مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند دکتر محمدحسن ابریشمی – بخش هشتم
سالک قزوینی دیگر میوههای این باغ را سیب، انارِ رقم آب دندان (انار بی هسته)، ناشپاتی (گلابی)، امرود (خوج)، شفتالو، بادام، آلوبالو، انگور و انجیر برشمرده و گلهای آن را بنفشه، سنبل، لاله و نرگس و درختان سایهدار آن را سَرو و بیدمجنون ذکر کرده و از وجود هیچ میوه و گل هندی در این باغ سخنی نگفته است.۶۵ طغرا مشهدی در «رساله تجلیات» به نظم و نثر رستنیها و میوهها و گلهای کشمیر و نیز زیباییهای بهار و پاییز این سرزمین را با صنایع لفظی بدیع و تعبیرات و تشبیهات بس جالب و گاه عجیب وصف کرده است.۶۶
منیر لاهوری (متوفی ۱۰۵۴ یا ۱۰۷۴ق) نیز در «مثنوی صفت بنگاله» نام رستنیها، گلها و میوههای این سرزمین را آورده که برخی از آنها فارسی و بعضی هندی یا بنگالی است؛ از جمله گل: لاله، صدبرگ، قلعه، عشق پیچان، چنبیلی، راییبیل، سیوتی، راییچنبه، کیوه، جاهیجوهی، فرنگی، عجایب، جهانگیری، قدم، مشک دانه، مهدی، چنبه، نیلک، کلیجن، بندلی، فرنگینیزه، دوپهری، لیلی و مجنون، ناکیسر، کوزه، کرنه، کندراج، قرنفل، مخمل، حبشی، چینی، کند، پیاری، سهاکن. برخی از گلهای مزبور علفی و یک ساله نیست، بلکه به صورت درختچه و درخت است. مثلاً گل ناکیسر درختی چون گردکان دارد. منیر لاهوری از نیشکر، خیار و خربزه بنگاله و نیز میوههای دیگر این سرزمین چون: ناریل (نارگیل)، انبه، انناسکونله، تابرهل، کهل، فالسه، کمرکه (کَمَرک)، کیلو، تکسر با تمجید یاد کرده است.۶۷
سلیم تهرانی (متوفی ۱۰۵۷ق) نام برخی از درختان هند را ـ چون جوز هندی، عود، آبنوس، کیله، بِر، کدهَل وانبه ـ در مثنوی جنگهاجو آورده است.۶۸
ایرانیان هند
همانطور که گفتیم، بسیاری از دانشمندان و نخبگان ایرانی در رشتههای مختلف علوم، فنون، هنر، بازرگانی و نیز کشاورزی، باغبانی و آبیاری به هند رفتند. برخی از آنان به حکومت نواحی مختلف هند منسوب شدند و خود مقدم ایرانیان تازه رسیده به هندوستان را گرامی میداشتند. آنان به جز خلق آثار هنری، معماری، ایجاد باغها و تألیفات بیشمار در رشتههای مختلف، اشاعهدهنده فرهنگ و سنن و نیز دانشهای بومی ایرانی در امور کشاورزی و باغبانی بودند. بعضی خانوادههای ایرانی به درجات رفیع علمی، اجتماعی و اقتصادی رسیدند یا جایگاه نمایانی در دربار مغولان (گورکانیان) هند پیدا کردند؛ مثلاً «حکیم رکنا کاشی» (معروف به مسیح کاشانی) طبیب شاهجهان بوده و دو برادر او ـ حکیم قطبا و حکیم نصرا کاشانی ـ نیز موقعیتی داشتند.
ستیالنساءخانم آملی ـ همسر نصیرا کاشی، خواهر طالب آملی ـ۶۹ پزشکی حاذق در امور زنان و از معدود بانوان ایرانی در رشته طب بود که نامش در تاریخ ثبت شده است: «طبیبه مبرزه دوره مغولان، ستیالنساء که از ایران به هند اسلامی آمد… در کاخ شاهجهان سمت طبیبه خاص داشت.» مؤلف شاهجهاننامه در باره کمال فن او مینویسد: «ستی خانم در فنون مسائل طب و معالجه امراض مخوفه ید طولانی دارد».۷۰ ستی نساء زنی استثنایی، دانشمندی برجسته و ارجمند بود که صاحب عمل صالح او را «رابعه دوم» خوانده۷۱ و صاحب پادشاهنامه در وقایع سال ۱۰۵۶ق، گوید: «او از اولاد اهالی مازندران و همشیره طالب آملی است» و با تمجید از «کاردانی، شیوازبانی،… و آشنایی به فن طب و طرق معالجات» و تقرب او به ارجمندبانو (مخاطب به «ممتازمحل» همسر محبوب شاهجهان و دختر یمینالدوله، آصفخان تهرانی) میگوید: «چون از علم قرائت آگاه بود و کلام الهی نیکو تلاوت میکرد و سواد فارسیِ نامههای نظم و نثر چنانکه باید داشت… بیگمصاحب ]جهانآرابیگم، محبوبترین دختر شاهجهان[ نزد او تَلمّذ نمودند؛ چنانکه در کمتر فرصتی سواد مصحف و کتب فارسی به هم رسانیدند»۷۲
ادامهدارد
پینوشتها:
۶۵٫ قدسی مشهدی، همان کتاب، ص۷۸۳ تا ۷۸۵؛ سالک قزوینی، همان کتاب، ص۶۰۴ تا ۶۰۷، در ذیل عنوان «در تعریف باغ نشاط که ساخته وزیر آصف صفات ] آصفجاه تهرانی[ است» و «تعریف میوههای آن»، ص۶۰۴ تا ۶۰۷، از جمله میگوید «فواره و حوض و نهر سرشار * در آب صفای جان نمودار» و نیز «دندان به جگر نهاده در کان * یاقوت ز نارآب دندان» و ارقام گلابی «در لذت و رنگ ناشپاتی * گاهی شکری گهی نباتی… امرود ز شاخ سدره پیوند * زدمشت و شکست کله قند».
۶۶٫ راشدی، همان کتاب، ص۷۶۲ به بعد،به استناد: کلیات طغرا، نسخه خطی بانکیپور، به شماره ۳۳۳، ورق ۱۷؛ مقایسه شود با: مجله هنر و مردم (شماره ۱۵۱، اردیبهشت ۱۳۵۴، ص۷ تا ۱۳) مقاله «ملاطغرا مشهدی و رساله تجلیات وی در انشاء» نوشته محمد ریاض. قسمتهایی از نثر رساله تجلیات که متضمن نام انواعی از گلها و میوههای کشمیر است در اینجا نقل میشود «… جای موسی(ع) خالی است که پرکاری تجلی در این کوهسار مشاهده نماید… پاییز سفید از فواره نور مینماید و به سر کاریِ برگریز سرخ بید، آبشار یاقوت به نظر میآید. آنچه سیمابگر نیسان در بوته انداخته اکسیر مهرگان ذهب ساخته… باغبانان به نهال کردن ترانه مشغول و دهقان به کاشتن تخم نغمه… بزرگان باغ راغب گرفتن جام کوچک دلی… سبزان چمن از شراب زرد خزانی مستامست… نرگس به مرتبهای بیشعور نگشته که جام از دست ندهد و بنفشه به درجهای بیخود نشده که سر به جایی ننهد. از شرابزدگی گل غنچه دلآزرده است، و سیاهمستی ریحان بر طبع لاله خورده، آب و رنگ یاسمین از رعشه خمار ریخته، و ریشه حیات نسرین از خمیازهکشی گسیخته، سنبل یک موی از خود خبر ندارد و زنبق خویش را از زَفتها ]درشتها[ میشمارد… سوسنِ هندو مذهب آتشپرست خزان گردیده و بنفشه دیوصورت در انداز تنوره زدن، ارغوان با سرخرویی با اقران خود میزید و زعفران در پله جوانی بر امثال خویش میچربد، حُسن گل چون زبان به قفا به نافرمانی سربرآورده، ریحان عنان شبرنگ ]نام گلی سیاه مایل به زرد، اسب سیاوش، اسب سیاه[ به سستی نگذاشت که نگاهش توان داشت؛ گلنار از پشت گلگون ]نام اسب شیرین دلداده فرهاد[ به سختی بر زمین نخورد که تواند جان برد… نیلوفر چون حباب، پشمی در کلاه ندارد، سری به آب فرو برده تا کجا برآرد. به گمان سپاه بهمن دستار گل پنبه ندافی، و به تیر لشکردی طره سنبل هدف موشکافی. جمازه ]ناقه، شتر ماده[ نسیم به طریقی رم نکرده که محمل شقایق بر زمین نخورد و دست و پای لیلی داغ بشکند؛ از گل خیری شرارت میبارد و زر به رشوه میآرد. صنوبر ]درخت چلغوزه[ که به پیردلی عَلَم بود در این جنگ زرگری بیدلی نمود… به دستیاری قُوّت نامیه در صحن باغ آتشبازی روی نداده که چشم بادام به تماشا نگشاید و لب بسته به پسته باز نشود. مشعل ]از ارقام گلابی[ از چپ و راست فروزان، فانوس انار از پیش و پس آویزان، سیب هر طرف صد چراغ روشن کرده، انگور هر جانب هزار شمع به رشته درآورده، شاخ عناب موشک هوایی اندُخته و درخت به گرفتن مهتابی پرداخته… عرعر سر به موشکدوانی فرود نمیآرد و چنار از دور دست به آتش میدارد… آری هندوانه حوصله برداشت خنکی هوا دارد و سرما به چند تندی، به روی بزرگی خود نمیآرد. خربزه از بس دلشکسته است بر بریدن خود کمر بسته است…»
۶۷٫ منیر لاهوری، مثنوی در صفت بنگاله، کراچی، بیتا، ص۳۶ تا ۵۹ (نام گلها)، ۶۰ تا ۷۴ (میوهها و غیرآن) مثلاً در تعریف انبه میگوید:
درخت انبه گشته نوش پیوند
نموده صد هزاران قالب قند
۶۸٫ سلیم تهرانی، دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی، به کوشش رحیمرضا (استاد زبان فارسی در ناپل ایتالیا)، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۹، ص۵۷۲٫
۶۹٫ احمد گلچین معانی، کاروان هند (در احوال و آثار شاعران عصر صفوی که به هندوستان رفتهاند). مشهد، آستان قدس، ۱۳۶۹، ص۳۲۰، ۷۷۲٫
۷۰٫ حکیم نیر واسطی، تاریخ روابط پزشکی ایران و پاکستان، راولپندی، ۱۳۵۳ر ۱۹۷۴م، ص۵۴؛ محمد صالح کنبولاهوری، شاهجهان نامهر عمل صالح، به کوشش غلام یزدانی، کلکته، ۱۹۳۹م، ج۲، ص۷۸٫
۷۱٫ گلچین معانی همان کتاب، به نقل از: عملصالح، ج۲، ص۷۷٫
۷۲٫ عبدالحمید لاهوری، پادشاهنامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۸م، ج۳، ص۶۲۸؛ گلچین معانی،
همان کتاب، ص۷۷۱٫