اخلاق حکم میکند عارف رئیس مجلس باشد « انتخابات هفتم اسفند » در گفتگوی تفصیلی آفتاب یزد با دکتر علی تاجرنیا:
آفتاب یزد- مریم علیزاده منصوری: برخلاف غالب هم پیشگانش که میزهای کار خود را با دندانهای بزرگ مصنوعی و ابزارهای دندان پزشکی میآرایند او میز تحریرش را با ماکت منشور حقوق بشر کوروش کبیر و چندین تقدیر نامه آذین بندی کرده بود اما آنچه به شدت روی میز او جلوه میکرد و رخ مینمود، یک عددگل لاله صورتی رنگی بود که به تلطیف فضا کمک میکرد. زمانی عنوان جوانترین نماینده مجلس را به خود اختصاص داده بود و حالا در قامت یک دندان پزشک مشغول به کار است. خودش بر این باور است که به تن کردن جامه وکالت مردم در بهارستان به سن و سال نیست و آنچه حائز اهمیت است، تخصص وکارآمدی افراد است. علی تاجرنیای ۳۰ساله در مجلس ششم، خود این مهم را در دوران نمایندگی اش با به عضویت در آمدن در استراتژیک ترین کمیسیون مجلس یعنی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و همینطور عهده دار شدن ریاست هیئت نظارت بر انتخابات شوراهای کشور به اثبات رسانده بود. حال پس از دوازده سال دو بانوی نسل سومی و دهه شصتی این رکورد او را شکسته اند و لقب جوان ترین نماینده مجلس را به دست آورده اند آن هم در مجلس دهمی که اصلاحطلبان توانسته اند با حداقل ۸۳ نماینده اکثریت کرسیهای زمرد رنگ خانه ملت را تصاحب کنند و بر سر در مجلس دهم تابلویی منقش به عنوان دومین مجلس اصلاحطلب انقلاب اسلامی را نصب نمایند.
در آستانه سال نو و در یک غروب اسفندیِ آراسته به نسیم بهاری، به سراغ دکتر علی تاجرنیا در مطب دندان پزشکی اش رفتیم و با او درباره چرایی پیروزی لیست امید در انتخابات مجلس دهم، دلایل شکست اصولگرایان و لیست صدای ملت در این انتخابات و همچنین علل شایستگی محمدرضا عارف برای جلوس بر کرسی ریاست بهارستان به گفتگو نشستیم. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
اصلاحطلبان و حامیان دولت توانستهاند ۸۳ کرسی مجلس دهم را به دست آورند. این رویداد را چگونه ارزیابی میکنید، آیا شما هم مانند آحاد ملت ایران از این مسئله شگفتزده شدهاید؟
من شگفتزده نشدم،چون جزء کسانی بودم که پیشبینی میکردم با وجود نظارتهای استصوابی که شورای نگهبان همانند سه دوره گذشته اعمال کرده بود، اصلاحطلبان میتوانند در مجلس دهم در اکثریت باشند. من فکر میکنم مسئلهای که بسیاری را شگفتزده کرد، انتخابات تهران بود و اینکه برای نخستین بار پس از مجلس ششم ۳۰ اصلاحطلب از یک لیست واحد به مجلس راه پیدا کردند. مهمترین نکته آن هم این بود که با وجود آنکه مشارکت مردم در انتخابات افزایش بسیار چشمگیری نداشت، اما واردکردن اسامی تمامی افراد موجود در لیست، در برگههای رای توسط مردم به خصوص قشری که در دورههای گذشته کنارهگیری کرده بود موجب شدچنین نتیجه شگرفی رقم بخورد. در هر صورت من فکر میکنم مجلس دهم، مجلسی است کاملا متفاوتاز تمام مجالس گذشته و تا حدودی وزن سیاسی گروههای مختلف در آن با هم برابری میکند. مستقلین در این مجلس اثرگذاریشان بسیار زیاد است و متناسب با اینکه چقدر اصولگرایان و اصلاحطلبان بتوانند حرکتی را برنامهریزی کنند، این گروه میتوانند نبض مجلس را در دست بگیرند.
تحلیلتان درباره شکست اصولگرایان چیست؟
اصولگرایان درادوارگذشته به کرات بحثی رامطرح وتبلیغاتی را بیان میکردند مبنی براینکه این بگومگوهای سیاسی میان جناحهای مختلف برای مردم حاصلی ندارد.هدفشان هم این بودکه مردم،احزاب وگروههای سیاسی را به نوعی ناامید کنند. از همین روحاکمیت یکدست راتبلیغ میکردند که اگرتمامی ارکان حکومت با یکدیگرهماهنگ شوند، کارآمدی افزایش خواهد یافت.
ببینید نهادهای انتصابی پس ازارتحال حضرت امام (ره) دراختیارجناح اصولگرابوده است. درهشت سال دولت احمدینژاد، حکومت کاملا تحت سیطره آنها بود و دوازده سال مجلس هم به همین صورت بوده، بنابراین در یک دوره ۸ساله تمامی ارکان حاکمیت از صدرتا ذیل حتی شهرداریها هم دراختیاراصولگرایان بود. وقتی مردم نتیجه حاکمیت یکدست را به مدت ۸ سال مشاهده کردند، دریافتند که درچنین شرایطی بازهم اختلاف بروزخواهدکرد. با وجودآنکه این افرادهمه زیر پرچم یک جریان سیاسی خاص قرارمیگرفتند، نه تنها وضعیت مدیریتی کشوررابهترنکردند که فساد، مدیریت ضعیف ومسئلهدارشدن با جامعه جهانی را افزایش دادند. آنچه نهایتا مردم لمس کردند،عدم کارآمدی جریان اصولگرایی بود. دراین انتخابات بخش عمدهای از اقشار آسیبپذیر به اصولگرایان اعتماد نکردند. ازآن طرف، قشرمتوسط ومتوسط به بالا که معمولا در انتخاباتهای گذشته کمتر حضور مییافتند احساس کردند با عدم حضورشان چه اتفاقی میافتد و کسانی در راس امور قرارمیگیرند که برسرنوشتشان حاکم میشوند. این مسائل موجب شد تا اصولگرایان از عملکرد خودشان شکست بخورند. از طرف دیگر بداخلاقیهایشان دربحبوحه انتخابات مزید بر علت بود تا بسیاری ازمردم ازاین رفتارهایشان منزجز شوند. ازهمین رو هم در این انتخابات شکست سنگینی را متحمل شدند.
در حال حاضر اصولگرایان یک جوی را در کشور به راه انداختهاند و آن هم این است که به رایدهندگان به خصوص به مردم تهران توهین و آنها را ضد انقلاب خطاب میکنند. دلیل این موضعگیریها و اهانتهایشان چیست؟
اصولگرایان اکنون بسیار عصبانی هستند.این جناح سیاسی پس از سال ۸۸ هزینههای بسیار زیادی را متحمل شد تا برای همیشه حاکمیت در کشور را به نفع خودش یکدست کند. اما در سال ۹۲ با عقلانیتی که جناح اصلاحطلب به خرج داد و به مدد چهرههای اصلاحطلب و همینطور ایثارگری و تدبیر دکتر عارف، نتیجه انتخابات خارج از اراده و خواست جناح اصولگرا رقم خورد. آنها تمام تلاششان را به کار گرفتند تا اتفاق انتخابات۹۲ در انتخابات مجلس روی ندهد چون در انتخابات ریاست جمهوری فرد در محوریت کارهاقرار میگیرد ولی در مجلس کاندیداها تعدادشان افزایش مییابد و مسئولیتها پخش میشود. با وجود ردصلاحیت، اصلاحطلبان آمدند و با بهکارگیری عقلانیت با چهرههای ناآشنا و ناشناختهای که اصولگرایان تصور نمیکردند این افراد پیروز انتخابات شوند، نتیجه شگرفی را رقم زدند. اصولگرایان همه روشهای خود را بهکار گرفتند برای اینکه ادامه حاکمیت یکدست خود را داشته باشند اما مردم آگاه تهران که مشکلات را لمس کرده بودند و با آنها آشنا بودند، آمدند و دست به انتخابی زدند که خلاف جهتی بود که اصولگرایان میخواستند. از همین رو جناح راست راهی جز توهین به مردم برایش باقی نماند. من فکر میکنم این موجی که در تهران شروع شد،اگر سازماندهی بهتری در جبهه اصلاحات وجود داشت، در شهرهای دیگر هم رواج پیدا میکرد و اصولگرایان امروز باید به کل مردم
ایران توهین میکردند. نکتهای که وجود دارد این است که این توهینها بیش از اینکه برای اینها مفری را بگشاید خود آنها را گرفتار میکند. از این جهت که به
هر حال آنها در ۱۲ سال گذشته در این کشور حاکمیت داشتند و ارکان مختلف تبلیغاتی و فرهنگی در اختیارشان بوده است، بنابراین اگربهزعم خود میبینند که امروز از نظر مردم تهران متناسب با انسانهای آرمانی نیستند، بیش از همه باید خودشان را سرزنش کنند. من فکر میکنم این رفتارها از عصبانیت ناشی میشود و طبیعتا خود این مسئله هم بعد از این به بیاعتمادی هر چه بیشتر مردم به اصولگرایان دامن خواهد زد.
۶۰نفرازراهیافتگان به مجلس دهم را نیروهای مستقل تشکیل میدهند. فکر میکنید این ۶۰ نفرچه سرنوشتی خواهند یافت وبه کدام جناح سیاسی گرایش خواهند داشت؟
به عقیده من،این موضوع بستگی داردبه اینکه مجموعه دولت ومغزمتفکرجریان اصلاحطلبی چه تدبیری بیندیشند. واقعیت این است که جناح اصولگرا ازابزارهای مختلف تهدید وتطمیع برای نزدیک کردن مستقلین به خود بهره خواهد برد. حتی ممکن است به سراغ کسانی که درلیست اصلاحطلبی هم حضوردارند برود. مهم این است که درایتی درست به کارگرفته شود. نقش دولت به نظرمن بسیارموثراست ازاین جهت که بتواند از نمایندگان مجلس به طورعام و ازمستقلین به طورخاص حمایتهای فکری و کارشناسی بگیرد. بحث بعدی این است که مستقلین باید بدانند که جهتدهی آینده کشوربه سمت توسعه خواهدبود ومتوجه این مطلب باشند که دولت آینده دولتی است که درمسیردولتی ازدهم حرکت خواهدکرد. این مسائل کمک میکند مستقلین به دنبال این باشند که خودشان را به جریان همسو با دولت نزدیک کنند. من فکر میکنم تا تشکیل مجلس یک دوره طلایی وجودخواهد داشت و بسته به اینکه هرکدام ازاین مجموعهها چقدر بتوانند جذب داشته باشند، قطعاحضورمستقلین به نفع آن مجموعه خواهد بود، اما آنچه به نظرمن مسلم است این است که ما درمجلس آینده تندرویهایی که درمجلس نهم شاهد آن بودیم را نخواهیم دید و قطعا مستقلین چه در حوزه سیاسی و چه در انتخاباتها اگر بخواهند با اصولگرایان همکاری کنند، دربرنامههای درازمدت ومسائل توسعهای وآنجایی که پای دولت به میان خواهدآمد، به سمت تفکر حامیان دولت روی خواهندآورد، چراکه بیشتراین مستقلین ازحوزههایی بیرون آمدهاند که چهرههای شاخص اصلاحطلب درآن حوزهها وجود نداشت که اگرمیبود، آنها انتخاب نمیشدند، بنابراین مجموع این مسائل به ما میگوید که این مستقلین به سوی طرفداران دولت واصلاحطلبان جذب خواهند شد.
چرا اصولگرایان این ۶۰ نفر مستقل را به اسم خود میزنند؟
این حرکت اصولگرایان واقعا نخنما شده است. یکی از بحثهایی که اصولگرایان دارند این است که به مجموعه خودشان روحیه بدهند. کسانی که طرفدار آنها بودهاند اکنون در شوک بسر میبرند. تصور اینکه در تهران کسی که سابقه نایب رئیسی مجلس را داشته و چهره شناخته شده جریان اصولگرایی هم هست حتی نتواند در لیست ۳۰ نفره قرار بگیرد یک شوک بسیار بزرگ است. از همین رو اکنون اصولگرایان بیشتر در پی آناند تا طرفداران و احزاب خود را باگفتن اینکه این ۶۰ نفر مستقل، اصولگرا هستند، ریکاوری کنند و این موضوع طبیعت این جناح سیاسی است، چراکه آنها همواره درصدد آن هستند تا با قلب واقعیات را بهگونه ای که میخواهند نشان دهند که به نظر من خیلی استمرار نخواهد داشت.
پیش از رایدادن به لیست امید ترسی درمیان بسیاری ازمردم وجود داشت،آن هم هراس از به وجودآمدن «راستگویی» دیگر از میان چهرههای ناشناخته لیست امید. به نظر شماممکن است درمجلس دهم شاهد تولد یک راستگویی دیگرباشیم؟
درشورای شهر چون جمع محدودتری نسبت به مجلس وجودداشت، یک نفرتوانست فرصت دادن یک رای سرنوشت ساز را پیدا کند و تاثیر بگذارد. این مسئله در مجلس کمتر نمایان خواهدشد. نکته بعدی این است که از همان اتفاق روی داده در شورای شهر، اردوگاه اصلاحطلبان درس گرفته وسعی کردند کسانی در لیست قرار گیرند که ازحمایت حزبی برخوردار باشند وحزبشان پاسخگوی عملکرد آنها باشد. واقعیت این است که به هرحال ما نتوانستیم از تمام ظرفیتهای اصلاحطلبی استفاده کنیم، بنابراین زمانیکه شما میخواهید ائتلاف کنید این ائتلاف برسرحداقلها خواهدبود. درچنین شرایطی تمام آدمها شاید دارای یک وزن و اندازه اجتماعی –سیاسی نباشند. من فکرمیکنم در این دوره مجلس مشکل این چنینی نخواهیم داشت.
درمجلس دهم چند نماینده نسل سومی حضور دارند. شماهم درمجلس ششم عنوان جوانترین نماینده را داشتید و هم سن این دو نفر بودید، آیا فردی که نسبت به سایرین کمسن وسالتر است وازسوابق اجرایی ومدیریتی کمتری برخورداراست، میتواند به مطالبات وخواستههای مردم جامه عمل بپوشاند؟
کشور ما تشکیل شده است از زنان، مردان، جوانان و نوجوانان. طبیعتا وقتی فرد جوانی درخانه ملت حضور مییابد مطالبات آن قشر و رده سنی را بهترمطرح میکند. گرچه نمیتوانیم بگوییم که افراد مسنِ حاضر درمجلس به فکر جوانان نیستند. من فکرمیکنم به بخشی ازاین مسئله باید به این شکل نگاه کنیم که ما در پارلمان به یکسری نیروی جوان که بتوانند مطالبات جوانان را پیگیری کنند یا حداقل به ادبیات و زبان جوانان آشنا باشند، نیاز داریم. این مسئله فقط مختص ما نیست. ما اکنون درخارج ازکشورهم شاهد آن هستیم که بالاترین مقام اجرایی کشوری مثل یونان یک فرد جوان است یا وزیرخارجه اتریش. بنابراین به نظر من اصل حضور جوانان در پستهای اجرایی کلان لازم است، اما دراین رابطه مهم توانمندی آدمهاست.اینکه چقدربتواند ازظرفیتها وداشتههای خود بهرهمند شود.چه بسا یک نماینده جوانی با کار و فعالیت و بحثهای کارشناسی بتواند درمجلس به وظایف خود به خوبی عمل کند،اما افرادی درمجلس باشند که سنشان زیاد باشد وتجربه چند دوره نمایندگی مجلس هم داشته باشند ولی درمجلس به صورت منفعلانه عمل کنند. درمجلس ششم ما واقعا با چنین مواردی روبهرو بودیم که برخی افراد،نماینده چندین دوره بودند اما عملا در هیچ کنش جدی حضورنداشتند در صورتی که بنده یک نماینده ۳۰ساله بودم ودرسال دوم مجلس به عنوان رئیس هیئت نظارت برانتخابات شوراهای کشور انتخاب
شدم. به هر حال این نشان میدهد که سن وسال صرفا نمیتواند برکارآیی شخص تاثیر بگذارد، اما تجربه یک فاکتورموثراست و بسیار مهم خواهد بود. از یاد نبریم که داشتن علم وتجربه همانند دو بالی است که میتواند به حرکت وهدایت افراد کمک کند. برخورداری ازتحصیلات و تجارب مدیریتی دربخش خصوصی حالا نه دربخش دولتی، به فرد کمک میکند تا واجد صلاحیت شود. واقعیت این است که جنس پارلمان بهگونهای است که چهرههای
جوانتر در آن موفق خواهند بود.
خود شما به عنوان جوانترین نماینده مجلس ششمی رسیدگی به مطالبات جوانها را در اولویت برنامههای خود قرار داده بودید؟
یک بخش از فعالیتهای من متوجه جوانان بود و بخش دیگر آن با توجه به خاستگاهی که داشتم، مطالبات دانشجویی بود. دانشجویان در حوزه آزادیهای اجتماعی و سیاسی دغدغههای بیشتری نسبت به نسل اولیها دارند، بنابراین ما بهطور کلان با پیگیری این نوع مطالبات عملا خواستههای آنها را دنبال میکردیم.
گمانهزنیهایی مطرح است درباره ریاست دکترعارف درمجلس.عدهای براین باورند که جلوس ایشان برصندلی ریاست خانه ملت حتمی است وگروهی هم معتقدند که همچنان باید علی لاریجانی رئیس مجلس باقی بماند و دکترعارف به نفع لاریجانی کنارهگیری کند. نظرشما دراین باره چیست؟
در این خصوص ابتدا باید ترکیب مجلس مشخص شود. اما من به شخصه فکر میکنم که از جهات مختلف صلاحیت دکترعارف برای پذیرش مسئولیت ریاست مجلس بیشتراست. اگردرحال حاضردربافت مجلس تغییری صورت گرفته به واسطه حضورجدی اصلاحطلبان است. واقعیت این است که حامیان دولت واصولگرایان معتدل ضمن این که اقداماتشان درمجلس گذشته وهمراهیشان با دولت قابل ستایش است، آن وزن لازم را برای تغییر و دگرگونی نداشتند.شما میبینید که آقای لاریجانی حتی درشهرقم نمیتواند این تاثیر را بگذارد که یک فرد اصولگرای معتدلی همانند خودش حضوریابد و ما شاهد هستیم که دونفرازجریان تندرو و رادیکال جناح اصولگرا
به مجلس راه مییابند. طرفداران دولت هم همینطور. یا امکان حضور وظهوری پیدا نکرده بودند یا بعضا میبینیم که اگر در جایی هم حضورداشتند در حاشیه مسائل قرار گرفته و این اصلاحطلبان بودند که توانستند تاثیر خود را بگذارند. مضاف براین که به عقیده من با توجه به زوایایی که امروز بخشهایی از اصولگرایان نسبت به آقای لاریجانی پیداکردهاند چه بسا آقای لاریجانی توفیق گذشته را برای اداره مجلس نداشته باشد و یک فرد جدیدی همچون آقای عارف میبایست بدون ذهنیتهای قبلی این بحث را جلو ببرد.
مسئله بعدی این است که دکترعارف یک بار یک گذشت سرنوشتساز را درانتخابات ریاستجمهوری انجام داد. اخلاق حکم میکند که همه ما اصلاحطلبان وحتی طرفداران دولت واصولگرایان معتدل که با هم در این انتخابات در یک جبهه قرار گرفته بودیم به این کارهایی که توسط دکترعارف انجام شد ارج نهیم. من بر این باورم که علاوه بر دلایل مذکور، دکترعارف یک ویژگی بسیارمهمی دارد که درادوارگذشته، روسای مجلس نداشتند و آن هم برخورداری ازیک تجربه کلان اجرایی درسطح معاونت اول رئیسجمهوری است. این مسئله بسیارکمک میکند به اینکه مجلس یک مجلس کارشناسی باشد و فرآیندهایی که در آن شکل میگیرد فرآیندهایی باشد که قابل محقق شدن باشند.
چرا لیست « صدای ملت»علی مطهری رای نیاورد؟ آیا این احتمال وجود داشت که اگر درلیست اصلاحطلبان قرارنمیگرفت بازهم رای بیاورد و به عنوان نماینده حاضرباشد؟
آقای مطهری اگر در لیست اصلاحطلبان نبود، قطعا رتبهاش بالای ۶۰ میشد. تجربه انتخابات تهران نشان میدهد که همواره انتخابات دراین شهر دوقطبی است. ما درصد بسیارکمی داریم از چهرههایی که خارج ازلیست بوده و به دوردوم راه یافته باشند. پایه رای آقای مطهری معرف میزان پایه رای کسانی است که به لیست صدای ملت رای دادهاند. البته آقای مطهری رایش قطعا بیشتر از آن پایه رای لیست صدای ملت است و چهرهای است که بسیاری از مردم وی را انتخاب میکردند اماچون دراین انتخابات مردم، چه اصولگرایان و چه اصلاحطلبان،
به طور جدی تصمیم گرفتند که به لیست رای دهند اگر علی مطهری در لیست اصلاحطلبان قرار نمیگرفت جزء ۳۰ نفر اول نبود. به رتبههای بالای ۶۰ تهران که نگاه میکنیم چهرههای شاخص و شناخته شده اصولگرایان رامیبینیم.
در رتبههای ۸۰ و ۹۰ نایب رئیس مجلس نهم مشاهده میشود. این امر نشان میدهد که در این دوره لیست بسیارمهم بوده است. من به شخصه نسبت به کاری که آقای
علی مطهری کرد و لیستی جداگانه ارائه داد نقدهای جدی دارم و معتقدم که یک آدم سیاسی باید بداند زمانی که در انتخابات حضورمییابد، دراین انتخابات چه سازوکارها وفرآیندهایی برایش حاکم است. صدای ملت لیستی بود که چهرههای اصلیاش را اصولگرایان تشکیل میدادند و قطعا اگر قرار بود ریزشی صورت بگیرد، از رای اصلاحطلبان صورت میگرفت یعنی عملا فهرست صدای ملت بیشتر به کام جریان اصولگرایی شیرین شد، چون بخشی از کاندیداهای آنها راپوشش میداد. این انتخابات را افرادی تشکیل میدادند که ازجناحهای سیاسی خسته شده بودند و میخواستند رای پراکنده بدهند. این افراد کسانی بودند که اگر قرار بود یکی از دوجناح را انتخاب کنند حتما لیست اصلاحطلبان را انتخاب میکردند. البته این حق آقای مطهری بود که بخواهد لیستی ارائه کند،اما به نظر من نتیجه انتخابات به خوبی نشان داد که درکشور ما افراد محور نیستند واین جریانات سیاسی هستند که درمحوریت فعالیتها قرارمیگیرند. ما به جای اینکه همیشه بخواهیم به دنبال این باشیم که طرحی نو در اندازیم و جریان سومی را به راه اندازیم به دنبال این باشیم که آن جریانی را که به تفکرات مان نزدیکتراست وخواهان عدالت وآزادی است را تقویت کنیم و اگر لازم است اصلاحش کنیم به جای آنکه قدم درمسیردیگری بگذاریم که چه بسا این مسیر حتی با آن آرمانها واهدافی که خود آن موسس وبنیان گذار آن حرکت هم داشته همراهی نکند.
بپردازیم به انتخابات مجلس خبرگان رهبری، در این انتخابات لیست اصلاحطلبان یعنی خبرگان مردم چقدر توفیق داشت؟
منفکر میکنم چه درمجلس شورای اسلامی و چه درمجلس خبرگان رهبری اگر قرار به توفیق پیداکردن وبرنده شدن باشد، باید نگاه کنیم، ببینیم که هرکدام ازجناحها ازچه امکاناتی برخورداربودهاند.واقعیت این است که در خبرگان شکل ردصلاحیتها مانند مجلس بهگونهای بود که اصلاحطلبان خیلی قدرت مانورنداشتند. باتوجه به اینکه اصلاحطلبان جای مانوری نداشتند، بدون شک پیروزانتخابات خبرگان هستند.چون درحوزهای چون
تهران که امکان اصلاح وتغییرداشتند، یک تغییربسیارگستردهای صورت گرفت. در تهران به اندازه دوبرابر نیاز این شهر کاندیدا وجود نداشت که بخواهد
دو لیست متفاوت شکل بگیرد. امابا درایت آیتالله هاشمی وتدبیری که ایشان بهکار گرفت وهمراهی که اصلاحطلبان وجریان حامی دولت کردند، شاهد آن بودیم که انتخابات خبرگان به گونهای انجام شد که رئیس فعلی این مجلس درخبرگان
آینده حضور نخواهد داشت. چهرهای که درواقع به عنوان لیدر و پدر معنوی یک جریان سیاسی بود در خبرگان آینده حضور نخواهد داشت. در عوض چهرههای گمنام بسیاری به خبرگان راه یافتند و چهرههای شناخته شده ازمیدان کنار رفتند. اگر در شهرستان واستانهای دیگر هم این ظرفیت وجود داشت، شک نکنید اصلاحطلبان درآنجا هم پیروز میشدند. جدا ازاینکه آدمهایی که راه یافتند، اصلاحطلب هستند یا تحولخواه، نمیتوان گفت که خبرگان آینده، مجلسی است که در آن اصلاحطلبان میتوانند در اکثریت قرار بگیرند.اما به نظرمن نتیجه برای اصلاحطلبان پیروزی کامل و صددرصد است. اگرآراء باطله، نبود چه بسا تمام ۱۶کرسی در اختیارطرفداران لیست خبرگان مردم قرارمیگرفت. البته در اینجا گلهای دارم از بخشی از طرفداران دولت واعتدالگرایان که با تغییردادن یک نفر به جای آقای سجادی عملا در رای نیاوردن لیست بهصورت کامل تاثیرداشتند.
در چنین شرایطی ریاست مجلس خبرگان را از آن آیتالله هاشمی میدانید؟
فکر میکنم حق آیتالله هاشمی با چنین سوابق انقلابی و به عنوان منتخب اول مردم، ریاست خبرگان است، چراکه تا به حال در تهران هیچ کس نتوانسته است به رکورد آیتالله در رایآوری برسد. ایشان کسی است که همواره خودش را در معرض رای مردم قرار داده و همیشه هم سربلند بیرون آمده است.
آینده دولت روحانی را به چه صورت پیشبینی میکنید و فکر میکنید با وجود مجلسی همسو، این دولت ۴ ساله خواهد بود یا ۸ ساله؟
فکر میکنم دکتر روحانی در طول این ۳ سال و ۸ماه گذشته انصافا خوب عمل کرده است. عملکرد
دولت روحانی را باید بهگونهای لحاظ کنیم که بفهمیم دولت با چه چالشهایی مواجه بوده و چه مشکلاتی داشته است. من دولت آقای روحانی را یک دولت بسیار موفق در میان دول پس از انقلاب ارزیابی میکنم که توانسته بحران را کنترل کند. امروز اگر ما در چنین شرایطی هستیم باید ببینیم اگر دکتر روحانی نبود در چه شرایطی قرار میگرفتیم. اگر تفکر دولت نهم و دهم ادامه پیدا میکرد در دولت یازدهم، امروز در کشور با بحرانهای شدید اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی مواجه بودیم. این مسئله به نظر من نکته مهمی است. من احساس میکنم هیچ دلیلی وجود ندارد که ما دولت روحانی را دولت ۸ ساله ندانیم. آنهایی که از ابتدا به دنبال ۴ساله شمردن دولت روحانی بودهاند، از همان زمان در پی تضعیف این دولت بودند. آنها حتی خلاف شعار مطرح شده توسط مقام معظم رهبری مبنی بر «همدلی و همزبانی میان دولت و ملت» کار کردهاند. من فکر میکنم اگر بافت مجلس شکل بگیرد و دکتر روحانی هم سعی کند با یکسری جابهجاییهایی به دنبال کارآمدترشدن دولت باشد، قطعا این دولت در یک سال و نیم آینده کارنامه خوبی خواهد داشت که تضمینکننده حضور او برای آینده خواهد بود.
اکنون که حداقل ۸۳ کرسی از آن اصلاحطلبان و حامیان دولت است به نظر شما برجام ۲ عملی خواهد شد؟ در یک نگاه واقعبینانه برجام ۲ در کشور به اجرا درخواهد آمد یا نه؟
به عقیده من در برجام اصلی یا همان توافق جامع هستهای طرفین خواستند که مسئلهای را حل کنند. هم ایران خواست و هم کشورهای غربی. مهم این است که در داخل کشور هم فعل خواستن صرف شود. آن چیزی که از طرف اصلاحطلبان باید صورت بگیرد، روی داده است. یعنی اصلاحطلبان با حسننیت در انتخابات حضور یافتند و با وجود ردصلاحیتهای چهرههای مطرحشان، باز هم بازی را برهم نزدند. در بحث تبلیغات انتخاباتی، رفتار عادلانه از جانب جناح رقیب اصلاحطلبان در سطح کشور صورت نگرفت. بسیاری از تجمعات اصلاحطلبان برهم زده شد و باز هم اصلاحطلبان فضا را برهم نزدند و در رقابت ماندند. برعکس آنها،اصولگرایان کسانی بودند که حتی چهرههای معتدلتر خودشان را طرد کردند برای اینکه جریان تندروتر در آنها نقش جدیتری داشت. جدا از حذف یکی، دو نفر چهره تندرو، واقعیت این است که لیست اصولگرایان، لیست اصولگرایان واقعی یعنی جریان جبهه پیروان خط امام و رهبری نبود و تاثیر جریانات تند اصولگرا کاملا در لیست مشخص بود. اگر قرار باشد که برجام ۲ اتفاق بیفتد بایستی این تغییر نگرش در میان اصولگرایان ایجاد شود وگرنه در داخل ما شاهد خواهیم بود که مسائل مجددا به بحران و دعوا کشیده شود و طبیعتا وقتی اختلافات در این سطح بروز پیدا میکند و عدهای به دنبال این هستند که بعضا تخریب صورت بگیرد مانند آنچه در بحث برجام اصلی دیدیم و برخوردهای جناحی که با آن صورت گرفت. اگر قرار است این رویکرد تغییر نکند به نظر من برجام ۲ اتفاق نمیافتد. نتیجه آن هم طبیعتا این است که در داخل کشور، مجددا موجی از یاس و ناامیدی در میان مردم ایجاد میشود. بحرانی که در سالهای گذشته در کشور ایجاد شد ادامه خواهد یافت، بنابراین من فکر میکنم جناح اصولگرا باید بخواهد که برجام ۲ در کشور اتفاق بیفتد. یک بار هم مانند اتفاقی
که در شوراهای دوم افتاد و اصلاحطلبان شکستشان را پذیرفتند و سعی کردند شرایط را برای حضور آنها فراهم کنند و با آنها همراهی کردند، آنها هم با دولت و اصلاحطلبان همدل شدند. دولت آقای احمدینژاد در دوره اول حضور خود هیچ مشکلی برای اداره کشور نداشت. اصلاحطلبان شکستی که خود مقصر آن بودند را پذیرفتند و بهراحتی کنار نشستند و برای دورههای آیندهکار کردند. اصولگرایان اگر چنین رویکردی داشته باشند به عملی شدن برجام ۲ کمک خواهند کرد و به نفعشان هم خواهد بود، در غیر این صورت مطمئن باشند از درون جریان اصولگرایی باز هم مجموعههای دیگری خواهند آمد با تفکرات تندتر که آنها را کنار خواهند زد و باز برای کشور بحران درست خواهندکرد.