننده افزایش یافته است.»

تنها ظرف ۱۰ روز دو حمله بر پیکر مراکز آموزشی این کشور وارد شد که دانشگاه کابل دومین مورد آن بود. چند روز پیش از آن در حمله به مرکز آموزشی «کوثر دانش» شهر کابل ۲۵ دانش‌آموز(دختر و پسر) کشته و ۵۲ تن دیگر زخمی شدند. مصباح معتقد است احتمال اینکه حملاتی از این دست افزایش یابد، بعید نیست. اما چرا؟ به نظر او این افزایش حملات به افزایش استقبال جوانان و خانواده‌های افغان از علم‌آموزی مرتبط است:«در دو دهه اخیر جوانان به صورت بی‌پیشینه به علم‌آموزی روی آورده‌اند. به ‌رغم دشواری‌های زندگی، فقر و بیکاری خانواده‌ها تلاش می‌کنند تا فرزندان‌شان از آموزش محروم نشوند. هم‌اکنون در کابل در کنار ۴ دانشگاه دولتی ده‌ها دانشگاه خصوصی فعالند و همه آنها ده‌ها هزار دانشجو را در رشته‌های مختلف آموزش می‌دهند. طبیعی است که نسل آینده افغانستان، نسلی باسواد، تعلیم ‌یافته و چیزفهم بار خواهد آمد و این برای دشمنان مردم این کشور که از آگاهی و بیداری جامعه هراس دارند، نگران‌کننده است.» دانشجویان دهه‌هاست که نقشی فعال در مطالبات اجتماعی این کشور داشته‌اند و این نقش دارد پررنگ‌تر می‌شود:«در دهه‌ ۴۰ خورشیدی که هنوز سال‌های سخت برای فعالیت‌ سیاسی در افغانستان محسوب می‌‌شد، دانشجویان علیه حکومت دست به راهپیمایی می‌زدند و شمار زیادی از کسانی که تحولات ۴ دهه اخیر در افغانستان را رقم زده‌اند، بازماندگان همان‌ نسل‌اند.» این مبارزه همچنان در جریان است و از نظر او واکنش دانشجویان و استادان دانشگاه کابل در روزهای گذشته موید همین نکته است که دانشگاه عقب نمی‌نشیند:«اگرچه، بار روانی این حملات سنگین خواهد بود، اما واکنش‌های خیابانی و اعلامیه دانشجویان که یک ‌روز پس از رویداد خونین دانشگاه کابل منتشر شد، نشان می‌دهد که نسل جوان افغانستان ایستادگی خواهد کرد. دو روز پس از این رویداد دانشجویان دانشگاه کابل پای تخته درس حضور یافتند و در عمل نشان دادند که نسل دانشجوی افغانستان عقب‌نشینی نخواهد کرد و این مایه امیدواری است. در حالی که دانشجویان با تمام وجود، بی‌رحمی و دشمنی‌ پایان‌ناپذیر تروریستان را علیه خود و همه افغان‌ها درک کرده‌اند.» با این حال از نظر او حالا بیش از هر زمان دیگری این نیاز وجود دارد که دنیا افغانستان را تنها نگذارد. مصباح می‌گوید که خواسته‌شان از سازمان‌های بین‌المللی این است که تنها به صدور اعلامیه بسنده نکنند و در عمل بر طالبان فشار آورند تا به این جنگ پایان دهند.

دانشگاه، کابل، دانشگاه کابل

«مهاجمین از دروازه‌های دانشگاه نمی‌دانم چگونه داخل شده بودند ولی بدون هیچ درگیری داخل شدند. با اولین شلیک یکی از کارمندان تعمیر(ساختمان) ما را شهید ساختند. در دروازه ورودی تعمیر چند دوست ما ایستاده بودند و به طرف داخل منزل(طبقه) دوم پا به فرار گذاشتند و به تعقیب آنها مهاجمان وارد شدند.» این بخش دیگر از همان قصه‌ای است که روی صفحه گوشی در حال تکمیل شدن است. جوان دانشجو می‌گوید که فقط یکی از همکلاسی‌هایش توانست خود را از پنجره بیرون بیندازد و نجات پیدا کند: «باقی در داخل صنف(کلاس) گیر افتادند. مهاجم آمد و از پشت دروازه به همکلاسی‌هایم شلیک کرد. تعدادی به شمول استاد ما زخم برداشتند.» در خط‌های بعدی که می‌فرستد صدای رگبار صنف به صنف جلو می‌رود تعداد دوستان و همکلاسی‌های او که یا جان از دست می‌دهند یا زخم برمی‌دارند بیشتر می‌شود: «تنها تعداد اندکی به خاطر اینکه در قطار آخر صنف می‌نشستند و از تیررس مهاجم دور بودند، زنده از کلاس بیرون شدند. خیلی‌ها قصه‌های دلخراش داشتند که واقعا گفتن آنها هم حتی مشکل است چه برسد که کسی واقعا آن را تجربه کرده باشد.» تنها یک نمونه از قصه‌هایی که روایت می‌شود داستان همان همکلاسی است که در سنگر پیکر بی‌جان همکلاسی دیگرشان زنده ماند.

دیگر گذشت آن زمانی که به گفته خودش دانشگاه کابل یکی از امن‌ترین جاها بود و فکر می‌کند که شاید همین یکی از دلایل حمله بوده است:«تمام مردم حالا فکر می‌کنند که حکومت، یکی از جاهای مهم که افراد نخبه جامعه در آن تحصیل می‌کنند، امنیتش را گرفته نمی‌تواند، پس این حکومت اگر نباشد بهتر است. همه از زندگی کردن در اینجا دلسرد و ناامید شده‌اند، همه از حکومت نفرت پیدا کردند که اینها می‌تواند یکی از جنبه‌های حمله بر دانشگاه باشد.» همزمان با مذاکرات صلح به نظرش پیدا کردن دلیل برای حمله به دانشگاه شاید پیچیده‌تر از این حرف‌ها باشد. اینکه حمله را به نام ناتوانی دولت در تامین امنیت بنویسی یا نشان دادن چهره تندخوی طالبان که مذاکره‌بردار نیست در اینکه دلایل حمله را چطور تفسیر کنی، فرق ایجاد می‌کند. هر چه باشد نتیجه این است که آن مکان امن دیگر مثل گذشته نیست. برای برگشتن به دانشگاه احساس امنیت می‌کنید؟ «من در هیچ جایی از کابل حس امنیت ندارم.»

٭ توضیح: بخش مهمی از روایت حمله به دانشگاه کابل در دست زنان است. زنان دانشجویی که در تغییرات پیش ‌روی کشور افغانستان نقش پررنگی بر‌عهده گرفته‌اند و از قضا هدف حملات بسیار پیدا و پنهان هم قرار دارند. عدد قربانیان حمله دانشگاه کابل به قرائت رسمی روی ۲۲ کشته باقی ‌مانده در عین حال خبرگزاری رویترز به نقل از دو مقام دولتی خبر داده که شمار کشته‌شدگان به ۳۵ نفر افزایش پیدا کرده است. در این میان آنچه اسامی و عکس‌های منتشر شده نشان می‌دهند این است که نیمی از کشته‌شدگان حمله به دانشگاه، زنان جوان بوده‌اند. یکی از دانشجویان به «اعتماد» گفت که در میان برخی مردم و دانشجویان این‌طور شایعه شده که یکی از دلایل حمله حضور زنان و نوع پوشش آنها در دانشگاه بوده. شایعه‌ای که هر چند محلی از اعراب نداشته باشد احتمال فشار بر این گروه از دانشجویان را بالا می‌برد. با این حال تا لحظه تنظیم این گزارش دسترسی به دختران دانشجوی دانشگاه کابل که مایل به مصاحبه باشند ممکن نشد.

با تشکر از سارا معصومی، دبیر گروه دیپلماسی و بین‌الملل روزنامه اعتماد و رضا حیدری شاه‌بیدک، عکاس که در یافتن دانشگاهیان و کارشناسان این گزارش کمک بزرگی بودند.

٭ ٭ تیتر این گزارش برگرفته از شعری است سروده الیاس علوی، شاعر افغان «برایم بخوان محمد/ می‌خواهم برگردم/ از دره سرازیر شوم/ روبه‌رویم مزرعه‌ گندم باشد/ درختان زرد‌آلو/ و گل‌های خشخاش»


به جز چهره خندان محمد، «جان پدر کجاستی؟» تبدیل شد به یکی دیگر از آن اتفاقاتی که یک حادثه را از حادثه دیگر مجزا می‌کند، بیرون می‌کشد و نظر مخاطبان را به سوی خود می‌کشاند. وگرنه حمله به مراکز آموزشی در افغانستان پیش‌ از این هم سابقه داشته، قربانیان بیشتری به‌جا گذاشته و حالا یکی از دلهره‌هاست. آیا مراکز آموزشی در افغانستان تبدیل به هدف تازه تروریست‌ها شده‌ است؟ مهدی مصباح، روزنامه‌نگار آزاد که سابقه بیش از ۱۰ سال همکاری با رسانه‌های چاپی این کشور را داشته در مورد حمله به مراکز آموزشی کشور به «اعتماد» می‌گوید:«به صورت مشخص و سازماندهی‌ شده، نخستین حمله تروریستی در دانشگاه امریکایی‌ها در کابل اواخر تابستان ۱۳۹۵ صورت گرفت؛ درست زمانی که حملات تهاجمی طالبان علیه مراکز ولایت‌ها در سال‌های اخیر به صورت بی‌پیشینه افزایش یافته بود. دو سال بعد حمله تروریستی دیگری در مرکز آموزشی موعود در غرب کابل رخ داد که حدود ۵۰ کشته و ۷۰ زخمی بر جا گذاشت و پس از آن، این حملات به صورت نگران‌کننده افزایش یافته است.»

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *