به نام کسی کآفرید از عدم/ به انسان عطا کرد فکر و قلم
شاید برای خیلیها شنبه روز خوبی نباشد؛ اما من همیشه مانند پرندهای شرطی، شنبهها، به سوی انجمن، با دوچرخهام میپرم!
امروز ۴/۱۴ بود، روز قلم. مانند همیشه، انجمن با نفس حقّ استاد احمد نجف زاده، آغازیدن گرفت. امروز نوبتِ غزلِ زبانِ خامه بود؛ غزل ۲۹۷. نیستانِ غزلِ حافظ، چنان آتشی در خود افروخته بود که بر صدای سوزناک استاد هم آتش زد! این آه و آتش و سوز را، بهمنِ شرح، کُشت. لکن این بهمن، اندک اندک و با شکیباییِ هرچه تمام، پیش میرفت؛ نی به نی، واو به واو، و بیت به بیت.
آتش این آتشکده رو به خاموشی بود که استاد محمد جهانشیری، آتشش را با چای تلخ «الو» کرد. آه از آتش که بر خرمنِ نقدِ اعتصابِ عقربه های پور رضا فتاد و در دل تمامی ما سوخت! تازهمردانی چون آقای یاوری و بانوانی فرهیخته، نیز این آتش را با لحن حماسیِ شیرینِ مشیری، فروزانتر کردند؛ و شمعهای کودکِ امام رضای استاد سیدعلی موسوی را روشن. تهمینهٔ کرمانی بود که از آتش سینهٔ تهمینهٔ سمنگانی میگفت. من بودم که آتش بر تخت اهرمن زدم؛ و سیدرضا یوسف زاده بود که شعر به شعر، گام در راه شعلهورِ شاعری بر میداشت؛ و اعتقادیِ سخنسرا که از قهرمانانی میگفت، یکی از امام رضا «ع» و دیگری از مرحوم محمد قهرمان، قهرمانِ کشورِ شعر؛ و استاد بهمن صباغ زاده که از لطفِ چایِ آویشن و قشونِ غمِ عشق و ایوان مدائنی که نزدیکش نشدیم، میگفت. همهٔ این شعلهها که از شعلهدانِ شاعران میخاست را، عکسهای میثم تاتاری و فضای تهمینه فروزانتر میکرد.
شاید برای خیلیها شنبه روز خوبی نباشد، اما برای من همیشه هست.