در کوچه باغ اندیشه ‌ در فضیلت سبکی ازکریم فیضی

 

سبکی ها از روح است و سنگینی ها از عقل. اینکه شخص مرده را سخت می توان بلند کرد و مریض به سختی راه می رود، بی دلیل نیست. سبکی و سنگینی جامعه ها هم از روح و عقل است. جامعه های سبک حتی اگر با عقل اداره می شوند، در خدمت روح‌اند برخلاف جامعه های سنگین که که نه با عقل اداره می‌شوند، نه روحی در آنها شاد و آزاد است.
*
تردیدی نیست که عقل امری مطلوب است، اما عقل را باید شناخت. عقلی که بدون شناخت دقیق و درست به کار گرفته شود درست مثل شمشیری است که بی هدف کشیده می شود و تیری که بی هدف پرتاپ شود.
*
عقل آدمی بی حد و اندازه نیست. مقوله حد و اندازه و عدد و مقدار از اینجاست که عقل حد دارد و به حدودی محدود است. 
*
عقل با هر چیزی مشوب و مشوش می شود. گاهی با خودش مشوب می‌شود، گاهی با غیر خودش که عقل های دیگر است. 
*
نامطمئن ترین چیز در لحظه های مشوب شدن عقل، خود عقل است. به ناگزیر، عقلی دیگر لازم است تا عقل را از طوفان عبور دهد.
*
دشواری و سنگینی عقل را باید با سهولت و سبکی روح زدود. روحی که نتواند عقل را سبکبال کند، زیر بارهای مثبت و منفی عقل دفن خواهد شد.
اگر «روح» عقل را شناور نکند، عقل روح را ته نشین خواهد کرد. ته نشین شدن مصیبت روح است و انجماد، مصیبت عقل.
*
عقل را با شناور کردن باید مهار کرد. مهار کردن عقل تربیت کردن آن است و آنکه از عهده تربیت عقل برنیاید، دچار انواع آسیب ها خواهد شد.
*
آنچه در آدمی اصل و اصیل است، تنظیماتی است که به خود پذیرفته است. کسانی که با دنیا تنظیم 
شده اند، به گونه ای هستند و کسانی که با آخرت تنظیم شده اند، به گونه ای دیگرند. تنظیم شدگان ماده با معنا بیگانه اند و تنظیم شدگان معنا، با ماده انس نمی‌یابند. در این میان، گروهی تنظیمی دیگر دارند و با هیچ چیزی بیگانگی نمی کنند. این هم تنظیمی است و دارای انواعی است.
*
هیچ چیزی به اندازه تنظیماتی که به ما می دهند یا خود می گیریم، در زندگی و سرنوشت ما موثر و تعیین کننده نیست. تنظیمات ما به ما شکل می دهند و موضع ما را با موضوعات تعیین می کنند.
ما با تنظیماتی که داریم دوستی و دشمنی می‌کنیم. با تنظیماتمان قبول و رد می کنیم. همچنان که با تنظیماتمان انتخاب می کنیم و با تنظیمات می رویم و می شویم. 
اصل در انسان تنظیمی است که پذیرفته است.
آری ، آنچه در آدمی اصل و اصیل است تنظیماتی است که به خود پذیرفته است.
قرآن کریم می فرماید: «منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الآخره…» (ال عمرانر ۱۵۲) ومی‌فرماید: «تریدون عرض الدنیا و الله یرید الآخره. » (انفالر ۶۷)
*
انسانها از هم خداحافظی می کنند و یکدیگر را بدرقه می کنند، بی آنکه بدانند زندگی در اصل مراسم وداع است: وداع با کودکی و جوانی و پیری. وداع ما با کسانی که پیش از ما بودند و وداع کسانی که پس از ما می آیند.
*
امید واهی نیست. صرف احساس هم نیست. چیزی است که ندارنده اش ازآن محروم است. قرآن در احوال اهل شرک خطاب به اهل ایمان می گوید: شما امیدی دارید که آنها ندارند. «تَرْجُونَ مِنَ اللهِ ما لا یَرْجُونَ.» (نسا ر ۱۰۴)
*
انسانها به نداشته ها دهها برابر بیشتر از داشته ها فکر می کنند، همچنان که به 
گمشده ها بیشتر از پیدا شده‌ها. این خصلت ذهن است که خودش را تا پایان به ما تحمیل می کند. در حقیقت ما با ذهنی زندگی می کنیم که خصوصیاتش را بی اغماض به ما تحمیل کرده است.تنها کسانی از آرامش واقعی برخوردارند که خود را از خصلت های آسیب زای ذهن برکنار کرده باشند.
*
برای خوب زندگی کردن راهی بهتر از سبک زندگی کردن وجود ندارد. از عقل و روح باید برای سبک بودن کمک گرفت.
*
زمان را باید شناخت حتی در زمانهایی که تن به شناخت نمی دهد. زمان در روزگار ما پیوسته از شناخت می گریزد، با این حال راهی جز شناخت نداریم.
*
آنکه نتواند خود را سبک کند، از عهده سنگینی های زندگی برنخواهد آمد.زندگی سنگین تر از آن است که بدون سبک بودن بتوان تحملش کرد.
سنگین‌ها زیر زندگی قرار می گیرند، سبک ها روی زندگی.
*
فلاسفه می گویند انسان انتخاب می کند. عرفا می‌گویند انسان انتخاب می شود. حالا انتخاب با شماست که انتخاب کنید یا انتخاب شوید.
*
فرصت ها فرصت های خداوند است که در اختیار انسان گذاشته است. خداوند فرصتش را به انسان داده است تا صاحب فرصت را بداند.
*
نابرابری مجوز فساد است. هرچه نابرابری در جامعه زیاد باشد، دامنه فساد گسترده تر خواهد بود.
*
حق پیغمبر بر گردن ایمان بسیار است. اگر پیامبر اسلام نبود، اسلام نبود. او بود که موجب نزول وحی شد. اگر او نبود کسی نمی توانست این بار را بر دوش بکشد و ایمان را ملکوت به ملک بیاورد. اگر پیغمبر نبود، جهان از فقد معنا به خود می پیچید و می پوسید.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *