هنر موسیقی باستان (دکتر مهدی برکشلی) نوشتههای مورخان قدیم درباره رفتار و خصال ایرانیان و آثاری که از کاوشهای باستانشناسی به دست آمده، این نکته را مدلل میدارد که موسیقی ـ هم «سازی» و هم «آوازی» ـ در زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم قدیم ایران سهمی مهم داشته است.
کشور باستانی ایران از دیرزمانی با هنر موسیقی آشنایی داشته است. هرچند تاکنون مدارکی که ما را از کیفیات موسیقی باستانی مثلاً موسیقی ۲۵۰۰ سال پیش دوره هخامنشی آگاه سازد، به دست نیامده؛ اما نوشتههای مورخان قدیم درباره رفتار و خصال ایرانیان و آثاری که از کاوشهای باستانشناسی به دست آمده، این نکته را مدلل میدارد که موسیقی ـ هم «سازی» و هم «آوازی» ـ در زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم قدیم ایران سهمی مهم داشته است.
هردوت در تاریخ خود درباره مراسم مذهبی ایرانیان مینویسد: «ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی به خداوند و مقدسات خود، آتش مقدس برمیفروزند و بر قبور آب میپاشند و یکی از موبدان حاضر میشود و سرودی مذهبی میسراید…»
همچنین گزنفون در کتاب «خصال کورش» شرح میدهد: کوروش هنگام حمله به سپاه آشور، به عادت خود سرودی آغاز نمود که جمله سپاهیان آن را میسرودند. نیمهشب که صدای کوس رحیل برخاست، کوروش سردار سپاه را خواند و بدینسان فرمان داد: «چون سپاه دشمن نزدیک شود، سرود جنگ خواهم خواند و سپاه ما بیدرنگ مرا با سرود خود پاسخ گویند…»این اشارات میرساند که موسیقی در مراسم مذهبی و آداب رزم و بالاخره در زندگانی اجتماعی ایرانیان قدیم سهمی بسزا داشته است؛ چنانکه کتاب «گات»های زرتشت نیز مجموعهای از اشعار به سبک نثر مسجع و شامل سرودهای مذهبی بوده که با آهنگهای خاص خوانده میشده است.
نخستین شناسایی ما از موسیقی ایران قدیم به ۱۴۰۰ سال پیش، یعنی دوره ساسانی میرسد. میتوان موسیقی این دوره را ریشه موسیقی ایران بعد از اسلام و همچنین ریشه موسیقیهای ممالک خاورمیانه دانست. مدارک عدیده روشن میسازد که در دوره ساسانیان موسیقی ایران بسیار غنی بوده و در جامعه مقامی بس شایسته داشته است؛ چنانکه در آیین مزدک که در زمان قباد ساسانی ظهور کرد، موسیقی به عنوان یکی از نیروهای معنوی چهارگانه (شعور، عقل، حافظه و شادی در برابر خداوند) جلوهگر میشود.
این چهار نیرو به دستیاری شش وزیر امور عالم را اداره میکنند و وزیران میان دوازده روح در حرکتند که یکی از آنها «خواننده» و «سراینده» موسیقی است. احراز این مقام در تشکیلات آسمانی آیین مزدک نشانه آن است که موسیقی در زندگی روزانه مردم آن روز جزء احتیاجات روحی به شمار میرفته و مورد علاقه همگان
بوده است.
شواهدی در دست است که موسیقیدانان، خوانندگان و نوازندگان در دربارها و نزد شاهان و شاهزادگان ساسانی مقامی ارجمند داشتهاند؛ چنانکه به هنگام افتتاح سدی بر رودخانه دجله موسیقیدانان همردیف فرمانداران (ساتراپها) از جانب خسرو پرویز دعوت شدند. از استادان بنام این عصر رامتین، بامشاد، نکیسا، آزادور چنگی، سرکش و باربد را میتوان نام برد که جزء خوانندگان و نوازندگان و آهنگسازان دربار خسرو پرویز به شمار میرفتند.
دستگاههای منسوب به باربد شامل هفت خسروانی، سی لحن و سیصد وشصت دستان بوده که با ۷روز هفته و ۳۰ روز ماه و ۳۶۰ روز سال مطابقت داشته است.
در «دیوان منوچهری» و مثنوی «خسرو و شیرین» نظامی و دیگر نویسندگان ایرانی و عرب، نام بیشماری از آوازها و قطعات موسیقی موجود است که تشخیص نوع و گام و کیفیات اجرای آنها میسر نیست؛ مثلاً قطعه «یزدانآفرید» محتملاً نام سرودی مذهبی بوده است. بعضی داستانها به واقعههای تاریخی و داستانهای افتخارآمیز قدیم ایران منسوب شده است که ساسانیان از آغاز مایل به یادآوری آن بودهاند؛ مثلاً «کین ایرج»، «کین سیاوش»، «تخت اردشیر». بعضی از آنها شکوه و جلال و قدرت خسرو پرویز را نمایان میساختهاند؛ همچون «باغ شیرین»، «باغ شهریار»، «اورنگینگ»، «تخت طاقدیس»، «زیر قیصران» و بعضی دیگر ثروت و مکنت او را به یاد میآوردهاند، مانند: «هفت گنج» و «گنج بادآورد» که به افتخار دست یافتن سردار بزرگ ایران ـ شهربراز، فاتح مصر ـ به گنجینههایی که امپراتور روم در کشتیها نهاده و باد آنها را به ساحل ایران افکنده بود، ساخته شده است. برخی دیگر جشنها و اعیاد در فصول مختلف و بخصوص فرا رسیدن بهار را شرح و توصیف میکردهاند؛ از آن جملهاند: «نوروز بزرگ»، «گلزار»، «سبز بهار»، «راه گل»، «آرایش خورشید و ماه»، «ابهر کوهان»، «نوشین لبهنان»، «روشن چراغ»، «پالیزبان»، «دلانگیزان» که در آنها مناظر زیبای طبیعت و نشاط زندگی توصیف میشده است.
بعضی از این اسامی هنوز در بین گوشههای دستگاههای موسیقی کنونی ایران و دیگر ممالک اسلامی متداول هستند؛ مثلاً: «زیرافکند»، «نوروز»، «نهفت»، «خسروانی» و غیره. آهنگ «راست» یادگار آن دوران و یکی از دستگاههای مهم است که در موسیقی ایران و عرب و ترک هنوز شنیده میشود.
به نظر میرسد باربد بزرگترین آهنگساز عصر خود بوده و نه تنها به سبب توانایی در خلق آهنگهای گوناگون و مهارت در نوازندگی بر همگنان برتری داشته، بلکه به علت تنوع احساساتی که اجرای قطعاتش در شنونده به وجود میآورده، ممتاز بوده است. در این مورد حکایتی درباره قطعهای از او به نام «شبدیز» نقل شده که به وسیله شاعر عرب خالد فیاض و دیگران به نظم درآمده است:
معروف است که خسرو پرویز از میان اسبهای خود اسب سیاه تیزهوشی را به نام «شبدیز» (رنگ شب) بیش از همه دوست میداشته است و سوگند یاد کرده بود که هر کس خبر مرگ آن اسب را بیاورد، وی را خواهد کشت! اتفاقاً شبدیز مرد و کسی را جرأت آن نبود که شاه را از آن واقعه آگاه سازد. میرآخور به ناچار به باربد متوسل شد و از او درخواست کرد به وسیله نغمات این خبر شوم را به شاه برساند و جان خبردهنده را از گزند خشم شاه برهاند. گویند باربد آهنگی ساخت و خسرو از شنیدن آن، مرگ شبدیز را دریافت و فریاد برآورد: «شبدیز مرد؟» باربد پاسخ داد: «آری، شاه این خبر را آوردند» و بدینوسیله شاه را از عهد خود بازگردانید!
مورخان دستگاههای موسیقی قدیم ایران را به باربد نسبت میدهند، ولی در حقیقت این دستگاهها پیش از باربد نیز وجود داشته؛ ولی او تغییراتی در آن پدید آورده و به احتمال قوی آن را تکمیل کرده است. در هر حال آنها را باید ریشه و بنیان موسیقی ایران و موسیقی عرب دوره اسلامی و دیگر ممالک اسلامی شمرد.
در دوران اسلامی
در اوانی که تازیان به فتح ایران نایل آمدند، مردم این دیار به درجه عالی از تمدن رسیده بودند و فاتحان دانش و فرهنگ را در ایران، وسیعتر و هنر موسیقی را پیشرفتهتر و آلات موسیقی را کاملتر از آن خود یافتند و بهزودی آن سازها از جمله عود را در موسیقی خود وارد ساختند و شک نیست که دستگاههای موسیقی عربی بر اساس موسیقی قدیم ایران تنظیم شده است. اعراب که بر اثر همزیستی و مراوده با ایرانیان و نفوذ فرهنگ و تمدن ایران، نفایس زندگی شهری را دریافته و ظریف و لطیف شده بودند، مقدم خوانندگان و نوازندگان ایرانی را گرامی داشتند و موسیقی ایرانی به وسیله این هنرمندان در شهرهای ممالک عربی رواج یافت و بهزودی هنرمندانی شایسته مانند نشیط ایرانی نسب و سائب خاثر ظهور کردند.
در همان دوران، اعراب ذوق و هنر ایرانی را پذیرفتند و هنرمندانی مانند ابنشریح و دیگران هنر آواز را بدون انحراف از اصول ایرانی آن پرورش دادند و آن را به راه کمال بردند. پس از آن دربار خلفای عباسی در بغداد محفل استادانی مانند ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق و نوهاش حامد گردید و بغداد به صورت مرکز ذوق و هنر درآمد و ساختههای این استادان اشکال صحیح به خود گرفت که هنوز هم این آثار در ممالک عربی برجای مانده و پایه و اساس موسیقی کنونی عرب به شمار میرود.
در کتاب «مروجالذهب» مسعودی و در بیست و یک جلد کتاب «اغانی» ابوالفرج اصفهانی و آثار نظم و نثر دیگر شعرا و نویسندگان ایرانی و عرب اسامی و شرح احوال هنرمندانی که در رسوخ و ترویج موسیقی ایرانی در ممالک عربی دست داشتهاند ضبط شده است، از آن جملهاند: عیسی بنعبدالله معروف به طویس (۵۰ـ۱۲۳ق) مولای اروی مادر خلیفه سوم عثمان بن عفان و آزادشده بنی مخزوم قریش. وی از کودکی با اسیران ایرانی انس داشته و با زمزمههای آنان خو گرفته و آهنگهای ایشان را بهخوبی تقلید میکرده است. در جوانی نواختن تنبور را آموخته و نخستین کسی است که آهنگهایی با میزانهای منظم ساخته و در مدینه خوانده و نواخته است. او شاگردان بسیار داشته و در اصلاح موسیقی عرب براساس موسیقی ایران پیشگام بوده است