آدمیزاد و ارزش تاریخ گفت‌وگویى با استاد دکتر محمد ابراهیم باستانى پاریزى – سید مسعود رضوی

اشاره: گفت‌وگوی حاضر، از معدود مصاحبه‌های مورخ شیرین‌سخن و برجسته ایران استاد باستانی پاریزی است. استاد فقید معمولاً تن به گفتگو نمی‌داد و دلایلش را هم در چند نوبت نوشته بود، اما در این مورد خلاف قاعده، به لطف و مهربانی پاسخ داد و به خط شیوا، تک‌تک پرسش‌ها را نوشت و در یک بعدازظهر سرد پاییزی تلفن زد و با همان لهجه و صفای همیشگی گفت: «رضوی بیا جوابت را بگیر.» در منزل و کتابخانه استاد چای خوردیم و سخنان ملیح شنیدم و نکته‌های بدیع آموختم و این سطرها هنوز همراه منند. به خاطرم مانده که در آن دوران که در سال‌های اوایل دهه ۱۳۷۰ در روزنامه متعلق به شهرداری تهران مشغول به کار بودم، با شادمانی وصف‌ناپذیری متن گفتگو را (کپی دست‌نوشت استاد باستانی پاریزی را) به مدیر تحریریه دادم که اینک مرحوم شده است. انتظار داشتم به جلالت و احترام در جای مناسب منتشر شود. اما چنانکه افتد و دانی … گویی منتظر این نوع کارها نبوده باشد، متن را گم فرمود و بعد از تذکر تند و صریح من و تذکر سردبیر وقت روزنامه، نیمی از گفتگو را در بدترین جای ممکن به چاپ رساند. لذا نامه تندی نوشتم و اجازه چاپ کامل مصاحبه را ندادم. ‌دیگر رغبت نبود و از این شعبده‌ها و شعبده‌بازها همواره در این مملکت بوده‌اند ولی اهمیتی ندارد، زیرا وجود نازنین استاد باستانی موجب فخر ما بوده و هست و اینک پس از این همه سال که شاید از ربع قرن فزون‌تر آمده، آن فرد و کارهایش در آن جریده را از یاد برده‌ام و اینک در مطبوعه‌ای که دکتر باستانی‌پاریزی دوست می‌داشت، بدان رفت و آمد می‌کرد و آن را چون خانه خود می‌دانست، در آن قلم می‌زد و مطالبش را شخصاً به ‌همشهری محبوب و جوانمردش می‌سپرد، این گفتگو به چاپ می‌رسد. چه عبارتی می‌تواند زیبایی این تقدیر را بازگو کند. سخن آخر این که: گوارا باد شیرینی سخن باستانی پاریزی بر خوانندگان عالی‌مقام روزنامه اطلاعات و پیوست فرهنگی.

***

۱ـ دیدگاه شما درباره تاریخ چیست؟ علم تاریخ را چگونه تعریف می‌کنید؟

تاریخ، علم به احوال گذشتگان است. آگاهی از روزگار مردمی که قرن‌ها و هزاره‌ها پیش از ما می‌زیسته‌‌اند ـ و در عین حال که در عالم خلقت کمال شباهت را با ما داشته‌اند ـ زندگانی آنها کاملاً با ما متفاوت بوده است.

اگر بخواهیم به ظاهر امر قضاوت کنیم، زندگانی مردمانی که در سرزمین‌های پدری ما می‌زیسته‌اند ـ لااقل طی قرن‌های متمادی ـ یکنواخت و به یک‌صورت بوده است: صبح از خواب برمی‌خاسته‌اند، شب به بستر می‌رفته‌اند، غذایی یکنواخت در طول یک عمر می‌خورده‌اند و آخر کار مثل همدیگر می‌مرده‌اند.

اما حقیقت امر، غیر از این است؛ زندگی مردم هیچ قرنی با قرن قبلی و با قرن بعد از آن مشابه نیست، حتی زندگی یک سال آنها هم مشابه نیست، بالاتر از آن زندگی دو هفته یک تن یا یک خانوار هم یک صورت ندارد، حتی روزها و لحظات را هم هرکسی به یک جور و یک طریقی می‌گذراند.

به عبارت دیگر، همانطور که در میان میلیاردها آدم، غیرممکن است که بشود دو نفر را پیدا کرد که اثر انگشت آنها مساوی باشد، یا تعداد موهای بدن، یا چین‎های پیشانی، یا اندازه‌های بدن یکنواخت باشد؛ به همان طریق، نمی‌توان تصور کرد که یک قوم یا یک ملت هم، در تمامی طول عمر خود به یک صورت زندگی کرده باشند.

حتی آن چیزهایی را که ما مشابه می‌دانیم ـ در عالم واقع، هرگز یکی نیستند درست است که آن عسل که صبح‌ها خشایارشا در ناشتایی می‌خورد تفاوتی نباید داشته باشد با آن انگشت عسلی که یک کندودار فارسی بعد از کندن کندو و جمع‌آوری عسل می‌لیسد، ولی حقیقت آن است که آن عسل دیگری است و این عسل دیگری، این شیره گل دیگری است و آن شیره زنبور دیگری. اینکه «هراکلیوس» می‌گوید:‌ «هیچکس در یک رودخانه دو بار تن نمی‌شوید»، در واقع لب لباب فلسفه تاریخ را به تلمیح بیان می‌کند. بهتر از این در روایات خود ماست که گویند لقمان حکیم برده بود، اربابش با حریف نرد می‌باخت که هرکس برد هرچه حکم کرد دیگری بپذیرد. حریف برد و به ارباب تکلیف کرد که باید یک دقیقه آب تمامی این رودخانه را بیاشامد، و چون امری مستعذر بود طرف پذیرفت که در ازای این محکومیت، نصف اموال خود را به حریف بسپارد. آن شب را ارباب به خواب نرفت. لقمان ازو علت پرسید و چون بر ماوقع واقف شد، گفت ببین فردا جواب حریف تو را خواهم داد.

فردا که حریف نرد آمد، لقمان به او گفت: ارباب من دیشب تصمیم گرفته که به قرار فیمابین عمل کند، یعنی تمامی آب رودخانه را در یک لحظه بیاشامد، منتهی «آبی را که دیروز در حین نرد باختن درین رود جاری بوده می‌باید آشامید، تو آن آب را بازمی‌گردان تا بخورد! و اگر تکلیف می‌نمایی که آبی را که حالا در میان دو کنار رود است به کار می‌باید برد، تو آبی را که از بالا می‌آید نوعی ساز که با این آب مخلوط نشود … تا به موجب فرموده عمل نماید» (کوچه هفت‌پیچ، ص۱۲).

دنباله ماجرا معلوم است، زیرا نه آب دیروز اکنون باقی است، و نه آب جاری را می‌شود از آنچه در بالارود است قطع کرد، این رود جریان دارد، و دائمی است و هرگز منقطع نمی‌شود هر دولتی که به پایان می‌رسد، کار مورخان، تازه شروع می‌شود.

چندین هزار ملک سلیمان به باد رفت

موران همان به خانه خود دانه می‌کشند

در واقع، لقمان حکیم، با این تعبیر خود، کل تاریخ و فلسفه آن را تعریف و روشن کرده است. تاریخ دنیا به هم پیوسته است و یک لحظه قطع نمی‌شود، و در یک حال هر لحظه آن نیز مستقل است و هیچ واقعه‌ای تکرار نمی‌شود و مشابه و نمونه ندارد. آری تاریخ، تکرار مکررات هست؛ ولی برخلاف تصور قبلی، هرگز تکرار نمی‌شود. هر واقعه‌ای در تاریخ منحصر به فرد و به قول فرنگی‌ها «یونیک» است، زیرا فقط در یک زمان، و فقط در یک مکان، و به‌اسطه انسان‌های معلومی به وجود آمده که دیگر وجود ندارند.

۲ـ شما در تاریخ‌نگاری شیوه ویژه خود را دارید، ممکن است در این باره توضیح دهید؟ آیا از شیوه بیانی خاصی استفاده می‌کنید؟

این حسن نظر شماست، در حالی که من خود می‌دانم حرف تازه‌ای ندارم که بزنم، به روش استادان و بزرگان تاریخ کم و بیش مطالبی را به هم مربوط می‌کنم و حادثه‌ای را بازمی‌گویم. شما آن را شیوه ویژه می‌نامید، ولی در واقع ادامه روش پیشینیان است، و به قول مرحوم محمد حجازی مطیع‌الدوله «درود بر روان نیاکان، که همچو موج‌های بی‌پایان، هر یکی دیگری برانگیزد، هیچ چیز تازه نیست و هرچه هست از دیگران است.»

بعضی از دوستان ایراد می‌گیرند که شوخی را در کار تاریخ وارد کرده‌ام، و این نقض غرض و دور از اصول تاریخ است. من طنز را وارد تاریخ نکرده‌ام، تاریخ، خودش را داخل طنز کرده است. کدام واقعه تاریخی است که از یک طنز بزرگ خالی بوده باشد؟ اگر من بگویم که این روش مختص من است، خودش یک ادعای بی‌پایه است. این روش نگارش در همه تواریخ هست. ادعای من، مثل آن ادعا می‌ماند که خروس بگوید: به علت خواندن من بود که در سحر سپیده دمید.

همه نوشته‌های من چاشنی مختصری از طنز دارند، از نخستین کتاب من که «پیغمبر دزدان» است و پنجاه و سه سال پیش پا به عرصه وجود نهاد ـ و اینک چاپ پانزدهم را پشت سر می‌گذارد، تا آخرین کتاب‌هایم یعنی چهل و هشتمین کتابم؛ «آفتابه زرین» که در شرف انتشار و دمادم تیغ ماشین صحافی است، عموماً ازین دستمایه بهره‌ور بوده‌اند و گاهی موجب گلایه خوانندگان و ایراد هم می‌شوند و برای مخلص و ناشر و کتابفروش و اصل تاریخ، زحمت می‌آفرینند.

جان‌گزا زهر شود نکته شیرین من‌اش

نیشکر عقرب جراره شود در اهواز

خدا کند این شعر اوقات اهوازی‌ها را تلخ نکند.

این حرف، حرف من نیست؛ حرف حزین لاهیجی است که پایان دردناک سلسله صفویه را دید و کتابشویی ملازعفران را شنید و عاقلانه از طریق لار به هندوستان شب‌ گریز کرد، و بالاخره در بنارس هندوستان به خاک سپرده شد.

طنز ازین بالاتر می‌شود، آن هم طنز تاریخ که به قول یکی از دوستان، هزار و صد سال پیش احمد بن عبدالله خجستانی خربنده با خواندن شعر حنظله بادغیسی به امارت خراسان برسد (یعقوب لیث، ص۲۷۸).

گر بزرگی به کام شیر در است

شو خطرکن ز کام شیر و بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه

یا چو مردانت مرگ رویاروی

و امروز، پس از هزار و صد سال، باز همان مضمون شعر حنظله در همان سرزمین بادغیس، تجربه و تکرار می‌شود؛ منتهی آن روز بساط تیر و کمان بود و امروز معرکه ارپی‌جی و توپ و تانک.

حنظل و هندوانه ابوجهل تاریخ همان هست که بود. تنها تفاوت این است که آن روز عبدالله خجستانی خرها را فروخت و اسب خرید و کسب بزرگی و جاه کرد، و امروز باید چیز دیگر فروخت و چیز دیگر خرید.

۳ـ برخی به شما انتقاد می‌کنند که شیوه شما در تاریخ‌نگاری براساس روش‌های علمی نیست، بلکه وقایع‌نگاری قصص و مسائل اجتماعی و عامیانه است. در این باب، چه نظری دارید؟

ـ انتقاد اهل نظر درباره نوشته‌های من درست و صادق است؛ شیوه من که گاهی با افسانه و اساطیر آمیخته است، نمی‌تواند صد درصد علمی باشد، ولی از شما می‌پرسم: کدام روش تاریخ را علمی می‌دانید؟ دستمایه و خمیرمایه تحقیق تاریخی در بسیاری موارد اساطیر و قصص و افسانه‌هاست؛ و تازه آن حوادث که ما تصور می‌کنیم صد درصد واقعیت داشته باشد، خودش یک پا زیر سؤال است. وقتی ارقام ریاضی و سال‌های محاسبه‌اش با دقیقه و ثانیه، در تاریخ مورد تردید است، و وقتی شما می‌خوانید که سال تولد میلاد مسیح، دو سال قبل یا یک سال بعد از میلاد مسیح است؛ یعنی یک رقمی را که تاریخ چهار سال دیگر خواهد گفت که دو هزار سال است تاریخ روی آن کار می‌کند و ستون فقرات تاریخ است، اینطور مورد سؤال و تردید قرار می‌گیرد، دیگر ارقام مربوط به شماره لشکریان خشایارشا برای حمله به یونان را چگونه می‌توان محاسبه کرد؟

اتفاقاً در مسائل اجتماعی و جامعه‌شناسی و تاریخ اجتماعی یک ملت یا یک ناحیه، بهترین همراهان و همقدمان و بهترین دلایل و مدرک‌ها، گاهی، همین افسانه‌ها و قصه‌ها هستند، و به‌راستی اگر بعضی قصه‌ها و عقاید عامیانه و فولکلورها نبود، بسیار مشکل می‌شد که خصوصیات روحی یک قوم و یک طایفه را به رشته تحریر درآورد.

هیچ افسانه‌ای نیست که خالی از حقیقتی بوده باشد، و هیچ واقعه تاریخی نیست که دور و برش صدها افسانه راست و دروغ بافته و ساخته نشود، و بنابراین مشکل کار اهل تاریخ در اینجا آشکار می‌شود که آیا باید از آن افسانه‌ها چشم پوشید؟ یا آن حوادث مهم را کنار گذاشت؟ تازه، اهل تحقیق می‌دانند که اگر اثری در حوادث هست و اگر آینده‌ای به وسیله تاریخ ساخته می‌شود، اثر نفوذ همین افسانه‌ها و داستان‌هاست.

دنیا همه چیز خود به ما داد، ولی

چیزی که نگرفتیم از آن، عبرت بود

۴ـ وضعیت تاریخ‌نگاری معاصر ایران را چگونه می‌بینید؟

ـ تاریخ‌نگاری، معاصر و امروز و دیروز ندارد؛ همه کسانی که ذوق نگارش تاریخ دارند، در هر دوره‌ای به روش خود، در کار خود موفق بوده‌اند. آن روز که علم انساب سینه به سینه منتقل می‌شد و جمهره النسب ملاک کار و سرمایه تفاخر حسب بود، اهل تاریخ وظیفه خود را خوب انجام دادند و آن‌گاه که طبری سلسله روایات و عنعنات را ترتیب داد، خود شاهکار تاریخ‌نگاری را به اهل تحقیق نشان داد و آن زمان که روضه الصفا صفای روضه طبع آدمیزاد شد، نسخه‌های بسیار در اطراف پراکنده شد و ایامی که گیبون تحقیق در علت سقوط رم را متوجه شد، فلسفه تاریخ‌نگاری پایه گرفت، و روزی که ویل دورانت تمدن دنیا را یک کاسه کرد، همه اهل تاریخ باهم همکاسه شدند و فردا که کامپیوترها و دیسک‌ها و فیلم‌ها مواد اصلی نگارش تاریخ را فراهم کردند، باز تاریخ‌نگاری به شیوه خود پیش خواهد رفت، و چون ایران نیز در این روال تحقیق، شریک و سهیم است و خر خود را جزو علاف‌ها می‌داند، پس وضعیت تاریخ‌نگاری در ایران نیز به وجه معهود و مطلوب قرار دارد و به تدریج که اسناد آشکار می‌شود و مدارک در دسترس قرار می‌گیرد، صفحات تاریخ جدید نیز دقیق‌تر و پررنگ‌تر به صفحات قدیم تاریخ افزوده خواهد شد.

دوستان و همکاران ما در رشته‌های خود هر کدام به بهترین صورتی مشغول تنظیم مسائل تاریخی هستند و دلیل آن این است که هیچ مجله‌ای نیست که از یک تحقیق تاریخی خالی باشد، و بحمدالله امروز ما چند مجله داریم که صرفاً به تحقیق و نگارش تاریخ می‌پردازند.

تاریخ دوام دارد، و بالنتیجه تاریخ‌نگاری نیز دوام دارد. هر لحظه به رنگی بت عیار دارد. چون تاریخ همزاد آدمی است، پس هیچ تاریخی ناسخ التواریخ دیگر نیست، همه باهم حبیب‌السیر نوع بشرند.

بنابراین قلم مورخ هیچ‌وقت ساکت نخواهد ماند:

زبان تیشه فرهاد همچنان تیز است

هنوز طعنه تراش از برای پرویز است

۵ـ علاقه خاص شما به عدد هفت و علاقه مفرط به کرمان از چه دلایلی ناشی می‌شود؟

ـ علاقه من به عدد هفت زیادتر از دیگران نیست، منتهی چون هفتواد در کرمان پایه‌گذار تاریخ بوده، بدین حساب مخلص را گرفتار هفت، و همچنین گرفتار تاریخ کرمان کرده است؛ اینکه می‌بینید گاهی در تاریخ کرمان، یک هشلهفی یا به تعبیر خودم یک هشت الهفتی سرهم می‌کنم، بدین سبب است. آقای رضوی! شما هرچند خوانساری هستید شاید بدانید که از این ۴۸ کتابی که من تا امروز نوشته‌ام و ازین اندکی کمتر از هزار مقاله‌ای که تاکنون به طبع رسانده‌ام، بیشتر آن‌ها در مورد کرمان است، و من سوگند یاد کرده‌ام که نباشد در یادواره‌ای شرکت کنم یا مقدمه‌ای بر کتابی بنویسم و در کنگره‌ای به سخن بپردازم، مگر اینکه به تقریبی، یا به تحقیقی، یاد کرمان در میان باشد؛ زیرا وادی هفتواد و کویر هفت پیاله، هفت بند اندام مرا اسیر خود کرده است. همین مصاحبه‌ شما اتفاقاً هفت بند دارد:

در میان هفت دریا تخته بندم کرده‌ای

باز می‌گویی که دامن تر مکن هشیار باش

۶ـ آموزش تاریخ در دانشگاه‌ها را با توجه به شیوه خاص خود در تاریخ‌نگاری چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ـ تاریخ هم، مثل سایر علوم ـ اگر تاریخ را علم بدانیم ـ و مثل سایر فنون ‌ـ اگر تاریخ را فن و هنر بشماریم ـ در روال خود و در جایگاه خود است. شک نیست که پدیده تازه‌ای به نام کامپیوتر در صحنه تاریخ پیدا شده که هر لحظه یک قدم اهل تاریخ را جلوتر می‌برد، و این چیزی است که ما نباید از آن غافل باشیم و حتی لازم است که دانشگاه‌های ما کسانی را به خارج بفرستند که با نحوه استفاده از این دستگاه اعجازآمیز در تاریخ آشنا شوند و با آن کار کنند و خوب کار کنند و به نحو احسنت استفاده کنند و دوباره کاری نکنند و ماشین‌های متعدد نخرند و بیکار در گوشه انبارها نیندازند؛ یا فقط برای محاسبه حقوق و حضور و غیاب به کار نبرند، بلکه اطلاع حاصل کنند که دنیا تا چه حد ازین وسیله برای آگاهی‌های تاریخی استفاده کرده است و این البته چیزی نیست که بگوییم سال بعد و ماه بعد و در برنامه پنج‌ساله دوم یا سوم می‌تواند مورد عمل قرار بگیرد. کامپیوتر و کار با آن دیگر نه تنها سال و ماهی نیست بلکه لحظه‌ای عمل می‌کند ـ همانطور که بسیاری از ماشین‌های حروفچینی سه سال پیش را حالا دیگر باید توی سطل زباله انداخت. زیرا دیگر زئیر و اوگاندا هم آن‌ها را نخواهد خرید ـ همانطوری که بسیاری از سیستم‌های کامپیوتری پارسال و پیرارسال دیگر کهنه شده‌اند و نحوه کارکرد با آنها ـ خصوصاً در مورد مسائل تاریخی و جامعه‌شناسی، دیگر متعلق به عهد بوق شده است.

کمپیوترها دیگر نه تنها حوادث گذشته را ضبط و طبقه‌بندی می‌کنند و از آن نتیجه‌گیری به عمل می‌آورند، بلکه تا آنجا رسیده‌اند که کم‌کم دارند رؤیاهای بشر را می‌خوانند و می‌‌خواهند پیش‌بینی کنند که فلان کس، فردا شب چه خوابی خواهد دید، و فلان زن و شوهر ازدواجشان تا کی ادامه خواهد داشت و فلان بچه در رحم مادر چه بیماری‌هایی به ارث خواهد برد. راست گفته آن محقق غربی که گفته: « ما نه فقط باید مهارت‌های جدید را بیاموزیم، بلکه در همان حال باید از چیزهایی که قدیمی‌ها به ما آموخته‌اند دست برداریم.»

دکان‌های خود را پر از کامپیوترها کرده‌ایم، در حالی که باید از آن روش کار با کامپیوتر را بیاموزیم که سرمایه‌ها هم هدر نرود. هنوز بسیاری از مردم عادی که هیچ، استادان ما هم متوجه نیستند که چه امکاناتی این جعبه جادویی در اختیار آن‌ها نهاده است؟

خود مخلص، حدود یک ماه پیش که برای دیدار دخترم به کانادا رفته بودم، در تورنتو، آن سر دنیا که ده دوازده ساعت فاصله هوایی با اینجا دارد، در خانه یک همشهری، روزنامه شما یعنی همشهری را زیارت کردم. شماره‌ای که خود مردم ما، در چهارراه «چه کنم» تهران، شاید هنوز به دست نیاورده و نخریده بودند، ما آن را در چهارراه چهار سوق «ایتون» تورنتو تماشا کردیم و خواندیم، و همه اینها به برکت «اینترنت» بود که چند ثانیه بعد از انتشار روزنامه در تهران چشم ما را به دیدار آن روشن کرد. ما جمشید جم و صاحب کارگاه حریر نبودیم ولی این جام جمشیدی قدرت انتقال اخبار و اسناد را به دکه کرباسچی هم منتقل کرده است.

کامپیوترها از وسائل حتمی محققان تاریخند ـ و من این را اخیراً به دانشجویان خود می‌گویم ـ زیرا دیگر از ما ۷۲ ساله هم گذشته است. هرچه پول در راه کامپیوتر خرج کنیم سرمایه را باز خواهد گرداند:

دست از کرم به عذر تنک‌مایگی مشوی

برگی بر آب، کشتی صد مور می‌شود

ما معلم‌های تاریخ، از این‌که ما تا امروز نتوانسته‌ایم تاریخ خود را به کامپیوترها بسپاریم باید شرمنده باشیم، آنها که پانصد سال تاریخ مدون بیشتر نداشته‌اند، خروارها دیسک و فیلم و نوار روی آن ساخته‌اند و ما که پنج شش برابر آنها و بیش از سی هزار سال تاریخ داریم و مردم ما به قول آن شاعره بزرگ خودمان، سه هزار سال رنج و کار را قطره قطره نوشیده‌اند، اکنون چگونه و تا چه مدت خواهیم توانست این گذشته پرطول و عرض را به ماشین بسپاریم؟ خدا داند! مارشال لیوته فرانسوی به باغبانی در شمال آفریقا که معترضانه می‌گفت: برای رشد درخت‌ها که در امتداد خیابان‌های باغ فرمانداری کاشته می‌شوند باید چهل سال منتظر ماند؛ پاسخ داد: اگر اینطور است، پس باید آنها را همین امروز بکاریم.

مگر نبود که روز ازل بلی گفتیم

چرا کنون که صدا می‌زنند کر باشیم؟

۷ـ اهمیت و جایگاه خاطره‌نویسی در تاریخ‌نگاری معاصر ایران چگونه است؟

ـ خاطره‌نویسی یک رکن مهم از تاریخ است؛ منتهی برای تاریخ آینده برای معاصران، خاطرات هرکس فقط خاطره است و نه بیش و تا تاریخ واقعی اقلاً سی سال فاصله دارد.

اما آنچه که فردا تاریخ خواهد شد، یکی از مدارک اصلی آن همین خاطرات امروزی‌هاست. خوشبختانه دارد رسم می‌شود که بسیاری از بزرگان و اهل اطلاع و آنها که سرشان به تنشان می‌ارزد، دارند خاطره‌نویس می‌شوند و این خاطرات کم و بیش گاهی چاپ می‌شود و گاهی برای آیندگان می‌مان؛ حافظه تاریخ آینده ما همین خاطره‌نویسی امروزیهاست.

آنها که از خاطرات گذشتگان استفاده می‌کنند هم وظایفی دارند. یکی از وظایف آنها این است که خاطرات را به چشم اعتبار بنگرند، خاطرات را سبک نشمارند، به نویسندگان خاطرات بی‌اعتنایی نکنند و فحش ندهند و از آن سوءاستفاده نکنند، تمامی خاطرات را نقل کنند، به بازماندگان صاحب‌خاطره توهین روا ندارند و هر خاطره را در مقام خود محترم و قابل استفاده بشناسند و صاحب آن را به تمسخر نگیرند و قبول کنند این قول یک فیلسوف را که می‌گوید: «در باب هیچکس قضاوت نکنید. مگر اینکه با کفش او چند قدم راه طی کرده باشید.»

باستانی پاریزی

چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰  روزنامه اطلاعات

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *