دو هفته پیش بود که به دیدن دکتر تکمیل همایون رفتیم و قرار گفتگویی درباره کتاب اخیرش را هم نهادیم، اما نمیدانستم دیگر قرار و دیداری در کار نخواهد بود.
درباره شخصیت علمی و روش تاریخ نویسی وی مقالهای برای «جشن نامه ناصر تکمیل همایون» نوشتهام که چاپ شده و ایام پیش رو، منتشر خواهد شد.
دکتر تکمیل همایون آخرین کتاب خود را به نام «دکتر مصدق در دوران سلطنت قاجار» به من هدیه داد.
موقع رفتن، چند نسخه از آخرین شمارههای روزنامه اطلاعات را به وی دادم و از او پرسیدم: آیا اخبار را دنبال میکنید؟ از اوضاع و احوالِ جاری خبر دارید؟ سری تکان داد و به تایید نظر حل معما کرد و گفت: مثل احوال بنده است و غیره…»
**********
استاد ارجمند تاریخ و فرهنگ ایران، دکتر ناصر تکمیل همایون، از جمله چهرههای محبوب در مجامع فرهنگی، دانشگاهها و بیرون از کلاس درس بود. انسانی فروتن و صمیمی که به سرزمین و تاریخش عشق میورزید و بخش اعظم زندگی خود را وقف شناخت و اعتلای آن نموده بود. او با تدریس و پژوهش، و سخنرانی و شرکت در محافل پرشمار علمی و تحقیقی، و تألیف و انتشار کتابهای برازنده و مستند در باب تاریخ و ابعاد نهفته فرهنگ ایران از زوایای کم شناخته آن، گامهای ارزشمندی برای آشنایی نسلهای تازه و جوانتر با تاریخِ وطن و فرهنگِ میهن برداشته و با این فعالیتها در تمام عمرش بر غنای منابع و مستندات تاریخی و مکتوب ما افزود.
ناصر تکمیل همایون در دوم آذر ۱۳۱۵ در قزوین زاده شد و صبحگاه چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ دیده از جهان بست و درگذشت. او جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود که در سالهای ۱۳۳۳ـ۱۳۳۷ دوره کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را در دانشگاه تهران گذراند و دوره دکترای تاریخ و دکترای جامعهشناسی را به ترتیب در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۶ در دانشگاه پاریس به پایان برد. سپس به ایران بازگشت تا تحقیق و تدریس کند.
تکمیل همایون گرایش ملی داشت و بقول خودش مصدقی بود. تا آخر وفادار بود و مثل هم سلکانش بدین تعلق تعصبی میورزید که با تفکر انتقادی و آکادمیک ناهمخوان و بلکه با آن متناقض بود.
این گرایش او را به جبهه ملی که در صدر انقلاب به چندین شاخه منشعب شده بود کشاند. در واقع ابتدا عضو شاخه جوانان جبهه ملی بود و بعدها به حزب ملت ایران و فروهر نزدیک شد و در ایام انقلاب در کنارشان قرار داشت و با آنها فعالیت میکرد. ازجمله شاخههای بازمانده جبهه ملی در زمان انقلاب و کمی بعد، ملی مذهبیها، مصدقیها و وفاداران محفل دکتر صدیقی، آمریکاییها، پاریسیها، و همکاران شاپور بختیار بودند. تکمیل همایون یکی از پاریسیها بود که از اسمشان معلوم است در فرانسه درس خوانده بودند و ملغمهای بودند با گرایشات مختلف از دکتر حسن حبیبی تا سلامتیان و بنی صدر و تکمیل همایون.
در میان مذهبیون، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی و در ملیون، دکتر صدیقی و علی شایگان و احسان نراقی پیران باتجربه شان محسوب میشدند که هر کدام راهی برگزیدند و سرنوشتی متفاوت داشتند. آمریکاییها هم دکتر یزدی و شهید چمران و برخی دیگر از رجال سیاسی بودند که که سرجمع از پرنفوذترین فعالان سیاسی خارجه در صدر انقلاب محسوب میشدند.
تکمیل همایون که همراه با انقلاب پیش آمده و با بختیار و دولت مستعجلش نیز سخت مخالفت کرده بود، در غیاب تجارب سیاسی، گرفتار گردباد رقابتهای آن زمان شد و در بحبوحه عزل بنی صدر و موضوع لایحه قصاص، مغضوب شد و به زندان افتاد. اما بالاخره توانست مشکلات قضایی را رفع کرده و بقول شوخی گونه خودش، حسن نیتش را ثابت کردند و او توانست دوباره به کار و دانشگاه و پژوهش و زندگی بازگردد. از این رهگذر بود که خدمات زیادی کرد، آثار ارزشمندی نوشت و شاگردان برجسته و بسیار تربیت کرد.
مجال این مقال، امکان نمیدهد که در باره جزئیات زندگی و اندیشه و عملکرد او درنگ کنم و یا از کمّ و کیف آثار و پژوهشهایش سخن به میان آورم. اما از آن جهت که سالهای طولانی ایشان را میشناختم و اقبال مساعد داشته ام که مجاورِ همنشین و همسخنِ این استاد و دانشور فقید و نازنین باشم، نکتههایی را بیان میکنم و مطمئن هستم اساتید و نویسندگان درباره مسائل علمی و سوابق پژوهشی و دانشگاهی ایشان، حق مطلب را ادا خواهند کرد و زندگی و تکاپوی سیاسی و علمی دکتر تکمیل همایون را به نحوی شایسته و بایسته مرقوم خواهند کرد.
نگارنده البته هیچگاه شاگرد و همکار آکادمیک یا پژوهشی دکتر تکمیل همایون نبودهام، اما این بخت را داشتهام که در چهار ساحَت و جهت مختلف، دکتر تکمیل همایون را بشناسم و در همه این ساحات، او را بایسته احترام و برازش، و شایسته اکرام و ستایش میدانم.
اول از طریق مطبوعات و مستندات تاریخی، به جهت تحقیق در احزاب و تشکلهای ملی و سیاسی، و تحول بزرگ در سرنوشت سیاسی مملکت و تاریخ انقلاب ۱۳۵۷ و برآمدن نظم نوین جمهوری اسلامی در ایران؛
دوم آشنایی علمی و شرکت در برخی سمینارها و استماع سخنرانیهای شیوا و پرمایهای که غالباً موضوع تاریخی یا ایران شناسی داشته است؛ با ذکر این نکته که سخنوری و خطابههای تکمیل همایون نه تنها به جهت علمی پر فایده است بلکه از حیث نغز گویی و لطایف و اشارات و امثال و اشعار و شواهدی که در انضمام بدان گفته، و بجا و بهنجار در جوف کلام و عبارات بیان میشد، بسیار گرم و شنفتنی است. حداقل من به خاطر نمیآورم کسی را در پای تریبون استاد تکمیل همایون دیده باشم که دچار خستگی و ملال باشد یا به آفت خواب و خماری خسته یا دچار رمیدگی شود.
سومین مسیر آشنایی من با حضرت ایشان به تشریک شغل روزنامه نگاری اینجانب بوده که فرصتهای مغتنم برای گفتگو با ایشان را مییافتم و این فرصتها از لحظههای شیرین و آموزنده کاری و علمی بوده است. هنوزم به خاطر اندرست که در جوانی به دفتر پژوهشهای فرهنگی در خیابان ایرانشهر رفتم و گفتگوی پربار و درخشانی با دکتر ناصر تکمیل همایون داشتم. آن مصاحبه با عنوان «سپیده دم تاریخنگاری در ایران» در کتاب «گستره تاریخ» از طرف نشر هرمس منتشر شد. متن کامل با گفتارهای دیگر همین هفته در پیوست یا ضمیمه فرهنگی روزنامه به چاپ خواهد رسید تا یادی از این استاد ارجمند تاریخ کرده باشیم.
بجز آن درباره احزاب و مسایل تاریخ معاصر بارها گفتگو کردهایم و او در تمام فرصتهای بیان و تبیین، با وسواس حرف میزد. درست و مستند سخن میراند و نغز و دقیق پاسخ میگفت. تکمیل همایون به ویژه درباره جبهه ملی حرفهای شنیدنی دارد که امیدوارم روزی در کتابی نشر شود.
و بالاخره چهارمین راه آشنایی با استاد، مجالست و ضیافت و دیدارهای نزدیک و بیتکلف بوده که با روحیات و خصوصیات شخصی ایشان نیز از نزدیک آشناتر شده و فرصت رفت و آمد خانوادگی و دیدار بانوی گرامی و فرزند هنرمندشان نادر هم در همین ضیافتها فراهم آمد که باعث دوستی و شناخت بی واسطه استاد شده است. در همین دیدارهای محفلی و نزدیکتر بود که دانستم کینهای عمیق و انتقادهای بیپایان از حزب توده و اندیشههای چپ دارد و نیز نفرتی عمیق از روسیه! او روسها را عامل تمام یا اغلب بدبختیهای ایرانیان میدانست و عبارتی در یکی از مصاحبههایش با بنده به جد و طنز میگفت و از روی متن بازمینویسم:
«در گفتگو با روسها سر یک میز نباید نشست چون در مسکو حتماً اسلحهای زیر میز دارند و در تهران بی اسلحه میآیند اما آخرش میزنند زیر میز…» پرسیدم: اگر در جای دیگر مثل اروپا، مثلاً در گفتگوهایمان برای برجام دور میزی با روسها بنشینیم چطور؟ گفت: «آنوقت اروپاییها را تهدید و تطمیع میکنند و آمریکاییها را فریب میدهند و آنها را همراه چینیها مضحکه خواهند کرد… این خط و این هم نشان، بنشینید و آخر بازی را ببینید!»
یزدانش بیامرزاد، انصافاً آینده را درست دریافته بود. اما باری، اینک به دستاوردهای علمی و شخصیت ناصر تکمیل همایون ادای احترام میکنم زیرا سیاست چنگی به دل نمیزند و چیزی در انبان برای انسانهای برجسته ندارد. اگرچه میپذیریم که امثال او در کش و قوس تاریخ برآمدند و با بد و خوب حوادث تجربه آموختند اما آنچه در آخر از اسم و رسم ایشان برجای ماند از سیاست نه، بلکه از تاریخنگاری و آموزگاری بود و هم از پژوهیدن و نویسندگی و البته عشق میهن و نسیم دلربای ایران که مستشان میکرد و گاه و بیگاه از چاله و چاهی به برآورده و به قلهای میبرد و باز میافکند، و این خصومت تاریخ با ما نیست، خصوصیت تاریخ ماست… یادش گرامی باد.شنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات