خانم ملیحه یعقوبی شاعر ، علاقمند به اشعار با گویش محلی و هنرمند موسیقی دیارمان را بیشتر بشناسیم( بهمراه فایل صوتی دوشعر محلی از ایشان )

ملیحه یعقوبی متولد ۱۴ /۱۳۶۴/۱۰ در تربت حیدریه  در خانواده ای ۶نفره دیده به جهان گشود پدرش محمد حسین  کارمند شرکت نفت بود و مادرش فاطمه ی ضیایی هم خانه دار اما از خانواده ای هنر مند و هنر دوست او قبل از خودش دوخواهر و دو برادر دارد و خود فرزند آخر خانواده است سالهای ابتدایی را در مدرسه ی ۱۳ آبان گذرانده و  سپس دوران راهنمایی را هم در مدرسه ی لاله های انقلاب سپری کرد .در سالهای دبیرستان به دلیل انتخاب رشته امور اداری به دبیرستان کارو دانش خوارزمی قدم گذاشت اما تحصیلاتش را به خاطر عدم علاقه به رشته ی تحصیلی فقط تا مقطع کاردانی ادامه داد .

خانم یعقوبی در اینجا از مرتضی برادر خودش که نقش موثری در علاقمندی وی به کارهای ادبی و هنری از جمله موسیقی اصیل ایرانی دارد نام می برد او میگوید:

و لی بعلت  علاقمندی  سالها به فعالیت های ادبی و موسیقی پرداخت.ملیحه علاقه مندی به ادبیات و موسیقی را مرهون لطف  و همراهی برادرش میداند و میگوید:در زمانیکه شخصیت من در حال شکل گیری بود مرتضی با تهیه کتابهای شاعران مورد علاقه اش از جمله مهدی اخوان ثالث و سعدی صاحب سخن ویا خواننده های معروفی چون استاد محمد رضا شجریان و بعضاً استاد شهرام ناظری مرا به این راه کشاند  شاید اگر او نبود  استعداد های من هم  در این رشته ها شکوفا نمی شد

ملیحه در زمانیکه در کلاس چهارم ابتدایی را می گذراند    اولین شعر خود را در یک عصر تابستانی گرم در حیاط خانه پدری که مشغول نوازش کبوتری که از پشت خانه همسایه به او پناه آورده بود  سرود.

ای پرنده ای که ز دستم پریده ای

به کجا پر کشیده ای

به دیاری دور دست یا که در نزدیکی

روی ناودانی سیاه آشیانه کرده ای،

وی پس از اتمام دوره راهنمایی که همزمان بود با فوت مادر بزرگش  کار نوشتن را  آغاز گرد

البته .در این دوران باز نقش  مادر و دبیر ادبیاتش سرکار خانم مهاجر خیلی موثر افتاد اودر اینجا از صمیم قلب از آنها سپاسگزاری مینماید .

در سالهای بعد  کم کم با مرحوم هاشم قهرمان آشنا شده و دوسال هم در کلاسهای ایشان  حکایت‌ها دیده و شنیده و بسیار آموخته است .

خانم یعقوبی در رشته اموراداری دانشگاه علمی کاربردی مشهد پذیرش شده واز این طریق

دریچه ای  جدیدروبه زندگییش گشوده میگردد. به طوریکه  توانست  در همان سالهای دانشجویی در انجمن های ادبی موسسه  شرکت جسته واز این طریق  با استادان  بزرگی همچون مرحوم حمید سبزواری ،جناب آقای حافظ ایمانی و دیگران  آشنا می شود متاسفانه عمر آن جلسات هم کوتاه بود و جلسات به دلایلی منحل شد .

خوشبختانه خانم یعقوبی  در سال ۱۳۸۴ توانست  افتخار  آشنایی ودیدار با استاد محمد قهرمان را داشته باشد واز محضر ایشان استفاده نماید . این دیدار ها بدنبال هم موجب ارتباط بیشتر وی را با چند انجمن ادبی  خصوص گردید . استاد حسین سمندری دوتار نواز خراسان که دوستی عمیقی با محمد قهرمان داشت در یکی از همین جلسات خانم یعقوبی با وی آشنا گردید و جالب است در همان جلسه اول بداهه ای برای استادسمندری در دوبیت سرود

تا پنجه های گرم تو بر ساز می‌رسد     بس دیده ها به اشک هم آغوش میکنی

 آتش زنی به جان حرین و به غمزه باز    صد چون منی به زمزمه خاموش میکنی»

که مورد توجه ولطف استاد قرار گرفت .

خانم یعقوبی در سال ۱۳۸۵ زندگی مشترک خود را با  آقای محمد جواد محمودی  یکی از همشهریان  آغاز کرد ودوباره به زادگاهش تربت حیدریه بر گشت  حاصل این ازدواج دودختر بنامهای  نغمه و نسیم  که به ترتیب  ۱۳ و  ۵ساله میباشند که خوشبختانه زندگی توام با عشق و همکاری موجب استحکام این زوج و خانواده موفق شده است .

 مدیریت دقیق خانم یعقوبی با توجه  به فرصت ایجاد شده در آن زمان موجب شد که ایشان در دیارش اقدام به فراگیری ساز دف نزد استاد مرجان خوش اندام  که از همشهریانش بودند  به نماید. این آموزش  توانمندی وی را  افزون تر کرد  بطوریکه  توانست در سال ۹۰ الی ۹۲  افتخار حضور در گروه دف نوازی شور انگیزان مانا را داشته باشد .در همین ایام وارد گروه خسروان به سر پرستی هنرمند مشهور دیارمان آقای احسان انوریان گردیده و سالها با این گروه همکاری داشته که بقول وی از بهترین لحظات زندگیش بوده است .

در سالهای اخیر هم  به تمرین آواز در کناردائی مهربانش آقای مهدی ضیایی ادامه داده

خانم یعقوبی انسانی پر شور و از همه لحظات زندگی خود حد اکثر استفاد در کار ادبیات و هنر را مینماید . وی در حال حاضر از اعضای ثابت انجمن ادبی قطب بوده ودر این انجمن فعالیت چشمگیری دارد از جمله اغلب در تمام مناسبتها یکی از مجریان توانمند این گروه می باشد ملیحه در این انجمن احساس خوبی دارد و اینکه اعضا مناسبات خوبی با هم دارند موجب خوشنودی ایشان گردیده .شاعر همشهریمان میگوید ای کاش من زودتر با انجمن قطب آشنا می شدم چون در اینجا انسان در حوزه ادبیات و فرهنگ رشد می کند چون با وجودسرورانی مانند استادنجف زاده که نقش پیر انجمن را دارند و موجب وحدت و اتحاد اعضا گردیده و دوستان به عشق شنبه ها که دور  هم جمع میشوند در طول هفته منتظرند تا باز از این لحظات عرفانی و معنوی بهره مند گردند .در طول قدمت انجمن اشخاص فعال علاقمند ی همچون بهمن صباغ زاده که وجودش پر از انرژی است در گروه حضور دارند و این جلسات  را در هر شرایطی بر گزار میکند و همه دوستداران فرهنگ و ادب پارسی از او به نیکی یاد مینمایند  امیدوارم همیشه پر توان و مانا باشند .

 استاد عباسی عزیز با آن گویش شیرین که انسان را بیاد استاد محمد قهرمان میاندازد . خانم یعقوبی میگوید  برای این گویش جان میدهد و اساتیددیگری  همچون برادران بزرگوار جهانشیری و دیگر شعرای همشهری باعث شده که این انجمن در نوع خوددر منطقه تربت حیدریه بی نظیر باشد. اخیرا”  ملیحه یعقوبی با هدایت بهمن صباغ زاده و تشویق خانم ستوده توانسته به برنامه تیچ کست  ملحق گردد وی که اصالتا ” زادگاهش روستای زیبای قوزان می باشد وی  علاقه شدیدی به گویش محلی دارد ، که سرودن بعضی از آنها را در پایان با صدای خود شاعر خواهید شنید

یعقوبی میگوید: بر خلاف علاقه ی مفرطش به این قالب شعری و با تجربه های اندکی  که در این زمینه کسب کرده پرداختن به این نوع از شعر بسیار کار مشکلیست چراکه برای قرار دادن کلمات اصیل و استخوان دار در شعر دستت مانند شعر معیار باز نیست و انتخاب کلمات ارتباط شدیدی با موضوع شعر دارد و قبل از ورود احساس به شعر تکنیک حرف اول را میزند  ادعایی در این زمینه ندارم و با تمام تواضعش در محضر اساتیدی همچون  استاد علی اکبر  عباسی و برادران بزرگوار جهانشیری شاگردی مینماید  .اما پیش از همه ی اینها تاثیر شعر گویشی محمد قهرمان بروی بیش از هر چیز بود انگار تمامش از دل و از زبان اوست  و با او سخن میگوید چراکه به شدت اعتقاد دارد هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند و محمد قهرمان زندگی اش دلی بود و آثارش دلی تر .

در پایان باید بگویم ایشان در حال حاضر از فعالیت اقتصادی و کار تولیدی هم غافل نمانده چون انسانی تک بعدی نیست او توانسته با همراهی و کمک همسرتوانمندش کار آفرینی کند و اقدام به کارگاه تولید پوشاک لباسهای مجلسی بانوان را به نماید واز این طریق تعد ۱۵ نفر را به کار بگمارد.

یعقوبی عاشق سرزمین مادریش  بوده و به تربتی بودنش افتخارمیکند  و عمیقأ و قلبا به گویش تربتی  احترام میگذارد وبرای شناساندن و آشنا کردن  نسل های بعد مسرانه  می سراید

اینک برای آشنایی علاقمندان به اشعار ایشان نمونه ای از آنها را در ذیل درج مینمایم

 

آشوب و فتنه است اگر ابروان تو
شب را به هم زده ست ،عسل گیسوان تو
عطر تنت خزیده چو که در تمام شهر
تا پر کند، جهان مرا از جهان تو
دل میکشد که کاش شود چون کبوتری
در آن نگاه آبی چون آسمان تو
عاشق نگشته ای که بدانی بهشت من
کامل شدست در قفس بازوان تو
جان را گرفته ای چو نفس حبس کرده ای
جان میدهم که آه شوم در دهان تو

  ****

در کافه ی شلوغ خیالات در سرم
آیینه گشته ای و نشستی برابرم
این من، میان آن نگهت بیقرار توست
میبینی و هنوز نداری تو باورم
من میچشم ز قهوه ی چشمان تلخ تو
تو نوش میکنی سخن وحرف آخرم:
باید دگر تمام کنیم این حماسه را
یعنی شوی شغاد و کنی زخم پرورم
گویند کیش عشق حرام است بر شما
من در طریق مذهب خود گبرو کافرم

****

بویت خوش است و موی تو، خاکستری ،کبود
چون آه خسته ای که دود،از دهان عود
در تو حریق عشق زبان باز کرده است
قامت کشیده ای تو، ز خاکستر وجود
چشم غزل چه دلکش و آرام امشب است
پیدا شدی مگر تو در او، از میان دود
با ابر چشم گوی که آرام تر ببار
مژگان نشسته است به شب در مسیر رود

****

واشعار با گویش محلی

 خروس پر حنایی مر که کوشتن
خدی یک تشت اوو خوناشه شوشتن
پییروم گفت خروس که نخنه
برش حیفه دگه ای اوو دنه
برن کنکشر مخکم بگیرن
د رو چینگش او ور کم کم بگیرن
خدی چغون نیز اصل زنجو
کلک شر بکنن زود د میدو
مویوم گفتم به زاری و به زورمه
الاهم که ور افته گوشت و قورمه
مگه گوسبند حیوور کم مدوشن
که مین واز خروس مور بکوشن
برزن زود د پیشوم نو که ننه
میوم جغه کشوم د مون خنه
نگه ای هوم زبونش لال لال
مث لری خروس خونش حلاله

*****

 

ای کاشکم که مرغ دلوم بال واکنه

یا ایکه قلب تر به خودش مبتلا کنه

بار غم تور که گذشته د روی کول

تا کی بدون تو غمتر جابه جا کنه

مرد د راه عشق ولی کاشکم شبه

یکم به خود بیه خوبر از بد سوا کنه

ای راه که مره همه بی راهه ی و او

میه دای میو که موروم زابه را کنه

ای کاشکم که دل پر ای کاش ها نبود

یعنه میشه خدا مور حاجت روا کنه

کار دلوم گذشت دگه از دوا وو درد

بلکم خدا خودش تب عشقر دوا کنه

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *