درباره داستان نویس معاصر ایران محمود دولت آبادی سلحشور بیهق (نیما فاضل)

محمود دولت آبادی ، فرزند عبدالرسول و فاطمه، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولت آباد سبزوار( بیهق) در یک خانواده تهی دست چشم به جهان گشود.دوران کودکی اش با جنگ جهانی دوم همراه بود.در فقر آن سال ها محمود از رفتن به مدرسه بازماند و به کار کشاورزی، چوپانی، شاگردکفاشی و وردستی پدرش در کارگاه گیوه کشی و بعدها هم شاگرد دوچرخه سازی شد و بعد از کار در کارخانه پنبه پاک کنی، نهایتا به کار در سلمانی رسید که تا سال ها ممر معاشش شد. تأثیر این سال ها باعث شد تا در آینده “ رمان “ به دست او به اوج شکوفایی برسد.

در نوجوانی به علت بیماری به مشهد رفت و از آنجا عازم عتبات عالیات شد. پس از بازگشت یکسال هم در تهران ماند و دوباره به سبزوار بازگشت. در سال ۱۳۳۷ جهت استخدام در ارتش به مشهد عزیمت کرد؛ که دراین سفر با “ تأتر” آشنا شدو به مطالعه آثار چخوف و هدایت پرداخت.

در سال ۱۳۳۹ به عنوان عامل پشت صحنه تأتر در “تأتر پارس” لاله زار تهران استخدام شد و به تدریج سمت هایی چون اعلام برنامه، دکلماتوری و سوفلوری را به عهده گرفت و نمایشنامه “ تنگنا” را در همین ایام نوشت. وی در تهران با زندگی در حاشیه خیابان گرگان، یکی از محلات فقیرنشین، ایام جوانی را سپری و با همه سختی و مشقت، تهران را ترک نکرد. در دهه ۴۰ در رشته تأتر یکسال تحصیل می کند و بعد در چندین نمایش و فیلم ایفای نقش میکند؛ ازجمله تأتر “ شب های سفید”، “نگاهی از پل”، “ راشمون”( که بعدها کارگردانش می شود)، “ چهره های سیمون ماشار”( کاری از محسن یلفانی و سعید سلطانپور)، “ در اعماق”(کار مهین اسکویی) و… نقش کوتاهی در فیلم “ گاو” مهرجویی. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تأتر و داستان نویسی ذهن او را تسخیر کرده بود که تأتر برای وی در سال ۱۳۵۳ به پایان می رسد و او تبدیل به دولت آبادی نویسنده می شود.

درسال ۱۳۴۵ با شاملو و سال بعد با ساعدی و آل احمد آشنا می شود که بازی در “ چوب بدست های ورزیل”

را در پی دارد و پایان نگارش “ اوسانه بابا سبحان” که سعی می کند در آن خاطرات کودکی را بیاد آورد. در سال ۱۳۴۸ برای بازی در نمایش “ عروسکها” بیضایی به “ کاخک” خراسان عزیمت که آغاز نگارش “ کلیدر” ، و بازی در فیلم “ گاو” مهرجویی را در برداشته است.

سال ۱۳۴۹ با خانم مهرآذر ماهر ازدواج که حاصل آن سیاوش، فرهاد و سارا هستند.در همین سال سفری به روستای کلیدر می کند. سال بعد با امیر حسین آریانپور آشنا می شود و “ گاواربان” رمانی کوتاه با آغازی بحرانی، را منتشر میکند. سال ۱۳۵۱ آشنایی با سپهری و انتشار “ عقیل عقیل” رمانی که اوج بدبختی و ظلمت را به تصویر می کشد، را در بردارد.

از دیماه ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر و زندانی می شود که در سال ۱۳۵۶ پس از آزادی، “ از خم چنبر” و “ دیدار بلوچ” که شرح سفرش به زاهدان است و “ پشت نقاب” را منتشر می کند.

در سال ۱۳۵۷ رمان “ کلیدر” که در آن بار دیگر ارزش مردانگی و جوانمردی را به جامعه یادآوری میکند، و “ جای خالی سلوج” که تأکید مجدد بر جایگاه و ارزش پدر در کیان خانواده است، منتشر می شود.

کلیدر، رمانی در ستایش کار و زندگی و طبیعت، که خود درباره آن گفته ” دیگر کمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کامل تر از کلیدر بکنم.” کلیدر یک رمان حماسی در ده جلد و بالغ بر سه هزار صفحه که حدود ۱۵ سال صرف نگارش آن شد؛که حجیم ترین رمان فارسی بشمار می رود. این رمان بیش از شصت شخصیت دارد که “ گل محمد” شخصیت اصلی آن است که داستان پیرامون زندگی او می گذرد. کلیدر که سرنوشت تراژیک رعیت های ایرانی و قبایل چادرنشین را در دوره ای که زور حاکم است به تصویر می کشد، براساس حوادث واقعی نگاشته شده و بشرح سختی ها و رنج های خانواده” کلمیشی” می پردازد. منتقدین و مفسرین کلیدر را نقطه عطفی در تاریخ ادبیات مدرن فارسی می دانند.

دولت آبادی در سال ۱۳۵۸ به عنوان دبیر اول سندیکای هنرمندان و کارکنان تأتر ایران انتخاب می شود.

سال ۱۳۶۸ “ کارنامه سپنج” منتشر می شود و به هلند، سوئد، آلمان، انگلستان و فرانسه مسافرت و در سمپوزیوم آمستردام به سخنرانی می پردازد و سال بعد هم به دعوت خانه فرهنگ برلین به آلمان سفر می کند. سال ۱۳۷۰ “ روزگار سپری شده مردم سالخورده” منتشر و به آمریکا و کانادا به دعوت “ سیرا” سفر می کند و در دانشگاه های مختلف آمریکا سخنرانی می کند. سال های ۷۱ و ۷۲ هم به آلمان مسافرت و در سمپوزیوم ادبیات در گذر به هزاره سوم، تحت عنوان “ در آستانه فصلی سرد” به سخنرانی می پردازد. در سال ۱۳۷۸ در جشن “ صدای ادبیات ایران” در آمریکا به اتفاق شاملو، سپانلو، مجابی و…به دعوت شرکت پن آمریکا که سخنرانی در دانشگاه کلمبیا را در برداشت.

درسال ۸۲ رمان “ سلوک” و در سال ۸۳ “ روز و شب یوسف” منتشر می شود.

در سال ۸۹ در آلمان از کتاب “ زوال کلنل” که در ترجمه آلمانی “ کلنل” رونمایی می شود. این کتاب ، سرگذشت افسری وطن پرست در ارتش رژیم سابق است که زندگی خود و خانواده اش در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ ایران مرور می شود. داستان رمان تنها در یک شبانه روز می گذرد و در بازگشت به گذشته، مرور و تأملی عمیق در حوادث تاریخ صده اخیر ایران و تلاش مردم در رسیدن به راه جامعه ای مدرن و پیشرفته را منعکس می کند. در سال ۱۳۹۱ از کتاب “ کلنل” به زبان انگلیسی در لندن رونمایی شد و در سال ۱۳۹۳ از تمبر یادبود محمود دولت آبادی هم زمان با ۷۴ سالگی اش با عنوان ( آقای رمان ایران) در زادگاهش سبزوار، رونمایی می شود و برگزیده جایزه ادبی یان نیمالسکی سوئیس و دریافت نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه در آبانماه همین سال می شود. با اینکه در سال ۲۰۱۳ دولت آبادی با این کتاب نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد؛ در ایران تاکنون به این کتاب مجوز انتشار داده نشده است.

در سال ۱۳۹۴، کتاب های “ تا سر زلف عروسان سخن” و “ بنی آدم” منتشر می شود. کتاب “ بنی آدم” تازه ترین کتاب دولت آبادی، شش قصه را دربرگرفته که در پیوند با هم قرار دارد. از ویژگی های آنها، فضای ابهام آلود داستان ها است، با آدمهایی روبرو هستیم که انگار از متن زندگی به بیرون پرتاب شده اند. داستانی متفاوت با آثار قبلی اوست و در حال و هوای متفاوت از فضاهای ریالیستی نوشته شده اند. زبان قصه ها زبان همیشگی آثار اوست. دولت آبادی در باره کتاب گفته: “ اینکه این داستان ها، داستان هایی متفاوت با کارهای قبلی من هستند، کاملا درست است. چون آن تأملی که در آثار رئالیستی ام داشته ام، در اینجا مشکل دیگری پیدا کرده اند و لابد آنچه در مورد این کتاب باید توضیح بدهم این است که آدمیزاد ناگهان طور دیگری شده و این ها همه، طور دیگرشدن آدمیزاد است در عمری که من گذرانده ام. این طور دیگر شدن را نمی توانم آدرس بدهم که کجاست، ولی تأثیرش در ذهن من چنین بوده و بیان شده است… آنچه بر فضای همه این قصه ها حاکم است، عصاره زندگی ای است که من در این دوره تجربه می کنم. عصاره دفرماسیون، بیگانه شدن و بی سرانجامی.”

آثار دولت آبادی تاکنون به زبان های سوئدی، آلمانی، چینی، انگلیسی، فرانسوی، عربی و عبری ترجمه شده اند.

درباره این بزرگترین سلحشور حوزه هنر و ادبیات، هرچقدر بگوییم و بنویسیم، کم است. با آرزوی سلامتی و سرمدی برای این نویسنده بی بدیل ایران، نوشته را با گفتاری از ایشان پایان می دهم .

“ من در ادبیات نبردی را آغاز کرده ام، که از آن باید پیروز بیایم بیرون، توجه می کنید این نبرد من است.” چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *