گزارش انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه در روز شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۰۵ نوشته ” شاعر همشهری آقای کیوان محمدزاده”

انجمن شعر قطب

با درود به تمامی خوش‌اندیشان شهرمان و سپاس از تمامی دوستداران قلم. جلسه‌ی شعر و ادب قطب روز یک‌شنبه مورخ ۱۴۰۱/۶/۱۲ در مکان همیشگی آن مجتمع بومگردی تهمینه برگزار شد، ولی یک تفاوت جزئی داشت و آن هم غیبت جناب آقای بهمن صباغ زاده بود.
البته من که نفس راحتی کشیدم. قدیم‌ها که دانش‌آموز بودیم هر وقت دبیران و بخصوص دبیر ریاضی به علت برف و راه‌بندان نمی‌آمد کلی ورجه وورجه می‌کردیم. راستش هم نبودِ آقای صباغ زاده را غنیمت دانستم و نفس راحتی کشیدم و یک «آخیش» کردم، و هم نبودش بسیار دلتنگم کرد. آخر آقای صباغ مانند قصاب‌هایی است که گوسفند را ظرف پنج دقیقه گردن را می‌برد، پوست می‌کند، دل و روده و جگر و… را درمی‌آورد. ران و سردست و… را جدا می‌کند و از یک شیشکِ (بره نر) هشتاد کیلویی، فقط دو کیلو راسته و فیله می‌ماند که آن را هم برای رستوران جهت شیشلیک به طرقبه و شاندیز می‌فرستد. ایشان در یک چشم به هم زدن نوشته‌ی ده خطی را به دو واژه تبدیل می‌کند و… القرض! تو بخوان حدیث مفصل از این مجمل
که در کل به زبان بی‌زبانی می‌گویند: «کیوان! برو بخواب و خودت را آزار نده
که نوشته‌هات…» و از هشتاد کیلو به دو کیلو تبدیل شد و…

ولی در کل بودنت غنیمتی است برایم و برای‌مان بهمن جان! مرد یک تنه‌ی میدان.

من پانزده دقیقه‌ای دیر رسیدم. وقتی رسیدم که جناب استاد موسوی عزیز متنی زیبا از نوشته‌های خویش را می‌خواندند و حافظ‌خوانیِ استاد نجف زاده، تمام شده بود. خانم ناصری مجری توانمند و جوان انجمن، از دیگر شاعر شهرمان، خانم مرادی درخواست نمودند برای خوانش شعر به جایگاه تشریف بیاورند. خانم مرادی، یار همیشه همراه انجمن، چهارپاره ای با مطلع «تو در عمق خیال من/ شبیه قاصدک هستی» را خواندند. دوستان و اساتید، نظریات خود را بیان کرده و جناب موسوی نقاط قوت این شاعر جوان را بیان فرمودند.

فرد بعدی که گوش‌مان به صدایشان نواخته شد، یار غایب چند ماهه‌مان بودند که خدا را شکر قسم شکسته و راه انجمن را بر سکوت خانه ترجیح داده بودند و چشمان‌مان را به نور حضور خویش روشن فرمودند؛ و ایشان کسی نبود جز سرکار خانم آرین نژاد بزرگوار. ایشان شعری از اشعار گذشته خویش را خواندند با این مطلع «ناممکن است گر چه برای تو ممکن است» دختر خوش‌ذوق ایشان نیز با صدای بسیار زیبایشان راه مادر ادامه داده و شعری از حامد عسکری را خواندند

سپس خانم ناصری مجری با تبحر انجمن از خانم حنانه پوررضا جهت خوانش شعر دعوت به عمل آوردند و ایشان سروده‌ای در رسای پدربزرگ عزیزشان خواندند.

سپس استاد سید کاظم بهشتی بزرگوار و اندیشمند و متفکر شهرمان دعوت شدند. ایشان باز هم با نگاه تیزبین‌شان در مورد اندیشه و وصل بودن به یک آبشخور فکری و چشمه‌ی جوشان خرد و دانش و فکر مطالبی فرمودند.

نوبت بعدی به آقای محمد جهانشیری عزیز رسید که به حق شعر نیز چون شاعرش جهان‌شیرگونه بود.

در پی آن به دستور خانم ناصری من (محمدزاده) شعری سپید به نام «رهایی» را خدمت دوستان خواندم و خوشحالی من از نبودن آقای صباغ زاده و نفس راحت کشیدن را خانم پوررضا جبران کردند و نگذاشتند من قسر در بروم.

آقای غلام‌رضا اعتقادی عزیز نیز به همان سبک قدیم، لبخندزنان و بذله‌گویان، شعر «مش‌مراد» را خواندند و لبخند بر لبان‌مان جاری کردند.

در پایان، ادامه‌ی خوانش منظومه‌ی «خسرو و شیرین» توسط آقای وفاپور، زینت‌بخش محفل و حُسن مقطع این نشست شد.

باشد که محفل‌مان به نور خرد همیشه روش گردد به لطف حضورتان.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *