برای قیصر همیشه آفتابی ادب ایران، کیست که نداند قیصر

کیست که نداند قیصر

تهران- ایرنا- منشور منظومه چهره‌های تاثیرگذار «ادبیت ادبیات» کشورها از دو طیف تشکیل می‌شوند. افرادی که جریان‌ساز فضای ادبی زمانه خویش هستند و دیگرانی که در جریان‌های تولید شده در مقام سالک و پرچمدار نامی برای خود کسب می‌کنند. کیست که نداند قیصر همیشه آفتابی ادبیات بی‌تردید در دسته اول جای داشته و خواهد داشت.

جریان شعر و جهان شاعرانگی زنده‌نام امین‌پور چه پیش و چه پس از انقلاب؛ منظوم نبض زمانه نبود که خود ایجادکننده نبضی بود که زمانه را به نظمش مقهور می‌کرد. زمانه‌ای که در دهه ۵۰ با هر چه بود و نبود سر ستیز داشت و ایستادن در برابر این نگاه و خود به نظمی نبض‌دار بدل شدن؛ مردی می‌خواست از تبار عشق و باور! و در این میان «قیصر» که «قاف» حرف اول نامش آخر «عشق» بود؛ سخت به این کیمیای سعادت بشری آگاه بود و مسلح!

سفری کنیم به سال‌های آغازین دهه ۵۰ که جریان «شعر اعتراض» در میان شاعران دو طیفِ همواره معترض (شاعرانی که شاید نمای بیرونی‌شان روشنفکر می‌زد اما همدلی با آثارشان و همدمی با خودشان ذات شبه‌روشنفکرشان را بیشتر عیان می‌کرد) و جریان‌خواه (که ذاتِ معرفت شعر را سرچشمه ناب جریانی منطبق بر خواست آحاد مردم و بازتاب مطالبات آنها به زبانِ جهانِ شاعرانگی می‌دانستند) در تمامی ساحت‌های ادبی خودنمایی بیشتری داشتند.

نقب و نظر به جهان شعر و ادب نوجوانانی که خود نسل آن زمانه اعتراض بودند و در تقدیرشان چنین تقری شده بود که پرچم‌دار فرداهای نیامده آن روزهای اعتراض در بطن حماسه‌ای هشت ساله و جاودان باشند

در این میان شاعری جوان که عصیان زمانه را با عاصی بودن روح سرکش جوانی‌اش یکجا با هم به تجربه نشسته بود باید قد راست می‌کرد تا نشان دهد که تعهدِ همواره گره خورده با ذات ادبیت جهان ادیبانه که مدتی است در پیچ و تاب مُدهای ادبی روزان‌مان به نسیان رفته را باید دوباره از بطن آبستن زمانه‌اش به دنیا آورد و چه مجالی عظیم‌تر برای این نوزایی و تولد دوباره جز مجال غبارروبی از سنت سرایش دوبیتی‌ها و نقب و نظر به جهان شعر و ادب نوجوانانی که خود نسل آن زمانه اعتراض بودند و در تقدیرشان چنین تقری شده بود که پرچم‌دار فرداهای نیامده آن روزهای اعتراض به ستم در بطن حماسه‌ای هشت ساله و جاودان باشند.

و در چنین زمانه و عصری بود که قیصر امین‌پور با ذات حقیقت‌جوی و خُلق عصیانگرش زنگار انباشته بر رد سال‌های غم و غبار و فراموشی بر سنت سرایش دوبیتی را از ادب منظوم فارسی زدود و چه آگاهانه دست بر مخاطبانی گذاشت که الحق فرامشو شده آن دوران بودند. نوجوانان فراموش شده‌ای که طلاقی طلایه سرشت سرنوشت‌شان بر هجی کلیدواژه عشق و ایثار در سال‌های خون و شهادت دوران جنگ و دفاع مقدس ممهور شده بود.

اگر عصیان روح عاصی قیصر امین‌پور خود یکی از سرسلسله داران امواج انقلاب شد؛ ردِ شرحه شرحه شوق امواج شعرش جریان‌ساز پرچمداری نوجوانان مردی شد که سال‌های حماسه و خون را بر وجب به وجب این حاک سرودند و نوشتند تا برای آیندگان فرداهای نیامده یادگاری باشند ماندگار!

کیست که نداند قیصر

نگریستن جنگ در چشمان ۲۰ سالگی

وقتی که موشک‌های دشمن بر سر شهر به پرواز درآمدند و کوچه پس‌کوچه‌های دزفول عزادار خونِ غیرتِ مردمانِ غیورش بود، ۲۰ سالگی را در چشمان جنگ می‌نگریست.

قیصر امین‌پور در سال ۱۳۳۸ در روزی بهشتی از اردیبهشت ماه پا به دنیا گذاشت. او که تا کمی بعد قیصر شعر فارسی لقب گرفت، از جنگ سرود و عشق و صلح. نامش زبان به زبان می‌چرخید و شعرش دست به دست می‌رفت.

قیصر پیوندی میان ردپای شعر کهن و امروز است. در زبان ساده و در مفهوم عمیق. آنجا که غزل می‌گفت شور و ذوق مردی عاشق داشت و آنجا که از نامرادی‌ها و دردها به رنجی که می‌برد قلم می‌فرسود، دردهایش را آواز می داد. همان دردهایی را که چامه و چکامه نبودند. همان دردهایی نگفتنی. همان دردهای مردم را!

قیصر برای ما، کتاب هایی به یادگار گذاشت که خط به خط و مصرع به مصرعش «گل‌های آفتابگردان» شعر معاصرند. زمانی که «تنفس صبحدم» و منظومه «روز دهم» به دست مردم رسید؛ روزهایی که گل ها همه آفتابگردانند و «آینه‌های ناگهان» و همان روزهای آخری که هم «دستور زبان عشق» او نفس با ما بود؛ خود می دانست دست دل از دامن عشق دور بود و باد.

قیصر درد بیماری را در شعرهایش ریخت اما بیماری امانش را برید و هشت آبان ماه پهلو زده به آذر آتش گرفته سال ۱۳۸۶ بود که با برگ‌ها به دیدار معشوق رفت.

کاخی: قیصر؛ ملک الشعرای جنگ است

در حماسی‌ترین و رزمی‌ترین اشعار دفاع مقدس امین‌پور، رنگ‌های درخشان از صلح را نیز می‌توان رصد کرد و به بیان و زبان جهانی‌تر و امروزی‌تر می‌توان او را شاعر صلح نیز نامید

شاید بهترین واژه برای ترسیم سیمای قیصر امین‌پور به عنوان شاعر متعهد را از کلام مرتضی کاخی از شاعران، منتقدان ادبی و از دوستان قیصر امین‌پور می‌توان وام گرفت؛ جایی که او قیصر را ملک الشعرای جنگ نامیده است.

اما در کنار آن که قیصر را می‌توانیم بی هیچ تردیدی ملک الشعرای جنگ بنامیم؛ نمی‌توانیم از این نکته به سادگی عبور کنیم که در حماسی‌ترین و رزمی‌ترین اشعار دفاع مقدس امین‌پور، رنگ‌های درخشان از صلح را نیز می‌توان رصد کرد و به بیان و زبان جهانی‌تر و امروزی‌تر می‌توان او را شاعر صلح نیز نامید.

در حقیقت شعر امین‌پور از دو زاویه «آرمان‌گرایی» و «تعهدگرایی» بی‌تردید قابلیت جریان‌سازی ادبیات متعهد به معنای ناب و اصیلش را شدنی کرد.

برای کسانی که همسو، همدوش و همگام با او در آن سال‌ها؛ حماسه هشت ساله را شاعری می‌کردند تا شاعرانی که پس از جنگ مسیر شاعرانگی را برای بیان احوالات سفر درونی‌شان انتخاب کردند؛ تعهدگرایی قیصر در بازتاب عینی و حقیقی جبهه‌های جنگ و آرمان گرایی‌اش برای تحقق مفهوم صلح در سایه پیروزی نور بر ظلمت را هجی می کردند.

کیست که نداند قیصر

رفتند ولی همیشه ماندند

باریدن شعر امین‌پور با همان نخستین یورش دشمن بر خاک کشورمان آغاز شد و همین جا بود که شاعر تصویر شعریت خود را از واقعیت‌ها گرفت؛ چرا که همسو با بسیاری از رزمندگان خود را به جبهه‌ها رساند و تلاش کرد تا اینبار بر خلاف مسلک شاعری در رونمایی شعرش از کنایه و تصویر و تخیل بهره نبرد و هر آنچه عینیت آن حادثه بود را واو به واو با قلم جادوی‌اش تصویر کند.

ناگه رجز هجوم خواندند

بر گُرده گردباد راندند

شستند به خون شب زمین را

شمشیر به آسمان رساندند

ماندند به عهد خویش و رفتند

رفتند ولی همیشه ماندند

هر مخاطب در مواجهه با این غزل با مردانی مردتر از هر تفسیر کننده و تبیین کننده مفهوم مردانگی مواجه است که با روحی و قلبی عاشق و سری شَجاع برای ماندگاری در مسیر خاک و ناموس کشورشان تنها یک هدف داشتند و آن مقاومت در برابر دشمنانی بود که نظر به خاکی داشت که همواره با حریت و آزادگی ایران و ایرانی گره خورده است.

این خود آغاز سفر امین‌پور برای جدایی از شاهد روایت اول شخص و «منِ شخصی» شاعر بود. او تلاش کرد تا به واسطه هنر شعر و نگاه زیبایی‌شناسانه‌اش تجلی مفهوم مقاومت و حماسه را اینبار در همراه شدن ایران و ایرانی برای پیروزی حق بر ظلمت در قامت «ما شدن» تعبیر کند

کیست که نداند قیصر

خلق حماسه‌ای در حماسه دیگر

با پایان جنگ تحمیلی و ثبت شدن حماسه هشت ساله دفاع مقدس در قامت تاریخ تقویم معاصر کشورمان؛ عرصه شاعران دفاع مقدس این بار جریان دیگری یعنی شعر پس از جنگ را بنیان گذاشتند و باز هم در این مسیر امین‌پور بی‌شک از سرسلسله‌داران بیرق مانایی مفهوم شورآفرین سال‌های حماسه بود. شاعری که حال در تقدیرش تقریر شده بود حماسه دیگری را در قالب سازندگی و امید آفرینی برای فردایی بهتر رقم زنند.

نقد رئال به جای نقد ایده‌آل

بهتر است که به جای نقد ایده‌آل، به نقد رئال بپردازیم؛ یعنی واقع گرایانه، نگاه کنیم، نه صرفاً آرمانی

و پایان این دل‌نوشته برای دلداده همیشه شاعرانگی عصرِ زمانه حال و تاهمیشهِ هستِ جهان از بعد بودنش؛ روایتی از دکتر محمدرضا سنگری، شاعر و پژوهشگر ادبیات عاشورایی و دفاع مقدس، در مقاله‌ای سترگ با محوریت هنر شعر قصیر امین پور است که آورده: هویت شعر شاعران متعهد، چون قیصر امین‌پور چند شاخص مهم دارد که جمله آنها می‌توان به الف) مردم داری در شعر؛ ب) دین در مرکز و محور اندیشه و شعر؛ ج) خود اتهامی و سرزنش خود؛ د) حرکت از فرم نیمایی به فرم سنتی به ویژه غزل؛ ه) حساسیت‌های جهانی؛ و) ستم‌ستیزی و نظایری از این دست اشاره کرد.

همچنین قیصر امین‌پور در پاسخ به این سوال، که: «قضاوت شما در مورد شعر دفاع مقدس از ابتدا تاکنون چیست؟» در گفت‌وگویی با روزنامه اطلاعات گفته بود: قضاوت درباره هنر و ادبیات دوره‌های خاص، دشوار است. منظور از دوره‌های خاص، دوره‌هایی مثل مشروطیت، انقلاب اسلامی، جنگ و دفاع مقدس است که انگار شعر و ادبیات در این دوره‌ها، وظیفه؛ رسالت و درنتیجه، گویی تعریف دیگری پیدا می کند… بنابراین، در بررسی چنین دوره‌هایی، بهتر است که به جای نقد ایده‌آل، به نقد رئال بپردازیم؛ یعنی واقع گرایانه، نگاه کنیم، نه صرفاً آرمانی.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *