خاطرات صداو سیما-۲۴ قصۀ تخریب خانۀ ابتهاج حسن فرازمند

درشماره قبل برایتان درباره خانه به یادگارمانده از استاد ابتهاج در خیابان کوشک تهران(نرسیده به خیابان فردوسی)توضیح دادم. همان خانه  ای که درزیر سایۀ آن درخت معروف ارغوان، نماز برپیکر او گذارده شد.
اما در رشت نیز خانه پدری مرحوم ابتهاج هم قصه ای خواندنی دارد که پیش از این، خبرگزاری ایسنا گزارشی مشروح از کم لطفی مسؤولان و دست اندرکاران شهر رشت داده بود که براثر همان اهمال کاری ها و فقط چند روزمانده به این که این بنا درفهرست میراث فرهنگی قراربگیرد، توسط بولدزرهای شهرداری رشت محاصره و تخریب شد. درگزارش یاد شده آمده است:
امیرهوشنگ ابتهاج، اولین فرزند فاطمه رفعت و میرزا آقاخان ابتهاج و تنها پسر خانواده بود. می‌گفت تا نوزده سالگی در رشت زندگی کرده؛ در خانه‌ای ابتدای محله استادسرای رشت. جایی که قرار بود موزه و «بنیاد شعر و غزل سایه» شود، اما یک روز جمعه در فروردین‌ سال ۱۳۹۸ برای همیشه ویران شد.
دخترامیرهوشنگ ابتهاج خوشحال بود که می‌خواهند خانه را به نام «سایه»برای شعر، فرهنگ و هنر نگه دارند و می‌گفت:‌»دو خانه از سایه،یکی خانه مادری در رشت که سایه در آن به‌دنیا آمده و اولین شعرهایش را در آن سروده و دیگری خانه ارغوان در تهران به یادگار مانده است.»
اما حالا یکی از آن دو خانه به طور کامل تخریب شده و دیگری هم (گویا) در تملک و تصرف شرکت سیمان تهران است. خانه رشت وقتی خراب شد که انتظار برای ثبت آن در فهرست آثار ملی می‌رفت. اواخر بهار سال ۱۳۹۶ بود که همشهری‌های هوشنگ ابتهاج از احتمال تخریب خانه کودکی او خبر دادند. آن هم زمانی که شورای شهر رشت برای خرید این خانه مصوبه داده و شهرداری رشت ملزم شده بود آن خانه را بخرد. مشروط بر این‌که به لحاظ ثبتی، خانه متعلق به استاد ابتهاج باشد. قرار بود خانه کودکی‌ ابتهاج، بنیاد شعر و غزل سایه شود.
اداره کل میراث فرهنگی گیلان وعده داده بود که خانه را در فهرست آثار ملی ثبت می‌کند. حتی مدیر آن گفته بود که:«ثبت خانه ابتهاج مراحل آخر را می‌گذراند. ما با مالک فعلی خانه صحبت کردیم تا به ما فرصتی بدهد این خانه خریداری شود. استاندار گیلان هم وارد این موضوع شده است و می‌خواهیم به هر نحوی که شده، خانه را حفظ، ثبت و نگهداری کنیم.»
با این حال، در آبان‌ ۱۳۹۶ فرهاد نظری ـ مدیرکل وقت دفتر ثبت آثار تاریخی ـ اعلام کرد که پرونده خانه ابتهاج ناقص است. او گفته بود:‌»در نامه‌ای به اداره کل میراث‌ فرهنگی استان گیلان، درخواست کرده‌ایم تا اسناد و مدارک متعلق به این خانه تکمیل شود. دست‌کم به یک دستنوشته از آقای ابتهاج نیاز داریم تا تعلق این خانه به خانواده ابتهاج
ثابت شود.»
در کش و قوس ثبت و نجات خانه کودکی هوشنگ ابتهاج بود که شهرداری رشت مجوز تخریب خانه را به مالک داد. میراث فرهنگی هم واکنشی نشان نداد. تعلل کرد و گامی برای ثبت خانه برنداشت و همچنان وجود سند،عکس و دستنوشته‌ای از هوشنگ ابتهاج را که تأیید کند او در این خانه زندگی می‌کرده است، بهانه کرد.
همان اصرار، سرانجام هوشنگ ابتهاج را پس از یک سال به واکنش واداشت. او ۱۸ دیماه ۱۳۹۷ گفت:«من از ابتدا نخواستم که وارد این موضوع شوم، زیرا برایم اهمیتی ندارد که می‌خواهند چه بلایی سر این خانه بیاورند. برایم آدم‌هایی که در این خانه زندگی می‌کردند اهمیت داشتند که دیگر نیستند. حالا سر این خانه هر بلایی که می‌خواهند، بیاورند.
این خانه، خانه مادری من بود. مادر مادربزرگم صاحب این خانه بود که بعد این، خانه به دخترش رسید و از دخترش که مادربزرگ من حساب می‌شد، به مادر من رسید. این خانه بعد از فوت مادرم (۱۳۲۶) به من و سه خواهرم رسید که ما به پدرم وکالت دادیم تا این خانه را بفروشد. او در سال ۱۳۲۷ این خانه را فروخت.
یکی دو نفر دیگرهم این خانه را خریدند. شنیدم یکی از صاحب‌خانه‌ها ساکن آمریکاست. با او هم گفت‌وگو کردند. به من گفتند در شهرداری رشت تصویب شده که این خانه را بخرند تا به یک مرکز فرهنگی تبدیل شود. اخیراً هم شنیدم حکمی صادر شده که این خانه را خراب بکنند و ساختمان چند طبقه بسازند، اما جزئیاتش را نمی‌دانم.
تا سال ۲۶ که مادرم فوت شد، هر دو هفته یک‌بار به آنجا می‌رفتم و به تهران برمی‌گشتم. یک سال بعد از فوت مادرم هم در سال ۱۳۲۷ پدرم آنجا را فروخت و با خواهرهایم به تهران آمدند. بعد هم پدرم برگشت رشت و همانجا مرد. من تمام گوشه و کنار این‌ خانه را می‌توانم نقاشی کنم. یادم می‌آید در ضلع غربی خانه، دیواری بود که درخت انگوری داشت که تا بالای دیوار رفته بود.
برای من خیلی خنده‌دار است وقتی سند ثبتی اسناد شهری با جزئیات وجود دارد و این‌که خانه مطابق صورت مجلس فلان به تاریخ فلان به فلانی و از فلانی ارث رسیده است، از من دستخط بخواهند. حضرات در شهرداری رشت و در هر جای دیگر هم این سند را دارند. این ‌که نوشته دوخطی از من بخواهند، شوخی است. من بنویسم کاخ سلطنتی در فلان کشور دنیا برای من است؟!
این‌ها که کافی نیست. وقتی سند وجود دارد، به نوشته احتیاج نیست. این به شوخی می‌ماند. کپی سند دست من است. دخترم برای من فرستاده که او هم از ۱۰ نفر دیگر گرفته‌ است. در رشت این سند را دیده‌اند و دارند. این‌ها بهانه‌جویی است.»
هیچ بندی از این توضیحات اما افاقه نکرد و سازمان میراث فرهنگی برای ثبت خانه مجاب نشد. مالک هم در یک روز تعطیل، جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ بولدوزرها را به جان خانه مادری ابتهاج انداخت و یادگار کودکی‌ سایه را برای همیشه نابود کرد. بهانه آوردند که: عقایدسیاسی هوشنگ ابتهاج، دلیل ثبت نشدن خانه و حتی صدور مجوز آن برای تخریب بوده است.

بهانه های میراث فرهنگی
توجیه و توضیح مدیر وقت میراث فرهنگی گیلان درباره علت تخریب خانه مادری هوشنگ ابتهاج این بود: «اولا که این خانه در سال ۴۰ به کسی فروخته شده بود. میراث فرهنگی زمانی می‌تواند یک خانه را ثبت کند که مالک شخصی آن رضایت داشته باشد. این مشکلی بود که برای ثبت این خانه داشتیم.
ما درصحبت‌هایی که با اعضای شورای شهر هم داشتیم، آنها هم راضی بودند که این کار انجام شود و گفتند که اعتباری را گذاشته‌اند تا این خانه را بخرند و قرار شد که اگر آنها خانه را بخرند، ما آن را ثبت کنیم. اما قبل از این‌که ما به این جریان وارد شویم، مجوز ساخت داده شده بود و مالک، خانه را به پیمانکار داده بود و قراردادش را هم بسته بود؛ یعنی از طرف شهرداری مجوز ساخت داده شده بود.
بعداً گفتند که ما اعتبار می‌گذاریم و آن را می‌خریم. مالک‌ هم به ما مراجعه کرده و گفته بود که به ثبت خانه راضی نیست. این‌ها که خانه را تخریب کردند، ترس داشتند که جمعه برای تخریبش رفتند. چون بالاخره جمعه،همه اداره‌ها تعطیل هستند. حتی ما تا آخرین مرحلۀ کارهای ثبت‌ خانه در تهران پیش رفته بودیم.ادامه دارد

سه شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *