رواق زبرجد تلاشگران پیشرفت کرمان:«رواق زبرجد» نیز کتابی است حاوی شرح زندگی ۲۱ تن از تلاشگران پیشرفت و آبادانی کرمان که در قرن گذشته شمسی (۱۳۰۰ ـ ۱۴۰۰) در حوزه‌های مختلف صنعتی، کشاورزی، کارآفرینی و مدیریتی تأثیرگذار بوده‌اند

به‌درستی گفته‌اند تا تاریخ‌های محلی در سراسر کشور نوشته نشود، تهیه تاریخ جامع ایران ممکن نیست. همین‌گونه است در باره جغرافیای ایران. از این روی در سالهای اخیر تهیه متون مختلف تاریخی و از جمله تاریخ شفاهی رونق چشمگیری یافته است. «رواق زبرجد» نیز کتابی است حاوی شرح زندگی ۲۱ تن از تلاشگران پیشرفت و آبادانی کرمان که در قرن گذشته شمسی (۱۳۰۰ ـ ۱۴۰۰) در حوزه‌های مختلف صنعتی، کشاورزی، کارآفرینی و مدیریتی تأثیرگذار بوده‌اند. این افراد هر کدام به هنگام بیان زندگی خود، به زندگی و سهم چند تن دیگر اشاره دارند که بدین ترتیب شاید بتوان شرح تلاش بیش از دویست زن و مرد کرمانی را در حوزه‌ فعالیت‏های گوناگون دریافت. با تکمیل این طرح گسترده، گامی بزرگ در شناخت بخش مهمی از کشور برداشته می‌شود. برخی از کسانی که در تهیه این کتاب نقش داشته‌اند، مطالبی نیز نوشته‌اند که در زیر بخشهایی از آن را مرور می‌کنیم:

سخن پژوهشگر

محمدمهدی ملک‌قاسمی

وقتی کسی اهل رسانه، مستندساز و مصاحبه‌گر باشد به مکان‌های فراوانی سفر می‌کند و با افراد شاخص زیادی آشنا می‌شود. من هم که از اوایل دهه ۱۳۸۰ در این کار بودم، تقریبا همه نقاط استان کرمان را با دقت مورد مطالعه قرار داده‌ام، شخصیت‌های مشهور زیادی از این استان را ملاقات کرده و ساعت‌ها پای درد دلشان نشسته‌ام. از صحبت‌‌کردن با شخصیت‌های مختلف اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی استان کرمان هم لذت برده‌ام و هم اطلاعات فراوانی به دست آورده‌ام. این‌گونه دیدارها همیشه برای من مغتنم بود. این شخصیت‌ها نه فقط تاریخ سخنگوی کرمان معاصر، که راهنما و راهگشای معتبری در معرفی چگونگی د‌ل‌زدن به دریای سوخته کویر و کوشش و تلاش در عین ناتوانی و محرومیت بوده‌اند.

پس، از همان آغاز در کنار همه کارهایی که کردم، مصاحبه با شخصیت‌های کرمانی را با وسواس دنبال کردم. مصاحبه‌ها به صورت ویدیویی ضبط و کناری نهاده شدند و منتظر اقدامی که نمی‌دانستم از کجا شروع خواهد شد، ماندند. آقای محسن جلال‌پور پیشنهاد تهیه یک تاریخ شفاهی از شخصیت‌های کرمانی را دادند. من هم که علاقه‌مند بودم، این اتفاق را یک آرزوی برآورده شده یافتم. مصاحبه‌ها رونق گرفت. جمع‌آوری شد و تبدیل به یک مجموعه بزرگ گردید. اگر عمری باشد، این کتاب مجلد‌های بعدی متعددی خواهد داشت. تصمیم داریم در هر جلد گروهی از شخصیت‌های تاریخ معاصر کرمان را در یک حوزه مشخص معرفی کنیم.

از کجا تا کجا

محسن جلال‌پور

در هر زمان و مکانی از تاریخ و جغرافیای جهان، مردان و زنانی بوده و هستند که با تلاش و کوشش، ازخودگذشتگی، درستکاری و صداقت، بر جامعه و مردم، تأثیر بسیاری گذاشته‌اند. من این انسان‌های استثنایی را مصداق «اهل کرَم» می‌دانم؛ چرا که آنها از خیلی چیزها گذشته‌اند تا به آن مقصود والای انسانی نایل شوند.

کرمان هم با تاریخ کهن و آسمان پرستاره و زبرجدینش که پیوسته شهره آفاق بوده، از این قاعده مستثنی نیست. قدیمی‌های این استان پهناور و تاریخی، به‌خوبی به یاد می‌آورند که کرمان در اوایل قرن جاری، شهری پر از فقر، بیماری و مشحون از خاطرات تلخ از یادرفتگی، قتل‌عام و ستم بود. در آن روزگاران، چراغ سواد و سواد‌آموزی در طاقچه‌های غبارگرفته مکتبخانه‌های سنتی، کورسو می‌زد و عارضه‌های روحی و روانی‌ ناشی از نابسامانی‌های زندگی سخت و زجرآور، همه‌گیر بود.

همه اینها از آن جهت بود که فقر، عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی دامن شهر و مردم کرمان را قرنها بود که گرفته و رها نمی‌کرد. کرمان زمانی در بن‌بست تاریخ قرار داشت و به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش به تبعیدگاه فراموش شده‌ای تبدیل شده بود. هیچ راه ارتباطی امن و مهمی، آن را به دنیای پیرامونش مرتبط نمی‌کرد؛ اما امروز در آخرین روزهای این قرن، کرمان یکی از قطبهای برجسته کشاورزی، صنعتی و گردشگری ایران عزیز است؛ چه شد که آن کرمان به استانی آباد و امن تبدیل شده است؟

کرمان امروز میزبان دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی پیشرفته‌ای است که در بالاترین رده‌بندی‌های مراکز علمی ایران قرار دارد. دههاهزار نفر در این منطقه، در رشته‌های مختلف علوم پایه، علوم انسانی، پزشکی و مهندسی، مشغول تحصیل هستند.

کرمان امروز، با برخورداری از منابع غنی خدادادی، صاحب جایگاه والایی در صنعت مس، آهن، زغال‌سنگ، سیمان و حتی فیروزه است.

کرمان امروز، تولید‌کننده و صادرکننده محصولات کشاورزی متعددی است که در رأس آنها می‌توان از پسته مرغوب، خرمای بی‌نظیر و انواع مرکبات یاد کرد.

کرمان امروز، با برخورداری از مناطق ویژه اقتصادی، تولید‌کننده خودرو، انواع کابل و سیم و محصولات صنعتی با ارزش دیگری است که نه تنها جوابگوی بازار داخل است، بلکه در حوزه صادرات هم جایگاه با ارزش خود را یافته است.

کرمان امروز، در بین شهرهای زیبا و تاریخی ایران، با داشتن ارگ بم، باغ شازده، باغ فتح‌آباد و دیگر باغهای چشم‌نواز و وجود بازارهای پررونق، تیمچه‌های مسحورکننده،‌ کاروانسراهای فراخ و دیدنی و نمونه‌هایی از آثار متنوع و هنرمندانه معماری که از عصر ساسانی تا به امروز در گوشه و کنار این منطقه دامن گسترده، به موزه تاریخ معماری ایران تبدیل شده و یکی از بهشت‌های شاخص گردشگری محسوب می‌شود. آجرکاری‌ها و خشت‌کاری‌های معماران برجسته کرمانی که ویژه اقلیم کویری است، زیبایی باشکوهی بر آثار معماری و به‌ویژه بادگیر‌های کارآمد این منطقه افزوده است.

کافی است به محله‌های باقیمانده از گذشته، باغهای زیبا، راسته بازار قدیمی و پرجوش و خروش، کاروانسراها، مسجد‌ها، حمام‌ها، پایاب‌ها، ضرابخانه و مدرسه‌های این شهر سر بزنید تا اوج خلاقیت معماری کرمانی را مشاهده کنید. مردان سختکوش و شیرزنان قانع، هنرمند و صبور کرمانی در تولید صنایع دستی، خالق شاهکارهای برجسته تاریخ ایران و شاید جهان بوده‌اند. قالی کرمان که قدمتی چندصد ساله دارد، کاخهای مشهور و برخی موزه‌های مهم جهان را مزین کرده و در رأس فهرست بلندبالای صنایع ‌دستی کرمان قرار گرفته است. می‌توان به این فهرست، انواع گلیم، شیرکی‌پیچ، پتّه و ظروف زیبای مسی را هم اضافه کرد.

در طول تاریخ اگر قالی کرمان به پاخوردن و دوام آوردن مشهور است، مردم کرمان هم به دوباره برخاستن بعد از هر تهاجم، کشتار، قتل‌عام و جنایات بی‌بدیل، شهرت یافته‌اند. اگر کویر به شفافیت و سادگی معروف است، مردم کرمان هم یاد گرفته‌اند درختی نباشند که در برابر تندباد حوادث، به سادگی بشکند. آنها آموخته‌اند که همانند ساقه‌ای نازک در میان شن تفتیده، بمانند تا اگر مدفون شدند، در اولین فرصت قد راست کنند و رویش را از سر بگیرند؛ یاد گرفته‌اند ایستادگی و مقاومت در برابر هجوم بی‌رحم طوفان شن، بخشی از زندگی آنها باشد.

در طی کردن این راه خاموش اما پرخطر، مردان و زنان دلیل بسیاری، راهنما، پیشرو و پیشقدم بوده‌اند که به دلیل غفلت نگارندگان تاریخ کرمان، گاه حتی نامی هم از آنها به میان نیامده است. در نتیجه زندگی این بزرگان به فراموشی سپرده شده است.

کرمانی‌ها شهر خود را دل عالم و پناهگاه تاریخی همه پناه‌جویانی می‌دانند که از دست اقوام متجاوز و مهاجم و از شر پادشاهان جائر گریخته‌اند. تاریخ گواه است که کرمانی در برابر هیچ تهدید و مخاطره‌ای، از خوی رواداری و جوانمردی خود دست نکشیده است. تا به امروز کسی را ندیده‌ایم که تاریخ خوانده باشد و منکر این میراث برجسته فرهنگی و اجتماعی مردم کرمان باشد.

کتاب «رواق زبرجد» مجموعه واگویه‌هایی از مردان و زنان کرمانی است که در این قرن، راه پرخطری را برای ترقی، توسعه و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی کرمان و خدمت به کشور عزیزمان طی کرده‌اند. این شخصیت‌ها، الزاماً ثروتمند نیستند؛ رادمردان کوشایی هستند که از دامن کویر، قد علم کرده‌اند. بازماندگان گروه کثیری از مردان و زنانی هستند که فرصت ثبت خاطرات آنها دست نداده است. این کتاب با بیانی روایی و شیرین در تلاش است تا فرصتی ایجاد کند که مخاطب با جغرافیا و فرهنگ مردم کرمان، بیشتر آشنا شود.

بازگشت به دالان تاریخ

علی‌اکبر عبدالرشیدی

کودکی من اگر چه پر خاطره، اما دوران چندان شیرینی نبود. تازه دنیای اطراف خودم را شناخته بودم که کودتای ۲۸ مرداد رخ داد و پدرم گرفتار محرومیت‌های متعدد ناشی از فعالیت‌های سیاسی خود شد. آنچه در چهارسالگی برای من قابل فهم بود، فقط نگرانی مادرم، رنج و تعب پدرم و رنجوری و دلمردگی حاکم بر فضای خانه ما بود. پدرم حتی بعد از کاهش نسبی فشار روحی، به دلیل محرومیت‌های عدیده نتوانست به کار قبلی‌اش برگردد و بالاجبار سر از کاروانسرای حاج مهدی درآورد. گروهی از تاجران معتبر آن روز در آن کاروانسرا حجره داشتند.

از آن به بعد اسم آن تاجران به‌کرات در خانه ما برده می‌شد. پای خود من هم خیلی زود به کاروانسرای حاج مهدی باز شد. راه مدرسه را که پیدا کردم، بعضی از ظهرها به کاروانسرا سر می‌زدم تا دقایقی را با پدر بگذرانم. گاهی در لحظه ورود من به کاروانسرا، پدرم پی کاری رفته بود و من مجبور بودم بنشینم تا او برگردد و با هم به خانه برویم. یک روز پدرم مرا به حجره آقای شاهرخ ورجاوند برد که پارچه‌فروشی آبرومندانه‌ای داشت. روستاییانی که بار پشم، کرک، روغن، کشک یا هر کالای دیگر خود را به کاروانسرا آورده و تحویل انبار تاجران داده بودند، در بازگشت احساس می‌کردند که باید برای همسر، مادر یا دخترشان تحفه و ارمغانی بخرند که می‌خریدند و چه هدیه‌ای بهتر از قواره پارچه‌ای خوش‌طرح؟ آقای ورجاوند از پارچه‌های خوشرنگ و زیبای باب سلیقه این مشتریان خوش‌قلب و مهربان فراوان داشت که با باز کردن توپهای متعدد، خرید آنها را به مراجعان پیشنهاد می‌کرد.

پدرم یک بار از او خواست در ساعات بیکاری «حساب سیاق» را به من بیاموزد. او هم با صبر و حوصله حساب سیاق را به من آموخت. آن آموزش سالها بعد، یعنی در سال ۱۳۵۶ زمینه نوشتن رساله فوق‌لیسانس مرا در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تحت عنوان «زبان‌های ساختگی» فراهم کرد. آن رساله بعد‌ها به صورت کتاب چاپ شد و من اعداد حساب سیاق را با خط آقای ورجاوند در آن کتاب عیناً کلیشه و چاپ کردم. سالها گذشت. دست قضا مرا و آقای محسن جلال‌پور فرزند برومند حاج‌حسین را با هم آشنا کرد. نه در کرمان و کاروانسرای حاج‌مهدی، که در تهران. روزی خبر رسید که ایشان قصد انجام یک کار فرهنگی دارند؛ کاری که سالها مغفول مانده بود: جمع‌آوری و تنظیم خاطرات نامداران حوزه‌های مختلف کسب و کار، فرهنگ و صنعت کرمان. یعنی آنها که عشق کرمان در دل داشته و به طریقی به این منطقه زیبا، زرخیز و آرام چه مستقیم و چه غیر مستقیم خدمت کرده بودند. کتاب رواق زبرجد فصلی از نگارش نکویی اهل کرامت در سرزمین کریمان است. روایت قصه‌گونه زندگی گروهی از مردانی است که کرمان را از آغاز قرن ۱۴ هجری شمسی پا به پا درآورده تا به امروز که در آستانه قرن ۱۵ هجری شمسی هستیم رسانده‌اند.

***

رواق زبرجد

تلاشگران پیشرفت کرمان ۱۴۰۰ ـ ۱۳۰۰

به کوشش محسن جلال‌پور

گرد‌آوری و پژوهش: محمدمهدی ملک‌قاسمی

نشر گویا ـ ۳۸۷ص ـ ۸۰هزار تومان

چاپ اول: ۱۴۰۰

این کتاب روایت کسانی است که طی قرن اخیر برای پیشرفت ایران و آبادی کرمان کوشیده‌اند.

از زبان آقایان: هوشنگ ارجمند، احمد امین، مهدی ایرانی کرمانی، سید محمد حسینی زید آبادی، شکرالله خواجه حسنی، غلامرضا و محمدعلی و نعمت‌الله رحیمی بیاض، جلیل رشید فرخی، حمید سعید، محمود شیخ شعاعی، جلال صفارزاده، محمود صنعتی، عباس کهنوجی، غلامرضا لک‌زاده، محمد جواد خاندانی، اکبر نجفی‌پور، محمد نخعی‌نژاد، علی وثوقی، محمدرضا وزیری نسب و ولی‌الله وطن خواه. آلبوم عکس محدودی پایان بخش این کتاب است.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *