شعر محلی تربت؛ شعر شمارهی ۵۲ کتاب خدی خدای خودم، غزل؛ دینه که ورمگفتی حکمن صبا خرفتم؛ استاد محمد قهرمان با فایل صوتی ضمیمه
در دوستی مهدی اخوان ثالث و محمد قهرمان سخن زیاد رفته است. مرحوم قهرمان با تواضع میگفت اخوان دوستانِ بهتر از من بسیار داشت اما من بهتر از او دوستی نداشتم. دستِ سرنوشت این دو رفیقِ ادیب و شاعر را از هم دور کرد یکی در خراسان و دیگری در مُلکِ ری. هر چند سال یکبار، دیدار اتّفاق میافتاد و باز ایّام به هجران میگذشت. مرحوم قهرمان میگفت وقتی اخوان به خراسان میآمد شور و شوقی در شاعران خراسان میافتاد. اردیبهشت سال ۱۳۶۷ اخوان به خراسان سفر میکند. (رجوع کنید به قطعهی «بسته راه گلویم بغض و دلم شعله ور است/ چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی« از اخوان ثالث که به تاریخ اردیبهشت ۶۷ در مشهد سروده شده است). دلبستگی اخوان به خراسان را در مصاحبههایش و همچنین صحبتها و نوشتههای دوستانش میتوانید ببینید. وصیّتش مبنی بر دفن شدن در خراسان نیز همین معنی را تایید میکند. در این سفر حرفِ ماندنِ اخوان در خراسان پیش میآید و اخوان میگوید دوست دارد سالهای پیری را در مشهد سپری کند امّا در نهایت ماندن در خراسان قسمت نمیشود و باز دو دوست از هم جدا میشوند. قهرمان این غزل را در اول خرداد و پس از بازگشت اخوان به تهران سروده است.
دینَه که وِرمُگُفتی حُکمَن صِبا خَرَفتُم
حَـْلی نِرَفتُم اوّل، از بس که مُو خِرِفتُم
دیشتی بِنا که اینجِه خَـْنَه کِنی، بِمَـْنی
حرفایِ مِهربُرّی اَ ْخِر ز تو شِنُفتُم
تا صُندُقِ غمِ هم بویِم، چه غصَّه دیشتِم
تو دردِتِر مُگُفتی، مُو دردِمِر مُگُفتُم
رویِت ز مُو دِگِشتَه، انگار ناشناسُم
هوشِت به مُو نِبَـْشَه، انگار حرفِ مُفتُم
نِه پُندُم و نِه بَلکُم، نِه شاخ و بال تَـْزَه
مُو مُشکُفِهیْ درختُم، غَـْفِل نِری که مُفتُم
کِردی اَگِر جُدایی، اِی فِرتِغَم! تو خوش باش
مُو وَختِ از تو فَرتُم، با درد و غصَّه جُفتُم
بیدَْرییَه خُوِ۪ مُو، ناخُوردَنَه خوراکُم
وَختِ که تو نِبَـْشی، بیزارِ خُورد و خُفتُم
محمد قهرمان ۱۳۶۷/۰۳/۰۱
#استاد_محمد_قهرمان
#خدی_خدای_خودم
https://t.me/bahman_sabaghzade
فایل صوتی ضمیمه به دوستانی که با گویش تربتی آشنا نیستند کمک میکند تا شعر را بهتر دریابند و معنی شعر را هم در آدرس زیر میتوانید بیابید:
http://bahmansabaghzade2.blogfa.com/post/3090