یادداشت/به انگیزه سالروز ملی شدن صنعت نفت نفت ایرانی، ثروت ایرانی (امیر طیرانی)
«فاما الزبد فیذهب جفاء واما ما ینفع الناس فیمکث فیالارض» (قرآن کریم- سوره رعد آیه ۱۷)
باطل همچون کف روی آب از میان رفتنی است. اما آنچه سود مردم درآن است در زمین باقی میماند.
نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران که امسال مصادف با شصت وپنجمین سالگرد تصویب قانون آن از سوی مجلسین شورای ملی وسنا درسال۱۳۲۹است در حقیقت از سال ۱۳۲۲ وازهنگامی آغاز شد که خاک ایران از سوی ارتشهای آمریکا، بریتانیا وشوروی به اشغال درآمد. کمی بعداز حضور نیروهای متفقین در ایران، ابتدا درپاییز ۱۳۲۲ نمایندگان کمپانیهای شل، سینکلر واستاندارد واکیوم وبعد از چندی نمایندگان دولت شوروی در سال ۱۳۲۳ به فکر آن افتادند تا آنها نیز از خوان گسترده نفت ایران که در آن هنگام نزدیک به چهل سال بود که توسط دولت فخیمه بریتانیا به یغما برده میشد بهرهای ببرند.
هنگامی که در پاییز ۱۳۲۳ دولت محمد ساعد در برابر فشارهای دولت شوروی برای کسب امتیاز نفت شمال مجبور به استعفا شد نخستین اقدام دکتر مصدق نماینده تهران در مجلس شورای ملی با ارائه یک طرح دوفوریتی در خصوص ممنوعیت هرگونه مذاکره رسمی و غیررسمی برای اعطای امتیاز نفت به بیگانگان آغاز شد.
سه سال بعد از آن وبه دنبال بینتیجه ماندن تلاشهای شوروی برای دریافت امتیاز نفت شمال نمایندگان دوره پانزدهم در ۲۹ مهر۱۳۲۶ قانون دیگری مبنی بر ممنوعیت واگذاری امتیاز استخراج نفت ومشتقات آن ونیز الزام دولت به استیفای حقوق ایران از نفت جنوب را به تصویب رساندند.
در پی این اقدام مذاکرات بی نتیجهای میان ایران و شرکت نفت انگلیس آغاز شد.طرفین این مذاکرات عباسقلی گلشائیان وزیر دارایی ایران ونویل گس نماینده شرکت نفت بود که از شهریور ۱۳۲۷ تا ۲۸ تیر ۱۳۲۸ در جریان بود. این مذاکرات در نهایت منجر به تهیه متن قراردادی شد که به قرارداد «گس – گلشائیان» مشهور شد.
یکی از مهمترین اتفاقاتی که در آن ایام رخ داد سخنانی بود که سید حسن تقی زاده در هفتم بهمن ۱۳۲۷ در جلسه علنی مجلس شورای ملی ایراد کرد. تقی زاده در سخنان خود درباره قرارداد۱۳۱۲ میان رضاشاه وشرکت نفت چنین اظهار نظر کرد: «یک روز[رضاشاه] مصمم شد امتیاز را فسخ کند و واضح است که هم حکم او همیشه بدون تخلف واستثنا در یک ساعت اجرا شود. وهم در این مورد بالخصوص که بسیار وبه اعلی درجه خاطرش متغیر بود احدی را یارای چون وچرا ونصیحت به او نبود… لکن وقتی که حضرات [نمایندگان شرکت] از توافق با مامورین واسطه مذاکرات مایوس شدند عزم عودت کردند وبه شاه هم گفتند.در این وقت بود که وی ظاهرا از عاقبت کار اندیشناک شد و عزم بر میانه گرفتن شخصا وسعی در کنار آمدن با حضرات کرد… یعنی کاری که ما چند نفر مسلوبالاختیار به آن راضی نبودیم… حاجت به بیان ندارد و [همه] میدانند که برای کسی در این مملکت اختیاری نبود وهیچ مقاومتی در برابر اراده حاکم مطلق آن عهد نه مقدور بود…. اگر قصوری بوده در این کار یا اشتباهی تقصیر آلت فعل نبوده بلکه تقصیر فاعل بود….»
طرح پیشنهادی یا قرارداد «گس-گلشائیان» در روزهای پایانی دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به مجلس تقدیم شد. هم دولت ایران وهم نمایندگان شرکت امیدوار بودند با توجه به کوتاه بودن زمان، این قرارداد درمجلس تصویب شود. ولی حسین مکی با کمک مهندس کاظم حسیبی که در بیرون از مجلس با وی همکاری داشت آنقدر به نطق خود در مخالفت با قرارداد ادامه داد تا آن که عمر مجلس پانزدهم به سرآمد وقرارداد به تصویب مجلس نرسید.
دوره مجلس شانزدهم روز بیستم بهمن ۱۳۲۸ افتتاح شد. درآن مجلس به تقاضای علی منصور نخست وزیر وقت کمیسیونی مامور رسیدگی به موضوع نفت شد. کمیسیون نفت مرکب از هجده نماینده بود که دکتر مصدق وچهار تن دیگر از نمایندگان عضو جبهه ملی ایران هم جزو آنها بودند.
در همین حال در ۵تیر ۱۳۲۹ سپهبد رزم آرا به نخست وزیری منصوب شد. رزم آرا که به هنگام روی کارآمدن از حمایت آمریکا وشوروی برخوردار بود در کوتاه زمانی پشتیبانی بریتانیا را نیز به خود جلب کرد و تلاش ویژهای را برای کنار گذاشتن مجلس وامضای قراردادی مطابق نظر انگلیسیهاآغاز کرد.
تلاشهای رزم آرا وحامیان خارجی وی با هوشیاری نمایندگان جبهه ملی در مجلس ودر راس آنها دکتر مصدق و پشتیبانی همه جانبه مردم، نیروهای سیاسی وعلما به رهبری آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی در خارج از مجلس ناموفق ماند.
در جلسه ۳۷ مجلس شورای ملی مصدق طی نطقی درباره اهداف رزم آرا گفت: «از مذاکرات آقای رزم آرا در مجلس سنا این طور برمیآید که اورا برای اجرای قرارداد گس- گلشائیان آوردهاند. امیدوارم نمایندگان حساس و وطن پرست به سینه این نامحرم دست رد بزنند وبا دادن ورقه کبود ثابت کنند که ایرانی به تسلیم وطن خود تن در نمیدهد. در هرکجا افسران برای دفاع از حقوق مملکت جنگ میکنند و کشته میشوند ولی در این مملکت سپهبد میخواهد دست وکلا را ببندد وتسلیم شرکت نفت کند. ای مرگ بر کسانی که به جای خدمت، خیانت به وطن را پیشه خود قرارمی دهند.»
۴ آذر ۱۳۲۹ کمیسیون نفت به اتفاق آرا لایحه نفت که از سوی دولت به مجلس ارائه شده بود را رد کرد.درهمین جلسه پیشنهاد نمایندگان جبهه ملی مبنی بر ملی کردن صنعت نفت نیزمورد قبول کمیسیون قرار نگرفت.
رزم آرا در کمیسیون نفت مجلس در مخالفت با ملی کردن نفت چنین گفت: «شما که یک کارخانه سیمان را نمیتوانید اداره کنید شما که کارخانههای کشوررا درنتیجه عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداختهاید با کدام پرسنل، با کدام وسایل میخواهید نفت را شخصا استخراج و ملی نمایید؟»
روز ۱۲ اسفند ماه اعلامیهای از سوی فداییان اسلام در تهران توزیع شد که مردم را به شرکت در تجمعی در مسجد شاه فرامی خواند.این دعوت با حمایت آیتالله کاشانی به میتینگ پرشکوهی در حمایت از ملی شدن صنعت نفت تبدیل شد. چهار روز بعد از این میتینگ در روز ۱۶اسفند رزم آرا به دست خلیل طهماسبی هدف گلوله قرار گرفت.دکتر مصدق روز بعد از آن باردیگر پیشنهاد خود در خصوص ملی شدن صنعت نفت را در کمیسیون نفت به رای گذاشت که به تصویب رسید.
پیشنهاد کمیسیون نفت در روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی و ۲۹ اسفندتوسط مجلس سنا به تصویب رسید که به منزله پایان کار شرکت نفت انگلیس بود.
سالها بعد دکتر مصدق در این باره گفت: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به وطن شده است، باید از کسی که اول آن پیشنهاد را نمود تشکر کرد وآن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است که روزی در خانه جناب آقای نریمان پیشنهاد خود را داد و عمده نمایندگان جبهه ملی حاضر در جلسه آن را به اتفاق آرا تصویب نمودند. رحمهالله علیه که در طول مدت همکاری با اینجانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.» بدینسان علی رغم همه تلاشهای انگلیسیها وعوامل داخلی آنها نفت ایران ملی شد.
بعد از تصویب قانون ملی شدن نفت رادیو بی بی سی گفت: «این پیشنهاد از طرف عده معدودی از مرتجعین وثروتمندان وهمچنین یک عده ملاهای متعصب که در راس آنها سید ابوالقاسم کاشانی قرارگرفته پشتیبانی میشود…چند نفر منفی باف که عدهای از جوانان ساده لوح از آنها پیروی میکردند فریاد میکردند «نفت ایرانی برای ایرانی» ولی هیچکس نگفت چطور ممکن است که ایرانی نفت خودرا اداره کند.»
دوسال وپنج ماه بعداز آن تاریخ دکتر مصدق تاوان مقابله با استعمار بریتانیا را پرداخت. وی درباره دلیل کودتا علیه خود گفت: «آری تنها گناه من و گناه بسیاربزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی و بینالمللی درافکندهام و به قیمت ازبینرفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم، خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا به همت و اراده این مملکت بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم.