ایران؛ جانی در یک مرز قرار است کاری بین المللی به نام مجموعه مستند «مردمان طبیعت ایران» تولید کنیم. آرزویم تولید این مجموعه مستند است تا نگاه مردم جهان را نسبت به ایران و ایرانی تغییر دهیم
مریم محمدی
جواد قارایی این روزها به چهرهای شناخته شده در میان بینندگان تبدیل شده است و اغلب بینندگان او را با مجموعه مستند «ایرانگرد» میشناسند؛ مستندی که در جشنواره سین سیما به عنوان بهترین اثر انتخاب شد. این ایرانگرد خوش خلق متولد ۱۳۵۷ مدیریت جهانگردی خوانده و بیش از ۱۰ سال است که سفر میکند. مجموعه مستند تلویزیونی «ایرانگرد» که خودش تهیه کننده، کارگردان و راوی آن است چند سالی میشود که میهمان شبکههای مختلف سیما است و به طبیعت بکر شهرها و روستاهای مختلف ایران و شیوه زندگی مردم عشایر و روستاهای کشور میپردازد. «جواد قارایی» برای تهیه این برنامه مستند با تیم فیلمبرداری حرفهای سفر میرود. او در برنامه اش از این روستا به روستایی دیگر و از این شهر به شهری دیگر سفر میکند. همچون مردم منطقه روی زمین مینشیند، چایی مینوشد، میهمان چادر عشایر میشود و خودمانی با آنها حرف میزند. قارایی شیفته سفر، طبیعتگردی و از همه مهمتر عاشق ایران است. شاید همین صداقت اوست که باعث شده کارهایش به چشم بیاید و «ایرانگرد» او یکی از پرطرفدارترین برنامههای تلویزیون شود. همان طور که میدانید در جشنواره نوروزی سین سیما «ایرانگرد» برنده بهترین مجموعه مستند شد. این موفقیت بهانهای شد که پای صحبتهای مرد همیشه مسافر تلویزیون بنشینیم.
از این که در جشنواره نوروزی سین سیما «ایرانگرد» برنده بهترین مجموعه مستند شد چه احساسی دارید؟
هرگز برای هیچ جشنوارهای فیلم نمیسازم به جز جشنواره مردم. یعنی فقط برای مردم میسازم چون معتقدم برترین داوران، مردم هستند. هیچ جشنوارهای برای من باارزشتر از نظر مردم نیست و بسیار خوشحالم که رأی ایرانگرد در این جشنواره با اختلاف بسیار زیاد اول بود. جشنوارهها معمولا دستخوش سلیقهها یا برخی ملاحظات چند داور هستند. اما جشنواره و رأی مردم چنین نیست و این موضوع برایم روشن شد که راهم را درست رفتم.
این روزها در سفر هستید؟
نه! اکنون نشسته ام پای تلویزیون تا ببینم بازتابهای برنامه تولیدی ام در بین بینندگان چگونه است که خدا را شکر خیلی خوب بود.
آیا فکر میکنید برنامهتان تاثیری بر صنعت گردشگری و تشویق مردم به سفر گذاشته ؟
به نظرم بله! همیشه میگویند یک کنش خوب و یک تصویر خوب گویا تر از هزار کتاب است. احساس میکنم به این نتیجه رسیدهایم و نگاه مردم نسبت به ایران و اقوام مختلف، فرهنگ، تاریخ و … تغییر کرده است.
عشق به سفر چگونه در دل تان جوانه زد؟
همه عاشق سفر هستند. البته خیلیها به دلایلی چون نداشتن زمان یا عدم اطلاع از مکانهای دیدنی سفر نمیروند. همه اینها نیاز به آموزش، آگاهی و اطلاع رسانی دارد. هم چنین نیاز به جست و جو از سوی خودمان به عنوان مسافر و گردشگر دارد.
البته بعضیها به خاطر هزینههای سفر نمیتوانند سفر کنند…
بله! همین طور است. متاسفانه قدرت خرید خیلی پایین آمده است. تورم و هزینههای زیاد جلوی سفر رفتن را گرفته است، هر چند که در همین زمان و در وضعیتی که گرانی هست خیلی از هم وطنان را میبینم که با دلار گران سفر خارج از کشور میروند. امیدوارم به آنها خوش بگذرد اما دوست دارم که همه ما اول کشور خودمان را بگردیم و بشناسیم. به قول زنده یاد اینانلو کشور ایران «جانی در یک مرز است» چون همه نوع اقلیم، اقوام و آداب و رسوم و فرهنگهای مختلف را در کشورمان داریم ، اما چون همیشه در کنارمان بودند، قدر آنها را نمیدانیم.
با توجه به این که بتدریج فرهنگ و طبیعت ایران دستخوش تغییر شده چرا این قدر دیر به فکر ساخت مستند «ایرانگرد» افتادید؟
در پاسخ به پرسش شما باید به چند نکته اشاره کنم. نخست این که کلا صدا و سیما در گذشته به ساخت مستند خیلی بها نمیداده و بودجهای هم نبود که به این بخش اختصاص داده شود. تولید مستند مشکلات و دشواری خیلی زیادی دارد. به عنوان مثال یک کارگردان وقتی میخواهد از یک بازیگر بازی بگیرد فقط سناریو و قصه را به بازیگر میدهد و او با چند دقیقه تمرین راحت آن را جلوی دوربین انجام میدهد اما در ساخت مستند با انسانهایی طرف هستیم که در طول زندگی خود حتی دوربین ندیدهاند و نمیدانند دوربین و فیلمسازی یعنی چه؟! ما به مکانهایی سفر کردهایم که حتی امواج تلویزیون آن جا نرفته است، یعنی برق و تلویزیون نداشتند و بسیار خجالتی بودند و علاقهای نداشتند مقابل دوربین بروند. از سوی دیگر؛ کار کردن در شرایط آب و هوایی دشوار، چندین برابر کارهای نمایشی سخت است و برای این موضوع وقت و انرژی باید گذاشت.
دلیل ماندگاری ایرانگرد را در چه میدانید؟
ما با عشق کار کردیم و با عشق کار کردن یعنی پذیرفتن همه سختیها. برای مثال در سرمای ۳۰ در جه زیر صفر یا گرمای ۵۰ درجه بالای صفر به گونهای کار کردیم که به کیفیت کار آسیب نخورد. سعی کردیم در حد توان این اتفاق بیفتد و تمام سختیها را به جان خریدم.
«ایرانگرد» چه زمانی شکل گرفت؟
رشته تحصیلی ام مدیریت جهانگردی است و در ضمن در زمینه گردشگری هم فعالیت و مطالعه داشتم. همیشه ایران را با دیگر کشورها مقایسه میکردم و از خودم میپرسیدم، ما که این همه تنوع بی نظیر در کشور خودمان داریم، چرا نباید گردشگری مان رونق پیدا کند و چرا نباید اقتصاد کشورمان از طریق گردشگری تکان بخورد؟ چرا ما به عنوان ایرانی کشور خود را نمیشناسیم؟ بنابراین به فکر افتادم آن چه را که مردم کشورمان ندیدهاند به تصویر بکشم. نمایش اقوام، فرهنگ و طبیعت ایران موضوعی بود که برای این منظور انتخاب کردم. سال ۸۸ به فکر ساخت مستند «ایرانگرد» افتادم. در این سالها ۳ مجموعه کار کردیم. برای هر مجموعه ۳ سال زحمت کشیدیم .
آیا مورد حمایت مسئولان استانهایی که سفر کردید قرار گرفتید؟
متاسفانه خیر! سعی کردیم از استانداریها کمک بگیریم، اما متاسفانه کمک چندانی نکردند و تنها ۱۰درصد حمایت داشتند.
برای معرفی کشورمان و جذب گردشگر در عرصه جهانی چه برنامهای دارید؟
قرار است کاری بین المللی به نام مجموعه مستند «مردمان طبیعت ایران» تولید کنیم. آرزویم تولید این مجموعه مستند است تا نگاه مردم جهان را نسبت به ایران و ایرانی تغییر دهیم و به طور رایگان در اختیار تمام کشورها قرار گیرد.
شما تهیه کننده، کارگردان و راوی برنامه «ایرانگرد» هستید. این همه مسئولیت تاثیری منفی بر کیفیت کار نمیگذارد؟
اصلا علاقه نداشتم مقابل دوربین ظاهر شوم اما فردی که بتواند این همه سختی را تحمل کند و درباره ایران و اقوام و طبیعت ایران اطلاعاتی داشته باشد و از همه مهمتر، بتواند با مردم جاهای گوناگون ارتباط برقرار کند، پیدا نکردم. در نهایت خودم مقابل دوربین قرار گرفتم که این کار را به شدت سخت میکند؛ چون هر سه کار را با هم باید انجام میدادم. از طرفی اما تهیه کننده و کارگردان بودن همزمان در چنین برنامهای بسیار مفید است؛ چون هرگز به ذهنم نرسید که از بودجه کم کنم و صرفه جویی بیش از حد انجام دهم . همیشه سعی کردم به بهترین شکل هزینه کنم و کیفیت برایم از هر چیزی مهم تر بود. وقتی نگاه تهیه کنندگی و کارگردانی یکی باشد مجموعه تولیدی به دل مینشیند و موفق میشود.
وقتی برنامه شما را میبینم جمله «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی در ذهنم نقش میبندد» از تجربیاتی که در سفرها به دست آوردید برای ما بگویید.
در کوله باری که از سفرهای گوناگون با خودم آوردم آموزههای بسیاری است. نخستین آموزهاش این است که تا ابد دانشآموز هستم و باید بیاموزم. دوست دارم همیشه جزئی از این مردم باشم و صدای مردم باشم. سادگی و قناعت زیباترین شکل ممکن زندگی کردن است. از مردمانی که در کنارشان بودم همیشه آموختهام. امید آخرین چیزی است که میمیرد؛ باید با تمام توانم در هر شرایطی امیدوار قدم بردارم و با نگاهی امیدوار به جلو پیش بروم. قدر مردم، محبت، سخاوت و مهمان نوازی شان را میدانم؛ چون شبیه این مردم در هیچ کجای دنیا پیدا نمیشود.ضمن این که یاد گرفتم بیشتر فروتن باشم.
در سفرهایتان با خطرهایی هم روبهرو بودهاید؟
زیاد! عجیب اینجاست که نمیدانم چگونه زنده مانده ام (خنده) در قسمتهای ضبط برنامه رباط صلیبی پایم پاره شد. همچنین دیسک گردن و کمرم و پرده دیافراگم پاره شد. تمام عوامل کار سختی کشیدند و جانانه زحمت کشیدند واگر آنها نبودند ایرانگرد به این جا نمیرسید . از همکارانم تشکر میکنم. گاهی برای تولید یک قسمت ۸۰ کیلومتر و هفت هشت روز در کوه راه میرفتیم. گرما و سرمای زیادی را متحمل میشدیم. پیاده رویهای طاقت فرسا داشتیم. از خواب در آغل گوسفند گرفته تا کوهستان و دره همه را تجربه کردیم. یک روز در کلبهای گیر افتادیم و کم مانده بود رعد و برق به ما بزند. مرگ را جلوی چشمان مان دیدیم؛ اما خدا را شکر خطرها را پشت سر گذاشتیم.
قرار است کاری بین المللی به نام مجموعه مستند «مردمان طبیعت ایران» تولید کنیم. آرزویم تولید این مجموعه مستند است تا نگاه مردم جهان را نسبت به ایران و ایرانی تغییر دهیم