برگرفته از کتاب خاطرات سالها در پی روزها نوشته دکتر ناصر امینی دیپلمات سابق ایران (زندگی ثریا اسفندیاری )

قریب به بیست سال از درگذشت ثریا اسفندیاری بختیاری همسر دوم  محمد رضا شاه  پهلوی می گذرد اخیرا”دکتر ناصر امینی دیپلمات سابق ایران در پاریس که همسایه ثریا بوده است خاطرات خودرا از آخرین روزهای زندگی و مرگ او در انگلستان به چاپ رسانده است .

او مینویسد من با پرنسس ثریا قبل از ورود به کار در وزارت خارجه آشنا بودم و زمان حکومت دکتر محمد مصدق من در اداره تبلیغات و انتشارات مسئول پخش اخبارو به عنوان معاونت خبر گزاری پارس را عهده دار شدم ،ودر اکثر مسافرتهای شاه و ملکه ثریا چه سفر داخلی و چه خارجی آنها را همراهی می کردم در طول سفر گهگاه با آنان گفتگوی مطبوعاتی برای پخش در رادیوداشتم خاطره جالبی از سفر شاه و ملکه به هندوستان دارم که شنیدنیست  در این سفرشبی جواهر لعل نهرو نخست وزیر وقت هندوستان ضیافتی به شام رسمی به افتخار شاه و ملکه در محل لیلاقی نخست وزیری تر تیب داده بود .

مدعوین باید مسلفتی را پیاده از معبر ی که دو طرف آن را درختهای سر به فلک کشیده  و با سبزه و گل پوشانیده بود عبور کرده تا به تالار پذیرایی برسند در آن هنگام شب آواز وزغها در فضا طنین انداخته بود و من که در پشت سر شاه و ملکه و نهرو با فاصله چند قدم حرکت می کردم  ناگهان متوجه شدم ملکه حرکت تندی به عقب کرد و هراسان و هولناک در کنار من ایستاد و وضع نا مطلوبی ایجادشده بود شاه فکر کرد پاشنه کفش ملکه شکسته شده و یا پایش آسیب دیده علت را جویا شد ثریا با صدای لرزان گفت غورباغه  معلوم شد که غورباغه با جهش خودرا روی پای ثریا انداخته که باعث استرس او شده است .

چند سالی پس از جدایی شاه و ملکه من با گذراندن امتحانات ورودی وزارت خارجه که به خدمت این وزارتخانه در آمدم .و طی سلسله مراتب اداری در وزارت خارجه سر کنسول شاهنشاهی ایران در پاریس شدم ودر خانه محقر استیجاری  در خیابان ( مونتِنْی , Montaigne )

سکونت گزیدم خانه ام جنب مجتمع مسکونی قدیمی بود که آپارتمان پرنسس ثریا اسفندیاری در آن قرا داشت . خانه ثریا در شماره ۴۸ و ۴۶ خیابان

( مونتِنْی , Montaigne )دارای ۶ اطاق به مساحت ۲۶۱.۴۷ متر بود پرنسس ثریا  تنها در آن زندگی می کرد .

من اکثرا اورا با سگ کوچکش که برای قدم زدن در پارک بیرون می آمد خاصه بعد از انقلاب که او و من هر دو سوار در قایق در بدری و آوارگی بودیم .

ثزیا همیشه با من به زبان فرانسه صحبت می کرد و من را به آقای کنسول خطاب می کرد

وقتی یک بار هم نام مرا به زبان نیاورد

ساکنان خیابان اکثرا”اورا با لباس ساده ای به تن داشت با سگ زیبایش در خیابان قدم می زد ولی شناخته نمی شد .

پرنسس ثریا صاحب میلیونها جواهرات تزئینی بود ولی حتی گوشواره و گردنبدی هم نداشت

وی نوازنده خوب پیانو بود با  ادبیات فارسی  آشنایی داشت از دوستداران سعدی به شمار می رفت  اشعار ی را که در ستایش سعدی بود روزی چند بار می خواند  شعر (پیگمالیون شیلر ) را حفظ داشت  (پیگمالیون)سرگذشت تندیس تراشی بود که دل باخته محجسمه ای شد که خود آن را تراشیده بودو او با بوسه زدنهای گرم خویش به مجسمه سرد بلورین جان می بخشید .

در اولین سالهای کودکی مادر ثریا اورا با اشعار شاعرانی  مانند (گوته ، هاینریش هاینه و  فریدریش شیلر)    آشنا کرده بود ثریا از طریق اشعار گوته که سخنسرای آلمان بود و سر تعظیم و تکریم در برابر حافظ فرود آورد

           ای حافظ خدا را با تو برابر نهادن  جز نشان دیوانگی است عشق به فرهنگ و زندگی اروپایی از کودکی در جان و روح ثریا رسوب کرده بود و متاسفانه او برای همیشه یک اروپایی باقیماند

ثریا درتنهایی فقط با سگ سفید ۱۰ ساله اش انیس و مونس بود  من حدودا” سه ماه قبل از مرگش اورا دیدم اظهار تمایل کرد تا گپی دوستانه داشته باشم  من در زمان مرگ پرنسس در لندن بودم بعد که برگشتم خبر مرگ اورا خواندم بدرستی از علت و مرگ او خبر ندارم   ولی کسبه خیابان مونتِنْی ,  Montaigne

 میگفتند مدتها بود از بیماری سرطان رنج می برد او هرگزبیماریش را فاش نکرد شایعات دیگری مطرح بود که وی در اثر خون ریزی مغزی بخاطر بر خورد سرش با جسم سختی در شب در تاریکی صدمه دیده بود  در واقع خون ریزی مغزی کرده بود و یا اشتباه تزریق بدرود حیات گفت  بهر حال مرگ ثریا مرموز بود همانطور که مرگ برادرش   که به فاصله کوتاه درگذشت .

سرانجام در صبح روز ۳ آبان ۱۳۸۰ ثریا در ۶۹ سالگی در آپارتمان لوکس خود در آلمان بر اثر مرگ طبیعی (ایست قلبی) درگذشت

پیکیر وی در قبرستانی در مونیخ و در مقبره خانوادگی خاندان اسفندیاری به خاک سپرده شد اما این پایان کار او نبود چرا که ثروتی زیادی از وی بجا ماند

برادرش بیژن یک هفته پس از فوت ثریا در ۶۴ سالگی درگذشت ، او بعد از مرگ خواهرش گفته بود : بعد از ثریا من هم صحبتی ندارم

پرتسس ثریا راهی رفت که همگان می روند خاطره ای از او باقی گذاشت که حصول آن برای همه میسر نیست با اینکه او هنگام مرگ نه عنوان ملکه داشت و نه ستاره سینما بود ودر مراسم تشیع جنازه او پیش از هزاران فرانسوی حضور داشتند .

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. روزبه گفت:

    سلام روز بخیر مطلب خوبی بود لطفا اگر میشود قسمتهای دیگر را هم ادامه دهید ممنونم روزبه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *