یادداشت بازبینی حقایق سید مسعود رضوی

اولین و مهمترین شرط در فهم و تحلیل شرایط کشورمان برای مدیریت در برهه کنونی، واقع‌گرایی و واقع‌بینی است. اگر درک واقعی و آمار صحیح و قابل اعتماد از یک موضوع یا رویداد یا برنامه نداشته باشیم، نتیجه مطلوب نیز نخواهیم گرفت. ‌ای بسا که پیشاپیش بازنده خواهیم بود.

این گزاره در تمام مسایل داخلی و خارجی صدق می‌کند. از جمله مذاکرات هسته‌ای و برجام که هم اکنون در محاق بی اعتنایی قرار گرفته و گویی ماجرایی تمام شده در تاریخ محسوب می‌شود و مربوط به دولتهای گذشته بوده است!

در این موضوع، یعنی مذاکره و معاهده برجام، در پایان کار دولت سابق گامهای خوبی برداشته شده بود و به نظر می‌رسید اکنون هم با مقداری دقت و واقع گرایی در گفتگو و معامله، هم می‌توانیم منافع مذکور را به دست آوریم و هم به تثبیت هژمونیک یا برتری مواضع و موقعیت کشور اهتمام ورزیم. اگرنه، حداقل می‌توان بخشی از مشکلات و نیازهای داخلی را برطرف کنیم و مقداری از سرمایه‌های مسدود شده در کشورهایی چون کره‌جنوبی و چین را به داخل منتقل کنیم.

در این فرایند پیچیده و زمانبر که سالهاست با بازیگری آمریکا و چین و روسیه ادامه و اطاله یافته است، برای ایران تنها فرصتها از کف رفته و بازارهای نفتی و مالی و فولاد و پتروشیمی و غیره فرسایش پیدا کرده است.

جنگ روسیه و اوکراین یکی از دلایل این فرسایش است که آشکارا به ازاله و اطاله فرصت‌ها انجامیده است. در حقیقت میدانداری نماینده روسها و جناب اولیانوف در مذاکرات وین، بیش از برجام و مسایل مربوط به حل پرونده و امور صلح‌آمیز هسته‌ای ایران در آژانس بین‌المللی هسته‌ای، در پی ایجاد راه‌های امن برای کشور متبوع است و بر بازکردن مسیر کالا و تسلیحات برای مسکو تمرکز دارد. این یک اتفاق طبیعی است و نماینده چین هم قطعاً بیش و پیش از هرچیز به دنبال منافع ملی و کسب امتیازهای افزونتر در عرصه مناسبات بین المللی است.

چشم انداز کنونی در مناسبات ما با آمریکا و غرب، نسبت به سابق، هم تیره‌تر شده و هم از ابهام و پیچیدگی بیشتری برخوردار است. قبلاً پیشنهاد کردیم که بر مبنای نیاز زمستانی انرژی در اروپا و بحران در مرزهای شرقی اروپا با روسیه، که اصطکاک ناتو با مسکو را در نوک پیکان خود حمل می‌کند، می‌توان فصل تازه‌ای برای مذاکرات هسته‌ای و برجام در نظر گرفت و با آغاز این فصل از گفتگوها، موازنه و افق تازه‌ای در مناسبات خارجی ایجاد کرد.

می توان هم دست بالای روسیه و چین را که عملاً هیچ قدمی برای گره‌گشایی از مشکلات برجام برنداشتند و در مسیر استفاده از دارایی‌های بلوکه شده کشورمان سود هم بردند اما بهره‌ای بر اقتصاد و معیشت ما نیفزودند، تعدیل کنیم و همسایگانی چون ترکیه و پاکستان را نیز به واسطه شراکت اقتصادی با قدرت‌های صنعتی و وساطت شرکای اروپایی، مهار کنیم و هزینه فرصت بیشتر و بهتری در اقتصاد و صنعت به چنگ آوریم.

مسئله چابهار و اهمیت استراتژیک تجارت از طریق اقیانوس هند نیز در همین افق و چارچوب، می‌تواند موازنه منطقه و ژئوپولیتیک شرق و جنوب ایران را دگرگون سازد. هند با اقتصاد پویا و عظیمش، و اروپا با کیفیت صنایع و پشتوانه فوق‌العاده اعتبارات مالی می‌توانند در حال حاضر حاشیه امن انرژی، ترانزیت و تجارت در میهن ما باشند.

ما نیاز داریم که موازنه اقتصاد و امنیت را به سود و سمت ایران بازگردانیم. جغرافیای سیاسی و وزن منطقه‌ای و اقتصادی ایران هنوز این ظرفیت را دارد. در برجام نیز اگر با حضور قدرتمند یک تیم کارآمد، محظور‌ها و واسطه‌های ناضرور را کنار بگذاریم و بر مبنای نگرشی واقع‌گرایانه، منافع ملی و امنیت منطقه‌ای را پشتوانه هژمونی ایران قلمداد کنیم، برنده بازی فرصت‌ها ما خواهیم بود.

باید ثبات را به اقتصاد و معیشت در داخل، و رونق را به تجارت و مناسبات خارجی تزریق کنیم تا با خیال آسوده در رقابت نفسگیر با همسایگان و رقبای سنتی دست بالا را داشته باشیم و نوآمدگان و تنش‌آفرینان را در شمال شرقی و جنوب شرقی و دیگر زوایای وطن سر جای خود بنشانیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *