اساس سیاست و برنامه‌های حکومت باید متکی به همبستگی، قانون، برابری شهروندان و منافع ملی باشد.
موضوع یادداشت حاضر، مسأله شرق است و نگارنده طی سالهای اخیر، دهها بار نوشته و به طور خاص موضوع اهمیت نگرش و عملکردها در سیستان و بلوچستان را مورد تاکید قرار داده است. ژئوپولیتیک ایران باید بر اساس موازنه‌های جدیدی تعریف شود تا اقتدار و نفوذ کشورمان تضعیف نشود و امنیت درازمدت به ارمغان آید.
اولویت در این هژمونی با مرزهای بازتر و معطوف به شاهراه‌های اقتصادی است. نمی‌توان مرزهای دور را بدون این پشتوانه حفظ کرد. در این جغرافیای سیاسی، برخی نقطه‌ها به مثابه شاه کلید و نقطه اتکا ارزیابی می‌شود و به نظر بسیاری از صاحبنظران، بندر چابهار مهمترین این نقطه‌هاست. چرا؟ چون دریای عمان دروازه‌ای گشوده رو به اقیانوس هند و سرآغاز کریدور جنوب به شمال برای کشور ماست. کشوری که مهمترین ذخایر انرژی جهان را در جنوب و شمالش دارد، قلب راه ابریشم است و بخش عمده مناطق خاورمیانه را به هم مرتبط می‌سازد.
در چنین منزلگاه حساس و گرانبهایی، چگونه است که هنوز نتوانسته‌ایم یک بندر مکانیزه عظیم بین المللی داشته باشیم که زنجیره‌ای از کشتی‌های بزرگ از سراسر جهان هر روز در آن پهلو گیرند و به جز صادرات و واردات کشور و رفع حوائج صنعت و بازرگانی داخلی، ترانزیت دهها کشور را پذیرا و در نهایت، محور تجارت و اقتصادی باشیم که طبیعت و جغرافیای تاریخی به ایران بخشیده است؟
این نکات را به عنوان آرزو مطرح نمی‌کنم و می‌دانم فاصله واقعیات کنونی با آنچه نوشته شد؛ چه اندازه است، اما با امکانات و مدیریت قرن ۲۱، ناممکن نیست و اراده و برنامه و خرد، وسعت نظر و علاقه به کشور و ملت را باید بدان پیوست کرد تا در خاک جواهرخیز جنوب شرق کشورمان شاهد مدارس کپری و کودکان بی شناسنامه و خشکی و قحط سال نباشیم.
از چابهار و عرصه‌های جنوبی سسیستان و بلوچستان تا بوشهر، یک امپراتوری دریایی و یک قاره تجاری می‌توان ایجاد کرد. ریگزارهای جنوب خلیج فارس، از شبه جزیره عربستان تا این سوی که قطر و عمان است، چه مزایایی نسبت به این بهشت ساحلی دارد؟ اصلا قابل قیاس نیست.
ما باید زنجیره‌ای از بنادر نوساز و پر رونق داشته باشیم که از سراسر آسیا برای کار به اینجا بیایند و نه اینکه مهاجرت غیر طبیعی برای مشاغل معمول و سفر و خرید خانه در امارات و ترکیه و کشورهای دورتر داشته باشیم. باری؛ باید خیزِ توسعه برداریم و این اتفاق رخ دهد وگرنه در سالهای آینده موازنه دارایی و نقدینگی و صنعت و تجارت، ما را به نقطه‌ای خواهد رساند که مشکلات جاری بر برنامه‌های درازمدت و امنیت منطقه‌ای و هژمونی منطقه‌ای چیره خواهد شد. فقر و فرسودگی به تنهایی ما را زمینگیر خواهد کرد.
«آینده ایران» یا «آینده از آن ایران»، این دو گزاره دو دیدگاه متفاوت است. اولی انفعال است و سیاستگری روزمره و نگرش فرقه‌ای به یک ملت متنوع از اقوام و مذاهب و فرهنگهای درهم تنیده و همپیوند، که هر روز با مشکلات پیش پا افتاده و تنشهای پرشمار زندگی می‌کنند و دومی، توسعه و شکوفایی است و استفاده از این پیوندها و قدرت بالقوه و ثروت بی پایانی که اتحاد و امید و توازن میان مردم و شهروندان ایجاد خواهد کرد.
عجالتا این نکته را اضافه می‌کنم که جنوب شرق ایران نیازمند صنایع و برنامه و توسعه و جمعیت بزرگی از جوانان متخصص و کارگران کارآمد است تا گرهگشایی کند و علاوه بر رونق و نشاط اقتصاد ملی و ایجاد صدها هزار شغل و مسکن در بنادر و شهرکهای تازه، رقابت توسعه و تجارت در منطقه از جنوب شرقی آسیا تا شبه جزیره عربستان را هم به سود ما دگرگون کند؛ قبل از آنکه مهاجرت کارگر به بند گوادر پاکستان هم داشته باشیم و بی رودربایستی باید گفت اگر دیرتر از این به خود آییم، آن مایه فقر برای ایران نشانگر شکستی تاریخی خواهد بود.
وضع طبیعی شرق امری است که ما را در هر برنامه توسعه واقع بینانه و سنجیده‌ای به برتری و رونق رهنمون خواهد شد. در بقیه نقاط از غرب تا شمال نیز همراه و در پیوند با شرق می‌توان تحول و تکانه مثبتی را به وجود آورد. ازرقی هروی شاعر اهل هرات که در سال ۴۵۶ وفات یافته، سروده است:
تا از حدود غرب نداند کسی ختا
تا از دیار شرق نخواهد کسی یمن،
بر هر سری ز نعمت خود بهره‌ای فشان
بر هر تنی ز کرده خود منتی فکن!
جای تفسیر این اشعار نیست، وگرنه نشان می‌دادم که قدرت رستم گونه ایران از همین سرزمین‌های شرقی برمی آمده و فروغ می‌یافته است.
علاوه بر این مسائل باید توجه کنیم که توسعه جنوب شرق کشور، امنیت و ثبات درازمدت و پایدار را در سیستان و بلوچستان تضمین خواهد کرد و اجازه تطمیع و تحریک دشمنان و رقبا یا خدای ناکرده فکر پلید تقطیع را به صفر خواهد رساند. قدرت اقتصاد از تمامی عرصه‌ها صعب‌تر است و پایاتر؛ در غیر این صورت هیچ موضوع دیگری اولویت نمی‌یابد، زیرا دو اصل «زندگی» و «چیرگی» هر دو متکی به استفاده از فرصت است و داشتن ثروت. «زندگی» اقتصاد است و فرهنگ و «چیرگی» قشون است و امنیت. دانایی گفته بود: اقتصاد علم است، فرهنگ اصالت است، قشون و امنیت مایه سربلندی و آرامش است و اگر چنین نباشد، به چه کار‌اید و به چه درد می‌خورد؟چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات