گفتوگو با آیتالله بطحایی، عضو مجلس خبرگان آیتالله جنتی چگونه رئیس شد مرجان توحیدی
آیتالله سیدهاشم بطحایی برای اولینبار پا به عرصه رقابتهای خبرگان گذاشت. او از فهرست خبرگان مردم که موردحمایت آیتالله هاشمیرفسنجانی بود، توانست وارد مجلس خبرگان پنجم شود. متولد سال ۱۳۲۰ در شهر گوگد گلپایگان است و پیش از عضویت در خبرگان، از استادان خارج فقه و اصول در حوزه و البته از استادان دانشگاه تهران است. او ازجمله نفراتی بود که در دوران دولت اول احمدینژاد مجبور به بازنشستگی شد که ماجرای اعتراضش به این بازنشستگی هم در رسانهها بازتاب زیادی داشت. با او درباره ساختار داخلی مجلس خبرگان و روز افتتاحیه مجلس و انتخاب رئیس و ترکیب هیأترئیسه به گفتوگو نشستم. بررسی ساختار مجلس خبرگان و نحوه نظارت نمایندگان این مجلس از آن جهت مهم به نظر میرسد که تصمیمات این مجلس در صحن غیرعلنی اتخاذ میشود و معمولا از نحوه مراودات آن جزئیات دقیقی در دسترس نیست. با آیتالله درباره این جزئیات صحبت کردم که ماحصل آن در پی میآید.
برای شروع شاید بهتر باشد به نقش و جایگاه مجلس خبرگان و وظایف این مجلس در نظام جمهوری اسلامی بپردازیم.
با تسلیت فرارسیدن سالگرد ارتحال امام خمینی به ملت درسوگنشسته، در رابطه با مجلس خبرگان در ابتدای صحبتم به بیانات مقام معظم رهبری در جلسهای که پس از اختتامیه اجلاس خبرگان خدمت ایشان رسیدیم، اشاره میکنم. ایشان تعبیری داشتند در رابطه با خبرگان رهبری مبنی بر اینکه این مجلس، یک پدیده عظیم و بسیار بزرگ است که در کشور ما و در تاریخ سیاست بشریت به وقوع پیوست؛ از این لحاظ از یک جایگاه بسیار بالا برخوردار است. این مجلس میتواند از تمام ارگانها و شخصیتهای مؤثر در کشور و حتی به بیان شخص مقام معظم رهبری مطالبات داشته باشد. بنابراین همانطورکه ایشان اشاره کردند و در آییننامه این مجلس هم آمده است، مجلس خبرگان بالاترین نهاد حاکمیت کشور است.
وظایفی که برای این نهاد تعیین شده است؛ اول، مراقبت از برنامههای رهبری است. این موضوع بهخوبی نشان میدهد جایگاه این مجلس تا چه اندازه والاست. بهطوریکه رهبری با اینکه شخصیت اول کشور و فصلالخطابها با ایشان است، فرمانده کل قوا هستند و مسئولیتهای مهم کشوری و لشکری در اختیار ایشان است، با این حال این مجلس حتی مراقب رفتار و برنامههای ایشان هم خواهد بود. وظیفه دیگر این مجلس این است که هرگاه اتفاقی برای رهبری بیفتد (بالاخره سنت الهی بر این است که هیچکس روی زمین در هر پست و مقامی هم باشد، ماندنی نیست. همانطورکه امام راحل که الان در آستانه سالگرد رحلت وی هستیم، دار فانی را وداع کردند، پس از رحلت ایشان تکلیف رهبری روشن شد.) حالا امیدواریم طول عمر مقام معظم رهبری بهگونهای باشد که تا ظهور امام عصر احتیاجی به تعیین رهبری و جانشینی برای روز مبادا نداشته باشیم. ولی حالا اگر اتفاقی بیفتد، این مجلس است که فردی که این شرایط را دارد و لایق رهبری از نظر علمی و نفسانی، شهامت، شجاعت و بینش سیاسی و فقیه جامعالشرایط است انتخاب کند. بنابراین مجلس خبرگان دو وظیفه خیلی مهم دارد که یکی مراقبت از برنامههای رهبری و دیگر تعیین رهبری برای روز مبادا. همچنین در سطح جامعه میتواند نظارت بر برنامههای نهادهای کشوری و لشکری هم داشته باشد.
بحث نظارت بر نهادهای وابسته به نهاد رهبری به چه شکل است؟ آیا منظور، نظارت بر خود رهبری است یا نظارت بر نهادهایی که در ارتباط با نهاد رهبری هستند و این نظارت چه نهادهایی را شامل میشود؟
یکی از نهادهای زیرمجموعه ایشان، صداوسیما است. همچنین نهادهایی که در قانون اساسی تحتنظارت ایشان است، چه نهادهای لشکری و چه کشوری. طبعا مجلس خبرگان بر اوضاع نظارت دارد. رابطی بین دبیرخانه خبرگان رهبری و این نهادها وجود دارد که گزارشهایی ارائه میدهند. بهعنوان نمونه، اگر در این نهادها مشکلاتی وجود داشته باشد، آنها را به دبیرخانه گزارش میکنند و دبیرخانه به مجلس خبرگان منعکس میکند. پس از آن مجلس خبرگان جمعبندی میکند و نتیجه آن را به مقام معظم رهبری اطلاع میدهد و اصلاحات آن را از مقام معظم رهبری میخواهد.
آقای جنتی چند سال پیش مصاحبهای با مجله حکومت اسلامی داشتند که در آن مصاحبه ایشان میگویند تعبیر نظارت در قانون اساسی نیامده است، ولی تعبیری آمده است که نتیجه آن نظارت است و بعد اشاره میکنند به اصل ۱۱۱ قانون اساسی که به شرایطی که صلاحیت رهبری را از بین میبرد، اشاره دارد، بعد میگوید نتیجه این اصل، نظارت است. در اینجا ظاهرا کمی ابهام وجود دارد، ممکن است اگر برداشت ما نادرست است، شما تکمیل بفرمایید؟
ما یک اصطلاح داریم به نام اصتیاد که از صید میآید. بعضی مسائل حقوقی یا سیاسی وجود دارد که ممکن است در متن قانون نیامده باشد، اما مفهومی از آن عبارات و مطالب میتواند اصتیاد شود. درواقع کلمه نظارت جنبه اصتیادی دارد. یعنی نتیجه اصل، نظارت است. صحبت من، با این بخش که مجلس خبرگان بر نهادهای زیرمجموعه رهبری و حتی بر مجلس شورای اسلامی نظارت دارد، منافاتی ندارد.
مجلس خبرگان بر مجلس شورای اسلامی هم میتواند نظارت داشته باشد و اگر گفتار یا رفتارهایی برخلاف سیاست کشور مطرح شود، مجلس خبرگان حق دارد و میتواند تذکر دهد تا خودشان را اصلاح کنند. دیگران هر چقدر هم مقام علمی و عملی بالا داشته باشند، بالاخره معصوم از خطا و اشتباه در گفتار و کردار نیستند. البته پندار یک امر درونی است، اما در گفتار و کردار ممکن است اشتباهاتی وجود داشته باشد. مجلس خبرگان بر این امور نظارت دارد.
این نظارت از طریق کمیسیونهایی که در مجلس تشکیل میشود، انجام میشود یا مثلا مأمور یا رابط خاصی در این زمینه وجود دارد؟
طبعا اصل ۱۱۱ قانون اساسی، مسئول این موضوع است.
غیر از اجلاسیههایی که مجلس خبرگان برگزار میکند، تقریبا خبر دیگری از این مجلس منتشر نمیشود. آیا در طول این اجلاسیهها که دو بار در سال است، نشستی برگزار میشود در رابطه با اینکه گزارش کار بدهند از فعالیتهایی که کمیسیونها دارند؛ حالا هم کمیسیون ۱۱۱ و هم بقیه کمیسیونها برای آنها تشکیل میشود این فرایندی که به این صورت است امکان دارد بیشتر در مورد آن توضیح دهید؟
روند، تشکیل جلسات دو بار در سال است. کمیسیونها هم فعال هستند. حالا اگر اتفاقی بیفتد که ضرورت ایجاب کند، مجلس تشکیل جلسه میدهد. در اینجا با پیشنهاد هیأترئیسه یا ۱۰ تا ۱۵ نفر از اعضای مجلس خبرگان، یک اطلاعیه صادر میکنند و ضرورت ایجاب میکند که مجلس خبرگان برای بررسی اتفاقی که رخ داده، تشکیل جلسه دهد. ولی معمولا به دلیل اختیاراتی که خبرگان ملت دارند، این مجلس وظیفه دارد با همه نهادها در سال در ارتباط باشند و اتفاقاتی که در نهادها میافتد و احتیاج به اصلاح دارد را به نماینده آنها اطلاع و مستندات را هم به دبیرخانه میدهند. بعد دبیرخانه به هیأترئیسه ارائه میدهد و هیأترئیسه به آن قسمت تذکر میدهد که اگر آن مشکل حل شد که هیچ. در غیر این صورت، مقام معظم رهبری آن مشکل را پیگیری میکنند.
ازآنجاکه نمایندگان خبرگان اکثرا در قم و دیگر شهرستانها حضور دارند، به نظر میرسد بیشتر رابطان هستند که فرایند نظارت را طی میکنند و گزارشهای آنها به نمایندگان ارائه میشود؛ این برداشت، درست است؟
بله، چون این امکان وجود ندارد. برای مثال، در وزارتخانهها پیگیری دائم از طرف این اشخاص (نمایندگان) وجود ندارد. قاعدتا رابطهای بینظر، بیغرض و دلسوز که دلشان به حال ملت، کشور و انقلاب میسوزد، برای حفظ چنین دستاوردی گزارش میدهند تا نمایندگان معایب را دوستانه، برادرانه و خیرخواهانه برطرف کنند. بله، رابطها اطلاع میدهند. این جز با جریانگرفتن از طریق رابط، قاعدتا راه دیگری ندارد.
گزارشها فقط به هیأترئیسه ارائه میشود یا به این صورت است که در صحن علنی مجلس طرح میشود؟ ترتیب ارائه این گزارشها به چه شکل است؟ با تشخیص هیأترئیسه است یا باید به اطلاع همه اعضای خبرگان برسد؟
هر کمیسیونی مسئول یک بخش است که قهرا این به کمیسیون دیگری مربوط نیست. یعنی احتیاج نیست این گزارشها در صحن علنی مطرح شود یا به نظر سایر اعضای خبرگان برسد. این مربوط به خود کمیسیون است. پس از بررسی گزارش در کمیسیون، نتیجه آن را به دبیرخانه ارائه میدهند تا به هیأترئیسه جهت اقدام ارجاع شود. حالا اگر اقدام مؤثر انجام شد، دیگر احتیاج به اینکه مزاحم رهبری بشوند نیست، اما اگر نشد، رهبری آنجا جدا دستور به اقدام میدهند.
در بحث نهادهای نظامی هم که زیر نظر رهبری هستند، امکان نظارت هست؟
با توجه به اختیاراتی که قانون اساسی به خبرگان داده است و با تبیین مقام معظم رهبری در صحبتهای اخیرشان در روز اختتامیه که حتی خبرگان میتوانند از من هم مطالبات داشته باشند (این عین عبارت ایشان است در صحبتهایی که داشتهاند)، بله. وقتی مجلس بتواند از رهبر مطالبه داشته باشد، از دیگران به طریق اولی میتواند مطالبه داشته باشد. پس بر ارتش هم میتواند نظارت داشته باشد.
به قبل از انتخابات بازگردیم. شیوه رایزنیها برای قرارگرفتن نام افراد در فهرست خبرگان مردم موردحمایت هاشمیرفسنجانی، به چه صورت بود؟ با شما چه صحبتهایی انجام شد؟
معمولا فهرستها بر مبنای شناخت و شناسایی اشخاص، علمیت، سوابق، حسن پیشینه، سیاست و خط مشی آنها شکل میگیرد. برای مثال بنده یک چهره شناختهشده هستم. حدود ۶۰ سال است که در حوزه علمیه با جدیت کار کردم و به موازات آن یک چهره دانشگاهیام که ۴۵ سال است استاد دانشگاه تهران هستم. همچنین باید با خود نامزدها هم برای قرارگرفتن نامشان در فهرست، مذاکره کنند.
آیا رابطی این فرایند را تسهیل میکرد یا رایزنی از طریق شخص آقای هاشمی انجام میشد؟
از دفتر ایشان بودند. شاید دیگران هم بودند. من هم دنبال این نبودم که بپرسم از طرف چه کسی آمدهاید. من آقای هاشمی را در این ۶۰ سال میشناسم. بنابراین با توجه به شناختی که از آقای هاشمی داشتم و لیاقتهایی که در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی و دوران سیاستمداری به خرج داده است، زمانی که فردی به من زنگ زد و گفت اجازه میدهید نام شما را در فهرست آقای هاشمی بگذارم، موافقت کردم.
تحلیل شما از رایآوردن فهرست خبرگان مردم در تهران چیست؟ با توجه به اینکه ۱۵ نفر از اعضای این فهرست بهطور کامل رأی آوردند و البته چندنفری هم مشترک بودند.
ما وقتی میگوییم ملت رشید و بالغ است، ابتدا باید مقدماتی را درباره ملت فرض کنیم. یکی اینکه ملت ما ملتی است اتوماتیکی، ملتی است معتاد (پیگیر) در نظریات. یعنی همانطورکه یک شخص معتاد، بیاختیار در روندی حرکت میکند، ملت ما هم از روی اعتیاد بیاختیار و اتوماتیک حرکت میکند. یا نه بگوییم ملت ما و مخصوصا ملت شریف تهران، ملتی هستند هوشیار، بیدار، مختار و با نظریات خودشان که تحتتأثیر هیچ جو و تبلیغی؛ چه داخلی و چه خارجی قرار نمیگیرند، با تشخیص خودشان انتخاب میکنند. قهرا باید بگوییم بالابودن آرای مردم تهران، مربوط به هوشیاری آنها و محاسبههایی است که در خلال این ۳۰ سال داشتهاند. زمان سابق فضا بسته بود و اذهان ایستا بودند، ولی امروز ملت ما پویا، بیدار و هوشیار شده است. امام که رضوان خدا بر ایشان آمد، آن فضای بسته را باز کرد. آن طلسم را شکست. ملت ما با پیروی از آن امام بزرگوار، آزاد شدند. حتی روستاهای ما هم سیاسی شدند. نهتنها شهریها و سیاستمداران ما، بلکه روستاییها هم سیاستمدار شدند. بنابراین انتخابات مردم، مربوط به اندیشه آنها است و انصافا نباید به این موضوع خدشهای وارد کرد یا به آن انگ زد. این به نظر بنده، توهین به ملت است. مردم به هرکسی رأی دادند، بالاخره حسابشده رأی دادهاند.
در بحثهایی که بعد از انتخابات مطرح میشد با عنوان فهرست انگلیسی، برخی جریانها سعی داشتند فهرست خبرگان مردم را فهرست انگلیسی معرفی کنند. این در حالی بود که هفت تا هشت نفر از اعضا مشترک بودند. پاسخ شما به این گروههایی که این موارد را مطرح کردند و این ایرادات را به فهرست میگرفتند، چیست؟
فراماسونری و فراماسون در کشور دشمن دیرپای ما یعنی انگلیس تشکیل شده است. این گروه و حزب برای اینکه چهرههای موجه جامعه را لکهدار و بهتعبیری شخصیتکشی کنند تا بعد شخصکشی کنند، هر حرکتی را انجام دادهاند. همانطورکه این رویه را در مورد سیدجمالالدین اسدآبادی به کار بردند. برای اینکه آن مرد مجاهد مبارز و چهره بینالمللی مذهبی را از چشم مردم بیندازند، گفتند نیروی ماست. گفتند سیدجمالالدین فراماسون است. یا در عصر معاصر همین، شهید بهشتی که بعد از ترور او، رادیوهای بیگانه اعلام کردند، شخصیت دوم ایران ترور شد. یعنی اول امام و دوم بهشتی، اما در آن مقطع زمانی علیه این بزرگوار چنان شایعه ساختند که ایشان را از چشم مردم بیندازند. شخصیتکشی کردند تا شخصکشی کنند. بنابراین مسئله اصلاحات و اصولگرایی و به دو جناح تقسیمکردن یا ناشی از ناآگاهی از معانی این واژههاست یا خداینکرده از باب غرض است. اگر نمیداند و ناآگاهانه حرف میزند، جای تأسف است که نادان چرا تقسیمبندی میکند، اگر دانسته تقسیمبندی میکند، تقسیم ظالمانهای است. کدام اصولگرایی است که نمیخواهد اصلاحات کند، نمیخواهد ناهنجاریها و نابسامانیها از بین برود. اگر برنامه اصولگرا، اصلاحات نباشد، افساد است. ما بین اصلاح و افساد واژه ثالثی نداریم. کسی که مصلح نباشد، یا بیتفاوت است یا مفسد. کدام اصلاحگری است که بر مبنای اصول حرکت نمیکند. یعنی جریان اصلاحات خدا را قبول ندارد؟ یعنی آنها پیغمبر و نبوت را قبول ندارند. امامت را قبول ندارند، قرآن را قبول ندارند؟ این توهین و تهمت بزرگی برای کسانی است که میگویند برای اصلاحات قیام کنیم، اینکه بگوییم شما به اصول معتقد نیستید. بنابراین، این یک حرف نامربوط است. به نظر من همان بنگاههای خبرپراکنی مخصوصا بیبیسی نابکار که همیشه شیطنتوار در این عرصهها وارد میشود و از سادهلوحی بعضیها هم سوءاستفاده میکند، انگهای بسیار خطرناکی را میزند. خب، از میان این عده که انتخاب شدهاند، یکی هم بنده هستم. شما در زندگی ۶۰ساله طلبگی من که در همه زمینهها حضور داشتهام، امامجمعه بودهام، زمان طاغوت خدمت سربازی کردهام، ۴۵ سال است که هیأت علمی دانشگاه تهران هستم، اگر جایی یک جمله آوردید مبنی بر اینکه بنده حتی کوچکترین حرفی به نفع انگلیس زده باشم… من همیشه در سخنرانیهایم در مجامع مختلف میگفتم انگلستان محل انگلهاست. همان کاری که آنها در رابطه با سیدجمالالدین کردند؛ یعنی یک چهره بهدردبخور، مؤثر و مفید که هم بیان و هم پشتیبانی علمی دارد، هم قلم و هم نفوذ دارد، برای اینکه دستش را بشکنند و خلقالله را بچاپند و غارت کنند، انگ انگلیسی به او زدند تا او را از میدان خارج کنند و خودشان وارد شوند. این تهمت ناروایی است. به نظر من اگر کسی بخواهد بگوید باید استغفار کند، برای اینکه این یک قذف است. ما قانونی داریم به نام قذف؛ یعنی نسبت ناروا دادن. حالا ما اگر آن را توسعه بدهیم، جزا هم دارد که جزای آن ۸۰ تازیانه است. کسی که میگوید من مسلمان و پیرو پیغمبر و حافظ این انقلاب هستم، چطور میتوانیم انگ انگلیسی به او بزنیم. این خواسته آنها، غیرمستقیم است. به دهان بعضی از سادهلوحها هم میاندازند که باعث شکاف و اختلاف میشود. ابن تهمت نارواست.
برخی میگویند رأی مردم در انتخابات حاوی پیام تغییر بود؟
چه تغییری؟! بالاخره انتخاباتی شد و منتخبانی انتخاب شدند و مجلسی تشکیل شد. برای ریاست مجلس خبرگان، بعضی داوطلب شدند و بعضیها هم سکوت کردند، خب خیلیها پیشنهاد کردند آقای هاشمی داوطلب شود. آقای جنتی درنهایت داوطلب شد. به نظر من روند به طور طبیعی پیش رفت. من تغییری را لمس نکردم.
درباره ریاست مجلس خبرگان تقریبا از یک هفته مانده به برگزاری افتتاحیه، گمانهزنیهای مختلفی بود. خود آقای هاشمی اعلام کرده بودند که نمیخواهند کاندیدا شوند، البته یک قید «فعلا» گذاشته بودند ولی بههرحال به نظر میرسید نظرشان بیشتر بر نیامدن است و گزینههایی که از جریان ایشان مطرح میشد، آقای امینی بودند. در روز رأیگیری احیانا بین کسانی که از یک فهرست رأی آورده بودید، جلسهای برگزار شد که بخواهید بگویید چه کسی در شرایط فعلی برای نامزدشدن پیشنهاد شود؟
خیر، بنده در راستای تکلیفم صحبت میکنم. برای اینکه گاهیاوقات کلمه مقدس سیاست را نامقدس میکنیم و میگوییم سیاستبازی؛ باید بگوییم ریاستبازی! سیاست خوب است، علم تدبیر امور است. ریاستبازی اما شیطنت است، ولی سیاستبازی، کار حکیمانه است. انصافا نه رایزنی و نه نشستی برگزار شده بود. حالا ممکن است بعضی با هم صحبت کرده باشند، ولی بهعنوان اینکه جلسهای و پیشمقدمهای در این رابطه برگزار شده باشد که ما بگوییم به چه کسی رأی دهیم، خیر اینگونه نبوده است.
در خبرگان، لابی هم انجام میشود؟ مثلا کسی توصیهای داشته باشد یا بگوید فلانی رأی به فلان شخصیت میدهد؟ چنین لابیهایی موقع رأیگیری انجام میشود؟
تا آنجایی که چشم، گوش و هوش ما در جریان بود و روشن هم بود، با چنین چیزی برخورد نداشتم! به نظر میآید داخل غیر از برداشت خارج است. داخل مجلس چنین جوی در کار نبود. خیلی طبیعی همه داوطلب میشوند. مثلا به من هم پیشنهاد شد که گفتم من فعلا نوپا هستم و بار اولم است که در این مجلس قدم گذاشتهام. بنابراین نه، چنین چیزی ندیدم.
آقای امینی اصلا در روز افتتاحیه در صحن حضور داشتند؟
بله، ایشان حضور داشتند. ایشان در ترکیب هیأترئیسه سنی حضور داشتند. اما بهعنوان نمونه، صداوسیما قسمتهایی را خوب پخش نکرد. خیلی از چیزها را پخش نکرد. مثلا مرقد یا دیدار با مقام معظم رهبری را خوب پخش نکرد. این البته به صداوسیما مربوط است. اما آقای امینی حضور داشتند، اگر نبودند چطور انتخاب شدند؟ آقای میرمحمدی رئیس و آقای امینی، معاون ایشان بودند.
آقای هاشمی تا دقیقه ۹۰ همچنان مصر بودند که نامزد نشوند؟
در جریان آن واقعا نیستم و صحبتی با ایشان نداشتم.
فرایند رأیگیری که آقای جنتی رأی آورد، برای شما قابلپیشبینی بود؟
خیر! من از کجا بدانم که مثلا شما میخواهید به چه کسی رأی بدهید؟ قضیه بهطور طبیعی بود و رأیگیری انجام شد. یکی از مجالسی بود که هیچ برخوردی، حتی برخورد لفظی به وجود نیامد. انتخابات آن بسیار محترمانه، وزین و بیسروصدا و در کمال آرامش برگزار شد. پس معلوم میشود لابی در کار نبود. اگر بود بالاخره من هم عضوی از اعضا بودم و صدایم بلند میشد که چرا ریاستبازی میکنید.
تحلیل شما هم از رأیآوردن آقای جنتی و ترکیب هیأترئیسه چگونه است؟
خوب است دیگر.
در مجلس شورای اسلامی قرارگرفتن در کمیسیونها براساس علایق افراد است، بعد هیأترئیسه آنها را تقسیم میکند. کمیسیونهای خبرگان هم بر اساس همین علایق تشکیل میشود یا هیأترئیسه خبرگان آنها را تقسیم میکند؟
اعضا بر حسب لیاقتها و تخصصی که در آن کمیسیون دارند، انتخاب میشوند. ما واقعا براساس حکم تکلیف در این عرصه کار میکنیم، نه به حکم هوا و تمایلات نفسانی.
برای مثال شما الان عضو کمیسیون اداری و مالی شدهاید، خود شما اعلام آمادگی کردید؟ فرایند به چه صورت است؟
من کمیسیون را بر حسب تخصص و کاراییای که داشتم انتخاب کردم. یکی کمیسیون اصل ۱۱۱ بود و یکی هم کمیسیون اصل ۱۰۹ قانون اساسی که مربوط به امور مالی است. ظاهرا در این مرتبه رأی آوردم؛ به خاطر اینکه در هر دو این مسائل ناآگاه نیستم.
یعنی شما یک برگه گرفتید برای کمیسیون و اولویتهای خود را مشخص کردید و برگه را تحویل هیأترئیسه دادید؟
بله، بعد از آن اعلام کردند و رأیگیری شد. رأیگیری در جمع همه نمایندگان صورت میگیرد. برای هر کمیسیونی همه اعضای خبرگان باید رأی دهند که فلان شخص میتواند عضو شود یا نه.
یعنی شما هم کمیسیون امور مالی و هم کمیسیون اصل ۱۱۱ را تیک زده بودید، بعد برای هر دو رأیگیری شد و شما برای امور مالی و اداری رأی آوردید؟
بله.
چون کمیسیون ۱۱۱ کمیسیون مهمی به نظر میرسد. احیانا طرفدارانی که بخواهند در این کمیسیون حضور داشته باشند، بیشتر هستند؟
من عرض کردم مسئله براساس لیاقتهاست. بالاخره همه مسئول هستیم و باید مسئولیت خودمان را انجام دهیم. فکر نکنم انگیزه خاصی باشد. با توجه به اینکه من درباره ولایت فقیه کتابها نوشتهام، بنابراین کمیسیون اصل ۱۱۱ را هم انتخاب کردم، به خاطر اینکه من در این قضیه صاحب نظر هستم.
یعنی مثلا ۲۰ نفر برای کمیسیون امور مالی کاندیدا میشوند، هر ۲۰ نفر تکتک به رأی گذاشته میشوند و هر میزان رأی که بیاورند، به کمیسیون وارد میشوند؛ به این صورت است؟
اشخاصی که بیشترین آرا را کسب کرده باشند، مثلا نیم به اضافه یک، اینها بهعنوان اعضای اصلی تلقی میشوند. بعد بقیه به ترتیب بهعنوان اعضای علیالبدل. من برای هر دو نامزد شدم، منتها فقط برای یکی از آنها رأی آوردم.
وظیفه امور کمیسیون امور مالی و اداری چیست؟
معمولا مثل وزارت اقتصاد و دارایی است و اینهایی که شاهرگ اقتصاد کشور دست آنهاست، باید بر آنها نظارت شود که در مجاری صحیح و سالم اجرا شود تا مفاسد اقتصادی در کار نباشد و دیگر شاهد فسادهای امروزه نباشیم.