گفت‌وگو با «محمدعلی سبحانی» درباره روز جهانی مدارا صدای روشنفکری و صلح‌طلبی را به گوش جهان برسانیم

مهسا علی‌بیگی: چهاردهم تا بیستم نوامبر هرسال هفته مدارا نام گرفته است؛ هفته‌ای که امسال با یک خبر تلخ آغاز شد؛ پاریس آماج حمله‌های تروریستی قرار گرفت و در یک کشتار بی‌سابقه ده‌هانفر از شهروندان فرانسوی جان باختند؛ اتفاقاتی که «محمدعلی سبحانی»، کارشناس مسائل خاورمیانه و سفیر سابق ایران در لبنان، ریشه آنها را در جهل و نبود مدارا در دنیای امروز می‌داند.

از زمان نام‌گذاری روزی به نام مدارا در جهان ۲۰ سال می‌گذرد. اما در طول همه این سال‌ها خشونت‌ها نه‌تنها در جهان کاهش نیافته است که هرروز شاهد فاجعه‌ای ضدبشری هستیم. چرا این شعار نتوانسته اجرائی شود؟
خشونت‌هایی که امروز در جهان اسلام و در کل جهان وجود دارد و متأسفانه در حال تقویت است، خود ارزش شعار مدارا و نام‌گذاری روزی به این نام را نشان می‌دهد. امروز نگرش افراطی و نگرشی که منجر به خشونت می‌شود مبتنی‌بر قرائت‌های غیرمنطقی از مذاهب مختلف، قرائت‌های سلفی و قرائت‌هایی است که تحت عنوان اخباری‌گری می‌شناسیم. باید تأسف بخوریم که در سال‌های اخیر به‌خاطر خلأهایی که در نهادهای سیاسی به وجود آمده و فضا را برای عقلانیت، اصلاح‌طلبی و اعتدال‌گرایی تنگ کرده است ما شاهد رشد و تقویت چنین تفکراتی هستیم. محصول این تفکرها و قرائت‌ها تربیت انسان‌هایی است که به‌جای اینکه فکر کنند و خودشان را در مسیر توسعه و بهبود وضع کشورها و مردمشان قرار دهند، خودشان را در مسیر خشونت می‌گذارند. آدم‌هایی که محصول تربیت این نوع نگرش‌ها هستند، انسان‌هایی‌اند که گرفتار نوعی از جهل مقدسند. چیزی که صحیح نیست، برای این افراد مقدس است. نگرش تکفیری به‌گونه‌ای است که محصول آن آدم‌هایی است که به غیر از خودشان و جمع کوچکی که دارند، بقیه مردم را کافر می‌دانند. جالب اینکه در برخی از این نگرش‌ها، افراد دیگر حتی اگر جزء هم‌کیشانشان باشند ولی دیگران را تکفیر نکنند، این هم‌کیشان هم تکفیر می‌شوند. بنابراین حلقه‌ای کوچک باقی می‌ماند که خودشان را به سلاح مجهز می‌کنند و بی‌گناهان را به خاک و خون می‌کشند. نگرش افراط مبتنی‌بر قرائت اشتباه از ایدئولوژی است و متأسفانه امروز که در روز مدارا هستیم، می‌بینیم که مدارا در منطقه و جهان ما چندان رونق ندارد و متأسفانه گرفتار تندروها و تندروی و تروریسم هستیم که محصول آن آدم‌کشی است.
اما به نظر می‌رسد در شرایط کنونی، در کنار نگرش، سیاست‌ها نیز مهمند. سیاست‌مداران بسیاری را در جهان می‌توان سراغ گرفت که در نگرش طرفدار مدارا هستند اما سیاست‌هایی را اتخاذ می‌کنند که به جنگ‌افروزی منتهی می‌شود.
در اینجا دو بحث مطرح است. در جایی شما می‌بینید که سوءاستفاده از الفاظ صورت می‌گیرد. یعنی شما می‌بینید بعضی از سیاست‌مداران در عمل به‌دنبال ترویج فرقه‌گرایی هستند ولی در ظاهر فرقه‌گرایی را محکوم می‌کنند. در این گروه از سیاست‌مداران شما نوعی نفاق را می‌بینید. در جهان امروز بسیاری از کشورهایی که مخالف دموکراسی به‌ویژه دموکراسی در خاورمیانه هستند، در کلام، خود را طرفدار مدرنیسم، تعادل و مدارا نشان می‌دهند. این گروه چون گفتمان غالب جهانی و مورد پسند مردم دموکراسی است، سخن از دموکراسی می‌رانند تا نظر ملت‌ها را جلب کنند. اما باید اینها را هم‌دستان همان کسانی دانست که دچار جهل مقدسند. گاهی البته سیاست طرفدار جنگ در نتیجه یک شرایط به وجود می‌آید. نمونه این وضعیت را در مورد داعش می‌توان دید. امروز در منطقه ما عنصری به اسم داعش، دولتی مبتنی‌بر خلافت اسلامی و مبتنی‌بر عدم به‌رسمیت‌شناختن مرزهای ملی کشورها به وجود آورده است و به‌دنبال ایجاد یک امپراتوری به‌اصطلاح اسلامی است. در چنین شرایطی که چنین گروه خطرناکی در منطقه حضور دارد، برخورد با آن ضروری است و امکان کناره‌گیری و سکوت در برابر این واقعیت تلخ وجود ندارد. در چنین شرایطی برخی از کشورها سعی می‌کنند در کنار هم با تروریسم و داعشیزم مقابله ‌کنند. این نوع سیاست را نمی‌توان سیاست نفاق دانست. به همین خاطر است که گفتم باید سعی کنیم در درجه اول با رشد این نوع تفکر، رشد این گروه‌ها و حضورشان در میان جوامع اسلامی برخورد کنیم.
چنین برخوردی، چگونه امکان‌پذیر است؟
ما نباید اجازه ندهیم صدای اصلاح‌طلبی و اعتدال و قرائت‌های عقلانی و منطقی از دین خاموش شود. من متأسف هستم که امروز بیشترین انرژی جهان اسلام و کشورهای خاورمیانه صرف این پدیده شوم شده است. اما نباید از این موضوع هم غفلت کنیم که خاورمیانه روشنفکرانی دارد که شرایطی را می‌پسندند که مبتنی‌بر عقل و قرائت عقلانی از دین باشد. حکومتی را می‌پسندند مبتنی‌بر رأی مردم و مردم‌سالاری. ولی درحال‌حاضر حتی امکانی که این صداها شنیده شود، وجود ندارد. در وهله اول باید کاری کنیم که این صداها شنیده شود. اگر ما بخواهیم با ریشه‌های خشونت و ترور مقابله کنیم اول باید بپذیریم که همه این مشکلات یک پشتوانه فکری و ایدئولوژیک دارد که مبتنی‌بر خشونت و ترور است و آنها را پشتیبانی می‌کند. نباید اعتقادات فکری این افراد را رها کنیم و فکر کنیم همه این اتفاقات به‌خاطر پول رخ می‌دهد. کسی فقط به‌خاطر پول خودش را منفجر نمی‌کند! کسی که دست به چنین کاری می‌زند یک پشتوانه ایدئولوژیک دارد ولی قرائتی از ایدئولوژی، دین و اعتقادات به او ارائه شده است که او را به سمت خشونت می‌کشد. ما امروز باید مراقبت کنیم که این‌گونه قرائت‌ها در منطقه تبدیل به قرائت مسلط از دین نشود. دربرابر این گفتمان‌ها ما نیز باید دست به گفتمان‌سازی در زمینه دین رحمانی و مردم‌سالاری بزنیم و صدای روشنفکری، اصلاح‌طلبی و میانه‌روی را به گوش جهان برسانیم.
 با وجود تلاش‌های بسیاری که در همه کشورها درباره رواج فرهنگ مدارا صورت گرفته است اما هنوز هم یکی از چالش‌های بزرگ در زمینه مدارا، یکی‌دانستن آن با عقب‌نشینی و کوتاه‌آمدن است. آیا به استناد فرهنگ و دین ما می‌توان مرزی برای این دو پیدا کرد؟
این موضوع بحثی حساس و دقیق را می‌طلبد. حتی در شرایط خاص باید دست به تجزیه و تحلیل زد و عقب‌نشینی یا مدارا را براساس آن شرایط تحلیل کرد. اما آنچه می‌توان از دین برگرفت این است که در هر شرایطی اعتدال‌گرایی و میانه‌روی توصیه شده است. دستورات اسلامی و دستورات بزرگان تاریخ همیشه مبنی و مبتنی است بر نگرش میانه‌روی و اعتدال‌گرایی در برابر افراطی‌‌گری و تفریط‌گرایی. ولی اگر بخواهم جزئی‌تر وارد این موضوع شوم باید گفت کسانی هستند که در جنگ و خشونت احساس راحتی بیشتری می‌کنند. حتی گاهی گفته می‌شود برخی از افراد منافعی هم دارند که جنگ و خشونت را دنبال می‌کنند اما من نمی‌خواهم از این زاویه وارد بحث شوم. من معتقدم نگاهی در دنیا وجود دارد که می‌توان نام غلبه بر آن گذاشت. این نگاه می‌گوید من اعتقادی دارم و بقیه باید از من تبعیت کنند. معتقدم دموکراسی و مردم‌سالاری بهترین راه‌حلی است که بشر آن را تجربه کرده. همه باید اجازه پیدا کنند سخن بگویند. وقتی این اتفاق بیفتد مردم خود خواهند فهمید کدام نگرش بهتر است و کدام نگرش آنها را به سعادت می‌رساند. به نظر من وجود نگاه غلبه در مقابل نگاه مردم‌سالاری، چالشی است که در داخل و خارج از ایران وجود دارد. در یک طرف این چالش دلواپسان هستند و در طرف مقابل اعتدال‌گرایان، زمانی محافظه‌کاران تندرو جای دلواپسان قرار داشتند و در برابر آنها جریانات دموکراسی‌خواه وجود ‌داشت. خلاصه کنم می‌توان گفت آنچه در فرهنگ ما وجود دارد، ترجیح نگاه اصلاح‌طلبی، اعتدال‌خواهی و مردم‌سالاری بر نگاه غلبه است. اما مرز مدارا با سازش و عقب‌نشینی را باید در جزئیات دید. امروز درنتیجه رجحان نگاه اعتدال‌خواهی، ما به برجام رسیده‌ایم. با برجام کشور از جنگ نجات پیدا کرده و به سمت توسعه حرکت کرده است. کشور با برجام که توافقی بین ایران و قدرت‌های بزرگ جهان است توانسته فضایی را که برای کشور بسته بود، باز کند. وقتی به سابقه تاریخی‌مان هم نگاه می‌کنیم می‌بینیم زمانی پیامبراسلام(ص) با صلح حدیبیه امتیازهای گسترده‌ای به مشرکان و کافران داد اما سالی نگذشت که فرصت‌های بی‌نظیری در اختیار مسلمانان قرار گرفت و مسلمانان به پیروزی‌های بسیاری رسیدند. عقب‌نشینی را نمی‌شود تعریف کرد. این حرف از آن جنس حرف‌هایی است مثل اینکه می‌گویند روزی یک نفر یک‌جایی ایستاد و گفت اینجا وسط زمین است. بقیه پرسیدند چرا؟ او گفت اگر باور ندارید بروید متر کنید! حرفم این است که عقب‌نشینی و کوتاه‌آمدن را باید براساس شرایط سنجید اما آنچه می‌دانم این است که قاطبه مردم ایران دارای نگاهی میانه‌روانه هستند و از جنگ، خشونت و تحریم عبور کرده‌اند.
آیا می‌توان راه‌حلی فوری برای پایان خشونت‌ها در جهان و ترویج مدارا داد؟
می‌توان یک راه‌حل چندوجهی ارائه کرد اما آنچه فورا و مشخصا باید انجام گیرد این است که صداهای متفاوتی که در جهان اسلام وجود دارد و در شرایط کنونی امکان و فرصت بلندشدن پیدا نمی‌کنند، به گوش مردم برسد. امروز فقط صدای تندروی در جهان شنیده می‌شود و صدای میانه‌روی امکان شنیده‌شدن ندارد. دولت‌ها درگیر تروریسم هستند و شخصیت‌های اثرگذار هم فرصت این را پیدا نمی‌کنند که صدایشان را به گوش همه مردم خاورمیانه برسانند. باید همان کسانی که در داخل کشورها منادی صلح و اصطلاحی که امروز به نامش نام‌گذاری شده است، هستند و هم‌فکران آنها امکان صحبت‌کردن پیدا کنند. باید تنگ‌نظری‌ها در این زمینه کنار گذاشته شود. وقتی صدای منادیان صلح و اعتدال کنار هم قرار گیرد و شنیده شود، حتما تأثیرگذار خواهد بود. بیایید داستان بهار عربی را یک‌بار دیگر به یاد آوریم. در روزهای بهار عربی مردمی که در همه کشورها در میدان‌ها جمع می‌شدند، شعار صلح و دوستی می‌دادند اما با برخی از آنها با سلاح برخورد شد. امروز برخی از جوانانی که پیرو خشونت شده‌اند، همان جوانانی هستند که ابتدا شعار آزادی می‌دادند ولی با مشت آهنین مواجه شدند. هرجایی که جلو آزادی بایستیم، باید منتظر بیرون‌آمدن تفنگ‌ها باشیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *