گاهی درباره انواع آسیابها (که با نیروی دست انسان، حیوان، آب، باد به حرکت در میآید: دست آس، خراس، آسیاب، آس باد)، و چرخاب و دولاب و پایاب (جایی که برای برداشتن آب در عمق زمین تعبیه میشود و پلکان با شیب مناسبی دارد) و تالاب (: استخر یا تلخ) و دستگاهها و وسایل متنوع دیگر ـ که در امور فلاحت به کار آید ـ گفتگوهایی شده است. همچنین در این منابع، گاهی مطالبی درباره قوانین و ضوابط مربوط به امور مختلف زراعت و آبیاری، محدودیتهای کشاورزی، بلیات و آفات فلاحت اعم از ارضی و سماوی، محرومیتهای رعایا، سختگیریها و ظلم مالکان و حکام یا امرای محلی و حتی سلاطین و خلفا (اموی و عباسی) در اخذ سهم مالکانه و مالکیت از روستاییان و کشاورزان، میزان و نوع محصولات زراعی و دامی؛ و پدیدههای مختلف فلاحتی هر یک از ولایات، درآمدهای حکام محلی و حکومت مرکزی از این بابت، و نیز موضوعات و مقولات دیگر در این باره مطرح میشود. این گونه مطالب و اطلاعات فراوان، اما مختصر و بسیار پراکنده در منابع اسلامی و بویژه تألیفات و آثار دانشمندان ایرانی (به زبان عربی و بیشتر فارسی) مندرج است. تعداد مآخذ بیشمار و با موضوعات مختلف است، مطالب و معلومات نیز خیلی خیلی زیاد، اما هر موضوع و مورد عموماً در وجه ایجاز و اختصار و غالباً در حد اشاره است، که به هر حال برای تحقیق در باب رستنیها و امور زراعت و تألیف تاریخ کشاورزی ایران دارای اهمیت است.
دستیابی به این گونه مطالب پراکنده و بسیار انبوه مسلماً وقت گیر است و به حوصله و دقت فراوان نیاز دارد، زیرا مطالب در لابهلای هزاران متن و مأخذ ادوار مختلف و با موضوعات گوناگون از جمله: تاریخی، تاریخهای محلی و منطقهای، مسالک و سفرنامهها، متون پزشکی و داروشناسی (مفردات و مرکبات)، نجوم، لغت فلسفه و حکمت و فقه و عرفان و تصوّف و سایر علوم و بویژه در متون ادبی (اعم از نظم و نثر) مستتر و مسطور اند. از باب مثال، در متون کهن فارسی بسیار، بهویژه درصدها مجموعه شعری و دیوانهای سخنسرایان پارسی ادوار مختلف (در سرتاسر قلمرو جغرافیایی زبان فارسی، که تا حدودی با محدوده جغرافیایی اشاعه فرهنگ و مدنیت ایرانی مطابقت دارد) تعاریف و تعبیرات و تعلیلات و اشارات بسیاری در باب رستنیها و محصولات زراعی و درختان و میوهها و پدیدههای فلاحتی و کشاورزی ایران وجود دارد، به طوری که میتوان برای هر یک از موضوعات و مقولات، مثل «انغوزه»، «زعفران»، «زیره»، «پنبه»، «انگور»، «پسته» و «ابریشم» و «انگبین» و غیر آن، مطالب و تعاریف جالب، بهویژه ابیات و سرودههای زیادی در حد یک رساله ارزشمند فراهم آورد.
معلومات بسیار ارزشمندی هم در زمینه زراعت عملی و امور فنی کشاورزی سنتی ایران به زبان فارسی از ادوار گذشته بر جای مانده و مشتمل بر پنج عنوان مستقل به نامهای: ورزنامه؛ آثار و احیاء؛ ارشادالزراعه؛ علم فلاحت؛ مفاتیح الازراق، موجود است. همچنین برخی از مؤلفان دایرهالمعارفهای علوم و فنون قدیم ابوابی درباره امور کشاورزی و باغبانی گشودهاند، و بعضی از آنان مباحثی را به شناخت عوامل اقلیمی و نیز آب و خاک و مزروعات اختصاص دادهاند.
افزون بر مطالب و معلومات فوق اطلاعات مفید و در خور اهمیتی (در مقولات مربوط به رستنیها و امور زراعت و تاریخ کشاورزی ایران و بهویژه ابریشم و دیگر محصولات و پدیدههای فلاحتی صادراتی ایران) موجود میباشد که شامل نوشتههای سیاحان و حاصل سفرهای دور و دراز و پررنج غربیان به سرزمین پهناور ایران است. با این وصف باید به هدفها و مقاصد مکتوم، و گزارشهای انتشار نیافته برخی از آنها که منجر به قطعه قطعه شدن محدوده ایران فرهنگی شده و مشکلات عملی در باب تدوین تاریخ کشاورزی ایران ایجاد کرده است نیز توجه داشت.
از حدود قرن هفتم هجری تا عصر حاضر مسیونرهای مسیحی و سیاحان و مأموران غربی،
آمد و شدهایشان به ایران و (و نیز سایر نواحی آسیا از طریق ایران) اوج میگیرد و تا عصر حاضر ادامه پیدا میکند. آنها با ارتباطی که با امپراتوران مغولی چین و ایران(منکوقاآن و برادرش هلاکوخان) برقرار کردند، مغولان بدون دین را به براندازی حکومتهای سرزمینهای اسلامی واز جمله دستگاه خلافت عباسی و سلاطین تابع یا مخالف آنها برانگیخته و ترغیب نمودهاند. از آن پس همواره نقش و تأثیر بی چون و چرای آنان در برانگیختن جنگ در بین مسلمانان و تجزیه سرزمینهای اسلامی در همه جا قابل استنباط است. بدانسان که اثرات دسیسههای پنهان و آشکار آنان، در مراکز قدرت و فرمانروایی پراکنده در سرزمینهای مسلمانان، له یا علیه خلیفگان، سلاطین و حکمرانان منطقهای، همواره استمرار داشته است. از نتایج شوم توطئههای آنان برانگیختن اختلافات مذهبی، قومی و زبانی در بین مسلمانان بوده است. یکی از عوامل و علل اصلی تجزیه و پاره پاره شدن قلمروهای مسلمانان همین دسیسهها و دامنزدن به اختلافات، مخصوصاً در دو قرن گذشته تا عصر حاضر، توسط قدرتهای غرب و شرق بوده است. دسیسههایی که با تأسف بسیار اکنون
(۳۰ مرداد ۱۳۹۸) شتاب و دامنه خیلی بیشتری گرفته است.
دیگر آثار و شواهد مستند
افزون بر مجموعه اطلاعات و معلومات و مآخذ برشمرده شده مزبور، آثار و بقایای شواهد و مستندات ملموس و قابل تحقیق دیگری در این باب موجود است که برخی از آنها از هر مستند و مأخذ مکتوبی میتواند رساتر و گویاتر باشد. اهم این آثار و شواهد عبارت است: ۱٫ اسامی ایرانی رستنیها در دیگر زبانها؛ ۲٫ وجوه تسمیه مواضع و آبادیها؛ ۳٫ درختان کهنسال و تناور؛ ۴٫ آثار و بقایای ابنیه و تأسیسات فلاحتی کهن. اَهمِ این آثار و شواهد، در ادامه مورد بحث قرار میگیرد:
۱٫ اسامی ایرانی رستنیها در دیگر زبانها
اسامی ایرانی رستنیها، بهطور کلی اعم از خودروی یا مزروع، در السنه دیگر اقوام و ملل وارد شده و مطابق قواعد گویشی هر یک از آنها تلفظ شده است. بدانسان که میتوان به ریشه ایرانی یا فارسی نام آن رستنی پی برد. از آن جمله در زبانهای عربی، ترکی، ارمنی و هندی از این گونه نامهای ایرانی و فارسی بسیار است. همچنین نام فارسی یا فارسی میانه (پهلوی) برخی از رستنیها وارد السنه اروپایی یا زبانهای دیگر شده یا لفظ معرب بعضی از این اسامی به السنه دیگر راه پیدا کردهاند؛
از آن جمله است: اسپست (نام پارسی یونجه)، نارنج (معرب واژه: نارنگ) پسته، اسپاناخ یا اسفناج و برخی مزروعات دیگر. همچنین واژه «کرکم (نام پارسی زعفران)» که لفظ «زعفران» نیز به اعتقاد نگارنده خود معرّب کلمه مرکب «زاپران» فارسی «زا+پران» است، که مفهوم «سقط جنین» را در ماهیت لفظی خود دارد، و این خود یکی از خواص شناخته شده زعفران در ادوار کهن بوده که در متون کهن طب و داروشناسی به آن اشاره شده است.
علاوه بر این گونه اسامی ایرانی، نامهای رستنیها و پدیدههای فلاحتی که از السنه دیگر وارد زبان فارسی شده، در باب تاریخ کشاورزی ایران قابل اهمیت و بررسی است.
۲٫ وجوه تسمیه مواضع و آبادیها
در محدوده جغرافیایی مدنیت و فرهنگ ایرانی و زبان فارسی، به مفهوم گستره بسیار پهناور آن در ادوار قدیم، صدها شهر و دهکده و موضع وجوه تسمیه خود را از اسامی فارسی رستنیهای مزروع یا خودرو یا نام پدیدههای مربوط به فلاحت اخذ کردهاند. برای نمونه به برخی از اسامی در خراسان و ماوراءالنهر اشاره میشود:
زعفران (از دهکدههای ناحیه بادغیس)، زعفرانیه (رباطی و دهکدهای در سبزوار، کاروانسرایی در تربت حیدریه)، کاج درخت و صنوبر (دو روستا در تربت حیدریه)، زردک، چهارباغ (دو قریه در ناحیه بلخ)، رزان (از دهکدههای ناحیه غور)، گوزگان (از شهرهای مهم خراسان قدیم)، رزگان (در غرب غزنین)، ارزنه (از روستاهای تربت جام، در قرن پنجم از آن یاد شده و اکنون آباد است)، سبزوار (که به قول ابوالحسن بیهقی در قرن ششم؛ به علت کاشتن درختان میوهدار و سایه بخش بسیار در موضع آن به سبزوار مشهور شده است)، ریوند (از شهرکهای باستانی نیشابور)، سیب (در خوارزم)، زرشک (در شمال قندهار)، دهکده و پل ابریشم (بر سر راه ری به خراسان که در منابع عهد تیموریان از آن یاد شده و امروز موجود است)، بخش آب (از قرای ناحیه مرغاب)، مرغاب (نام شهر و ناحیهای در شمال هرات و جنوب مرو) که اعراب بدان مرو الرّود میگفتند، وخش آب (بخش آب ر وخشاب یکی از شاخههای جیحون، شهرک وخش که تبدیلی از بخش است در کنار آن واقع است)، پنجاب (پنجآب: یا سرزمین پنج رود در مرز جنوبی خراسان و شامل غرب هند)، سرخس، دره گز و کوچه پستهشکنان (از محلههای بخارا در قرن اول هجری).
از این گونه اسامی در قلمرو فرهنگی ایران و حوزه نفوذ زبان فارسی فراوان است. برخی از این نواحی پیشینه باستانی دارند. این گونه اسامی در واقع بیانگر استعدادهای اقلیمی و زراعی متناسب با مأخذ وجود تسمیه هر یک از مواضع است؛ یا ارتباط قابل تأمل و تحقیقی بین نام موضع و مأخذ وجه تسمیه آن به هر صورت وجود دارد.
۳٫ درختان کهنسال و تناور
هماکنون صدها درخت بسیار تناور یا کهنسال در محدوده ایران فرهنگی به صورت سرسبز و بالنده موجود است. این گونه درختان عموماً در کنار مقابر عرفا، آزادگان و اعاظم و اکابر مسلمان ایرانی، و نیز در حظیره (محوطه)، یا داخل صحن مزار امامزادگان است. ماجرا و فلسفه کاشت اولیه این گونه درختان مقولهای شگفتانگیز در باب تاریخ کشاورزی ایران است. تعداد زیادی از این درختان پیشینه مکتوب دارند و در برخی مآخذ کهن به وجود آنها اشاره شده است. برخی از این درختان عمری بیشتر از هزار سال، و پیشینهای فراتر از آن دارند. از آن جمله درخت بسیار تناور و کهنسال داخل صحن مقدم امامزاده سید حمزه در کاشمر است. این سرو پرنهیب و باعظمت خود جانشین سرو دیگری شده که آن سرو (دست کاشت زردشت، در ناحیه بشت یا پشت، یعنی ترشیز یا طرثیث، کاشمر کنونی)، حدود ۱۵ قرن سابقه مکتوب و مستند داشته است؛ و به دستور متوکل خلیفه عباسی ۲۳۲-۲۴۷ ه) قطع و، قطعات بریده آن با ۱۳۰۰ شتر به بغداد حمل شده است؛ و در جمادیالاخر سال ۲۳۷، نمادی از درخت سرو کاشمر بر پا شده است. درختان سرو تناور از عمر دراز در سرزمین فارس و برخی نقاط دیگر ایران موجود است، اما مشهورترین و تناورترین آنها درخت سرو ابرقو (ابرکوه) با عمر چهار تا پنج هزار سال است.
انواعی دیگر از درختان با عمر دراز از آن جمله پسته و گردو و چنار و غیر آن در نقاط مختلف موجود است. برخی از این درختان پیشینه یک تا دو هزار ساله و بسیاری چند صد ساله دارند از آن جمله درخت پسته کهنسال و بسیار فرتوتی است که در کمال سرسبزی و نشاط بر روی مقبره پندهپیل شیخ احمد جامی (در تربت جام) قرار دارد. دور تنه این درخت (مرکب از چند شاخه اصلی و فرعی در روی مقبره) حدود ۱۱ متر است. سابقه مکتوب و مستند این درخت را نگارنده پیگیری کرده و به این نتیجه رسیده که عمر این درخت شگفتانگیز حدود ۹۷۰ سال است و احتمالاً مستندترین و کهنترین درخت پسته جهان به شمار میرود.
بسیاری از این گونه درختان، کنار مرقد عرفا و بزرگان و محوطه مزارها بر جای ماندهاند. خیلی از این درختان در دامنه کوهها و درههای دوردست، و نیز در کرانه یا حتی میانه بیابانها، به دور از دسترس آدمیان رشد کرده و تناور شده و بر جای ماندهاند، از آن جمله درخت پسته کهنسال در موضع «هنفش» در ناحیه محمدیه از نواحی نائین، باید یاد کرد که با حدود
۸۰۰ سال عمر سرسبز و پایدار برجاست. در متون کهن فارسی گاه برحسب اتفاق یا اقتضا از این گونه درختان سخن رفته است. ابوالحسن بیهقی (قرن ششم)، از درخت گردویی با حدود سه تن گردو، در روستای «طبس» از نواحی بیهق (سبزوار) یاد کرده است. در ناحیه شهرک «بایگ» از توابع تربت حیدریه درختان گردوی تناور چند صد ساله سرسبز و استوار با محصول سرشار موجود بود که با تأسف هفتاد سال قبل (در سال ۱۳۲۹) ایتالیاییها آنها را خریدند و بریدند و بردند.
منابع و پانوشتها در روزنامه موجود است.