به یاد دکتر مشایخی؛ طبیب و ادیب از همشهری عزیزمان جلال رفیع

دکتر مرتضی مشایخی استاد بازنشسته دانشکده پزشکی دانشگاه تهران درگذشت.

او هم طبیب بود و هم ادیب. و از همین منظر گاه و بی‌گاه با روزنامه اطلاعات همکاری می‌کرد. خود او گفته است:

یادی زمن خسته کن امروز، که فردا

از ما و تو در دهر نماند اثر ای دوست

دکتر مرتضی مشایخی استاد ممتاز دانشگاه و متخصص طب اطفال و از یاران شادروان دکتر محمد قریب (پایه‌گذار طب کودکان در ایران) بود. علاوه بر این، قریحه شاعری داشت و مجموعه اشعارش با نام «آتش نهفته» با مقدمه پروفسور سیدحسن امین و به کوشش جناب بهروز صاحب اختیاری منتشر شده است. نام دیوان شعر ایشان از این بیت حافظ الهام گرفته که فرمود:

زین «آتش نهفته» که در سینه من است

خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت

پدر دکتر مشایخی (مرحوم حاج شیخ محمدباقر مشایخی) از علمای نامدار خوانسار و نماینده خوانسار در اولین دوره مجلس شورای ملی بوده و بنابراین وی درخانواده‌ای اهل علم و ادب و سیاست به دنیا آمده است. دکتر مشایخی این توفیق را داشت که مراکز مختلف و تخصصی طب اطفال و نیز مراکز توانبخشی متعدد را به منظور کمک به رفع بیماری فلج کودکان، با همراهی دکتر محمد قریب و دکتر شیخ‌الاسلام‌زاده و سایر دوستان و همکارانش، تأسیس و اداره کند. همسر دکتر مشایخی از خانواده دکتر امیرحسین آریانپور بود و در به ثمر نشستن تلاش‌های طبی و اجتماعی وی نقشی مؤثر و ماندگار داشت. دکتر مشایخی به عنوان شاعر در حوزه غزل و قصیده و مثنوی و طنز نیز طبع آزمایی کرده است.

شادروان مشایخی در فاصله سال‌های ۸۵ تا ۸۸ با ستون «دریچه» روزنامه اطلاعات و همچنین در سال‌های قبل و بعد با صفحه «گفته‌‌ها و نوشته‌ها»‌ی شادروان محمد صالحی آرام و همکار طنز پردازمان جناب بهروز قطبی، همکاری داشته است.

«اینک منظومه دکتر مرتضی مشایخی را (که سال ۱۳۸۷ در ستون «دریچه» چاپ شده و نشان می دهد که مشکل تورّم افسار گسیخته و کاهش فلاکت بارِ ارزش پول ملّی از سال ۸۷ تا سال ۱۴۰۱ بحمدلله کماکان ادامه دارد) با هم می‌خوانیم که گویا زبان حال یار (طبقه مستضعف نادار) است و نقد حال اغیار (تریلیاردرهای نقدینه‌دار). البته وقتی اقتصاددانان در کار طبیبان دخالت می‌کنند، طبیبان هم مقابله به مثل می‌کنند. و ببخشید که ممکن است «دریچه» هم از همان «غاوین» ‌ی باشد که خداوند در حقشان فرموده است «والشعراء یتبعهم الغاوون»! فقط بالا غیرتاً غاوین را با هر لهجه‌ای که می‌خوانید، برای تلفظ حرف غین اش «گاف» ندهید! (غاوون را گاوون نخوانید!)…».

دکتر مرتضی مشایخی:

روی بازار، جنس تازه باز آر

که می‌گردد گران اجناس بازار

چو روز افزون شده اکنون گرانی

نمانده ارزشی دیگر به دینار

به سفره پول نفت ما نیامد

زنفت ماست رنگین میز اغیار

به جیب خلق ما پولی نمانده

ندارد قدرتی دیگر خریدار

چو سیم و زر، گران گردیده اجناس

نموده دیدگان ما گهربار

شده هر ماهه قیمت‌ها گران‌تر

بهای خانه افزون گشته هربار

بود خوشتر که کنج خانه مانیم

شدیم از رفتن بازار، بی‌زار!

اگر کمتر شود اسراف مردم!

شود هر ساله کار ما، به از پار!

همان بهتر که از مصرف بکاهیم

همیشه مصرف ما بوده بسیار!

نموده پیر ما عادت به مصرف

جوان هم زان نمی‌باشد خبردار!

خدا را عده‌یی کرده فراموش

جهانی را دهد این عده‌ آزار

گروهی گشته دارا از گرانی

وز اینان مردم بسیار نادار

گروهی خون ما در شیشه کرده

گروه اندکی را کرده پروار

***

جلال رفیع:

ـ سلام ای حضرت شیخ‌الا طبا

سلام ای پیر دانای جوانیار

طبیب المله و شیخ المشایخ

حبیب المرتضی محبوب الابرار

تشکر می‌کنیم از نسخه‌هایت

وزین نسخه‌نویسی‌های پربار

هم از «بهروز صاحب اختیاری»

همان صاحبنظر، بهروز، مختار

که دائم می‌کند بی‌مزد و منت

قبول زحمت ارسال اشعار

طبیبان و ادیبان را هماره

مرید است و میاندار و علمدار

سپاس ای «مرتضا»‌ی مردمی رای

که مردم را، شدی با شعر، غمخوار

به همکار گرانقدر تو سوگند

که نامش «اعتماد»۱ آورد درکار

طبیبی که شود همدرد مردم

حبیب است او، حبیب است او، پدر وار

اگرچه نسخه‌ات شعر است و هرگز

تورم کم نشد با شعر بسیار

ادیبانه نوشتی نسخه‌ای را

برای اقتصاد سخت بیمار

ولی صدآفرین، صد رحمت ای دوست

طبیبی را که آگاه است و بیدار

نه تنها دردمندان را طبیب است

که با اشعار هم شد خلق را یار

زدم فال و چنین فرمود حافظ:

«الا ای طوطی گویای اسرار»

طبیبی یا ادیبی هرکه هستی

«مبادا خالی‌ ات شِکّر ز منقار»

«سرت سبز و دلت خوش باد جاوید

که خوش نقشی نمودی از خط یار»

«سکندر را نمی‌بخشند آبی

به زور و زر میسر نیست این کار»

«بیا و حال اهل درد بشنو

به لفظ اندک و معنیّ بسیار»

تورم را چه سازم من؟ امان از

«تن تبدار و زنجیر گرانبار»!

«به روی مازن از ساغر گلابی

که خواب آلوده‌ایم ای بخت بیدار»

«چه ره بود این که زد در پرده مطرب

که می‌رقصند با هم مست و هشیار»

« از آن افیون که ساقی در می‌افکند

حریفان را نه سر مانَد نه دستار»

شده بیمارِ افیونِ تورم

خدایا هم پزشک و هم پرستار

«سخن سربسته گفتی با حریفان

خدا رازین معما پرده بردار»

معمای تورم را که حل کرد؟

بت چینی۲؟ بت دنیای پندار؟

[بت روسی؟ بت پوسیده اندیش]

[بت روسی بت روسیده کردار!]

«بت چینی عدوی دین و دل‌هاست

خداوندا دل و دینم نگه دار»

بت شرقی؟ بت غربی؟ کدام است

کلید این معمای گرانبار؟!

نه لیبرالیسم شد نه سوسیالیسم!

نه اگزیستانسیالیسم نگو نسار!

مبادا «ما در آوردیم۳» باشد؟

امان از اقتصاد مردم آزار

« به مستوران مگو اسرار مستی

حدیث جان مگو با نقش دیوار»

«به یمن دولت منصور شاهی۴

علم شد حافظ اندر نظم اشعار»

پی‌نویس‌ها:

۱ ـ دکتر اعتماد زاده از همکاران دکتر مشایخی.

۲ ـ اشاره به راه‌حل‌های چینی و روسی و غیره.

۳ ـ برگرفته و همسان با «من در آوردی».

۴ ـ البته مصرع اول در بیت آخر، به قول عوام جان می‌دهد که براساس آخرین نسخه‌های دیوان حافظ مثلا نسخه دکتر قاسم غنی جدید(هم به اعتبار «قسمت» کردن یارانه‌ها و هم به اعتبار «غنی»‌سازی هسته‌ها) اینطور تصحیح شود: به یمن دولت شیخ‌الرئیسی!…». سال ۸۷ گفته بودیم: به یمن دولت احمدی نژادی!  سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *