«زِر مُفت» یا «زَر مُفت»مسئله این است : نوشته آقای بهروز قطبی از روزنامه نگاران ارشد روزنامه اطلاعات در باره کتاب همشهری عزیزمان آقای رضا رفیع

بسیار لازم و ضروری است که رضا رفیع در اسرع وقت نام کتاب اخیرش را از «زرِ مُفت» به «زَر مُفت» و به عبارت دیگر «کسره» کلمه قبل از «مُفت» را به «فتحه» تغییر دهد.چراکه کتاب آخر او در واقع «زَر»ی است که در این کورسوی طنز و طنزپردازی، مُفت و مجانی در اختیار مردم شریف و طنّاز میهن عزیزمان قرار گرفته است.

بهروز قطبی در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز ( ۲۳ آبانماه ۱۴۰۲ )روزنامه اطلاعات نوشت: در میان تمامی هنرها شاید بتوان گفت که کم‌جمعیت‌ترین آنها، طنزنویسی و طنزپردازی است و به همین دلیل، طرح جوانی جمعیّت در این هنر هم باید اجرا شود.

حدّاقل در یک قرن گذشته، بسیاری از نشریه‌های طنز پدید آمده‌اند، اما پس از مدّت کوتاهی جوانمرگ شده‌اند و عمرشان را به شما داده‌اند. چراکه حاکمان وقت، طنزهای شان را نپسندیده‌ اند و یا طنزپردازان ـ عالماً و عامداً و بعضاً هم سهواً ـ به گونه‌ای نوشته‌اندکه حاکمان وقت، آن را نپسندیده‌اند.

بعضی از دوستان طنزپرداز ما ـ به‌خصوص در برهه‌ای از زمان!ـ آن‌گونه گفته‌اند و نوشته‌اند که گویا فقط یکی دو روز و یا یکی دو سال برای طنزپردازی وقت و فرصت دارند. گویی آنها خود را به مثابه یک اعدامی می‌دانند که که با خود می‌گوید بگذار در این آخرین لحظه‌های حیات، هرچه دلم می‌خواهد، خطاب به هر کس بگویم و بنویسم. حال آن که در طنزپردازی هم مانند هر صنعت دیگری باید تاکتیک و استراتژی و به عبارت دیگر، نگاه‌های کوتاه و بلندمدت داشت که یکی از نمونه‌های شاخص و بارز آن، طنزپرداز نسبتاً جوان(!) ما آقارضاخان رفیع است که به تازگی کتاب جدیدش با عنوان «زرِ مُفت» در ۲۴۸ صفحه از سوی نشر محترم «گویا» چاپ و منتشر شده و به دلیل استفاده از «کاغذ حمایتی»! به قیمت یارانه‌ای فقط ۱۷۵ هزار تومان ناقابل در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. (حالا خوب است که با کاغذ حمایتی چاپ و منتشر شده؛ لابد در غیر این صورت، قیمتش حداقل یک میلیون و ۷۵۰ هزار تومان می‌شد!)

اگر مبنا را صفحه‌های یک کتاب در نظر بگیریم، گمان می‌کنم که رضا رفیع در عمر نسبتاً کوتاهش به اندازۀ روزهای زندگی‌اش طنز نوشته و چاپ یا بیان کرده، که از این نظر و دیگر نظرها می‌تواند سرمشق طنزپردازان جوان و حتی میانسال و سالمند قرار گیرد. با این حساب،حالا این سؤال مطرح است که در اوضاع و احوال فعلی، چه کسی می‌تواند رضا رفیع باشد؟…

به نظر من، برای رضا رفیع شدن، شرایطی لازم است که ذیلاً به بعضی از آنها اشاره می‌کنم(و در ضمن از کتابی که شخصاً امضا کرده و به من تقدیم شده و در همان چند خط، از این بندۀ حقیر تعریف کرده است، خیلی سپاسگزارم!).

 و اما شرایط رضا رفیع شدن:

ـ دانش وسیع و چند بُعدی و تسلّط بر ادبیات فارسی، از قدیم‌الایام تا امروزه روز، که از این نظر آقارضا می‌تواند پروفسور طنز فارسی باشد. به‌خصوص آنکه فوق‌لیسانس یا کارشناس ارشد ادبیات فارسی و دارندۀ دکترای افتخاری طنز از جانب افرادی مانند بنده می‌باشد!

ـ درست‌نویسی را کاملاً رعایت کند و تا حدّ ممکن از «تهرونی‌نویسی» و فضای مجازی‌ نگاری، بپرهیزد.

ـ در طنز شفاهی هم مثل طنز مکتوب، کاربلد و توانا باشد و در پشت میکروفون‌های عمومی و یا پخش مستقیم تلویزیونی، همان‌قدر راحت سخن بگوید که در محافل خصوصی سخن می‌گوید.

ـ در واگویی طنزپردازانۀ حکایت‌های معروف قدیمی به زبان طنز تسلط کافی داشته باشد و آنها را به مسائل روز کشورمان به خوبی پیوند دهد. که از آن جمله است حکایت ۲ مرغابی و یک لاک‌پشتِ کتاب کلیله و دمنه که در کتاب‌های درسی سال‌های قبل هم نقل شده است.

ـ از آثار شاعران بزرگی مانند حافظ برای بیان طنزآمیز رویدادهای امروزین جامعۀ خودمان به خوبی استفاده و به این‌وسیله از فسادهای مالی و اختلاس‌ها رونمایی کند!

ـ در طنزپردازی، حریم خصوصی افراد،‌ حرمت خانواده‌ها و جایگاه شخصیت‌های هنری، ادبی، سیاسی و غیره را پاس بدارد و از ناسزاگویی،‌ فحاشی و زیر پا گذاردن اخلاقیّات و کاربرد واژگان مستهجن برای شیرین‌سازی نوشته‌هایش بپرهیزد.

ـ علیرغم مسائل و مشکلاتی که همه می‌دانیم، چراغش را همچنان در این خانه بسوزاند و با همین مرام با مردم نشست و برخاست کند و در غم و شادی‌های شان شریک باشد.

 و ضمناً به عنوان یک نخبه! مغزش را از میهنش فراری ندهد و با مهاجرت به خارج، مورد سوءاستفادۀ احتمالی و آن هم موقّتِ بیگانگان قرار نگیرد و پس از مدتی با خود نگوید که:«نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم!»

و حرف آخر این که بسیار لازم و ضروری است که رضا رفیع در اسرع وقت نام کتاب اخیرش را از «زرِ مُفت» به «زَر مُفت» و به عبارت دیگر «کسره» کلمه قبل از «مُفت» را به «فتحه» تغییر دهد.

 چراکه کتاب آخر او در واقع «زَر»ی است که در این کورسوی طنز و طنزپردازی، مُفت و مجانی ـ و البته از نظر معنوی ـ در اختیار مردم شریف و طنّاز میهن عزیزمان قرار گرفته است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *