سمفونی مرگ برای رضا شاه : برگرفته از کتاب سه مرد در برابر فریب تاریخ نشرالبرز سال ۱۳۹۰ (نوشته همشهری عزیزمان اقای محمود تربتی سنجابی )

 

رضاشاه در تبعید

 احمد مسنن زاده که در شهریور ۱۳۲۰ کفیل فرمانداری بندرعباس بود و رضا شاه را تا درون کشتی( بند را )بدرقه کرد.اودر یک گفتگو بانگارنده درباره خروج رضا شاه از کشور چنین بیاد آورد: در شهریور ۲۰ دربخشداری قشم و جزایر اطراف آن بودم اواسط شهریور ماه سرهنگ زره پوش فرماندار بندرعباس که به خاطر مسائل سیاسی به تهران احضار شده بود مرا به فرمانداری خواند و گفت طبق امریه مرکز از امروز شما تا تعیین فرماندار جدید کفالت  و سرپرست فرمانداری می باشید سپس کلیه امور فرمانداری را تحویل من داد و روانه تهران شد  .روز چهارم مهر بود که تلگراف زیر به  عنوان فرمانداری به امضای محمود جم وزیر دربار رسید

“فرمانداری بندرعباس :موکب مبارک برای عزیمت به خارج عازم بندرعباس می باشد به نیروی دریایی دستور دهید موتور لنج ها را آماده نمایند” متاسفانه در آن موقع نیروی دریایی  دربندرعباس وجود نداشت که من دستور مرکز را به آنها ابلاغ کنم فقط یک گردان پیاده در آن شهر مستقر بود لذا رئیس اداره گمرک که آقای  مینا (پدر پرویز مینا  که در حال حاضرکارشناس  ایرانی برجسته نفت میباشد) قرار شد دو موتور لنج متعلق به گمرک را تمیز نمایند برای کسب تکلیف  جهت انجام مراسم تشریفات مراتب را تلگرافی به اطلاع وزارت کشور رسانده منتظر جواب شدم ولی پاسخی نرسید با مشورت با آقای مینا ناچار مبادرت به  تشکیل شورای اداری  شهرستان  با شرکت روسای ادارات نمودیم  شورا چنین نظر داد به پاس خدمات اعلیحضرت رضا شاه با توجه به اینکه فرزندش ولیعهد اکنون پادشاه  شده است از شاه مستعفی استقبال به عمل آید سپس تصمیم گرفتیم از رضاشاه و همسرش در خانه مسکونی فرماندار و همراهان در خانه رییس بانک ملی پذیرایی شود و دیگر خدمه در منزل آقای مینا ، این خانه در مالکیت احمد گله داری از بستگان ابراهیم گله داری بوده که  در اجاره فرمانداری  بود.

روز موعود قبل از ساعت ۶ بعد از ظهر من و روسای ادارات در ابتدای جاده ورودی شهر  منتظر ورود کاروان شاهنشاهی بودیم ولی تا غروب آفتاب خبری از کاروان نشد کم کم هوا تاریک شد فکر کردیم برنامه سفر راتغییر داده اند لذا تصمیم گرفتیم متفرق شویم و روئسا به خانه شان رفتند من به پاسبان پست فرمانداری سپردم اگر کاروان سلطنتی آمد به منزل راهنمایی کنید ساعت ۸ شب توی اتاق در مقابل پنجره بدون حرکت ایستاده بودند در خانه باز بود و در این اثنا پاسبان پست در آستانه درب ظاهر شد با صدای بلند اعلام کرد موکب مبارک تشریف آوردند به بیرون خانه رفتم رضاشاه از اتومبیل پیاده  شددر حالیکه گردوغبار سراپای او را پوشانده بود به فاصله کوتاهی پشت سر او اعضای خانواده اش از اتومبیل پیاد شده و سلانه سلانه به طرف خانه گام برداشته من جلو رفتم و خودم را که  به محمود جم که همراه رضا شاه بود معرفی کردم محمود جم  (وزیر دربار شاهنشاهی) هم مرا به رضاشاه معرفی کرد خستگی در چشمان او موج می زند به محض رسیدن به ایوان خانه روی مبلی که تعبیه شده بود لم داد برای مدتی چشم برهم خاموش به فکر فرو رفت وقتی آرامش خود را بازیافت نگاهش را به من دوخت گفت :شما را در جای دیگری دیدم  گفتم در سال ۱۳۱۷ در شهسوار و در سال ۱۳۱۹ در بهشهر بخشدار و شهردار بود م افتخار پذیرایی را داشتم سرش را به علامت تایید تکان داد   .

شام به وسیله آشپزخانه همراه برای خانواده سلطنتی آماده شد ولی همراهان مهمان فرمانداری بودند . بعد از شام رضا شاه و عصمت دولتشاهی( همسر رضا شاه )در خانه ماندن بقیه برای خواب به منزل رییس بانک ملی رفتند من نیز خانه را ترک گفته و به خانه یکی از دوستانم رفتم ساعت ۷ صبح به خانه برگشتم دیدم رئیس پست و تلگراف شرفیاب  است و با تهران سرگرم مذاکره  تلگرافی در مورد واگذاری املاک سلطنتی و غیره بودند  رضا شاه لباس ارتشی و شنل آبی خود را کنار گذاشته بود کت و شلواری به رنگ طوسی بر تن داشت  بعد محضر دار آمد  ورضا شاه  اسنادی را امضا کرد .ساعت از نه گذشته بود  به اتفاق جم از خانه بیرون آمدیم  دسته محافظ احترام را به جا آورد ، آنگاه کاروان سلطنتی عازم اسکله شد و در سالن گمرک کمی استراحت  کردو با چای و بیسکویت از او پذیرایی شد روی میز  مقدار ی  لیمو ترش میناب در ظرفی قرار داشت یکی از لیمو ها را استفاده کرد و بعد به شوخی گفت اینها را به کشتی بفرستید  و سپس وارد محوطه گمرک شد  .چهار چمدان بزرگ همراه داشت در گمرک آقای مینا به رضا شاه گفت اجازه میفرمایید. رضا شاه آقای مینا را خطاب قرار داد:

و گفت آقای مینا مایلم تمام تشریفات و مقرارت گمرکی در باره من و خانواده ام  اجرا شود در این موقع در جضور جم  چمدانها توسط مامورین گمرم بازبینی و بازرسی شد .در کنار اسکله دوقایق موتور لنج پهلو گرفته بودند  در قایق اول رضا شاه و خانواده اش ودر قایق دوم محمود جم ، من ،محمد گله داری ( یکی از کارکنان ایرانی کنسولگری انگلیس که از طرف سر کنسول مامور بود رضا شاه را تحویل ناخدای کشتی “بندار “بدهد  )و آقای مینا رئیس گمرک جا گرفتیم

آسمان آبی و صاف دریا مثل همیشه زیبا و نشاط انگیز بودبعد از ساحل که دور شدیم رضا شاه نگاهش را به عقب انداخت وکلاهش را تا روی چشمهایش کشید . وقتی موتور لنج ها در کنار کشتی (بندرا ) پهلو گرفت  همگی  بر روی عرشه رفتیم  کاپیتان  کشتی ( بندرا ) با پخش موسیقی کلاسیک از بلند گوهای کشتی به استقبال رضا شاه آمد  گله داری  بمن  گفت این  موزیک سمفونی مرگ است که توسط موسیقدان روسی بنام چایکوفسکی تصنیف شده است ۲٫  ناخدا که لباس سفید دریاداری انگلستان را برتن داشت جلو آمد به مقابل رضا شاه که رسید محمد گله داری به انگلیسی رضا شاه را معرفی کرد

عالیجناب رضا شاه امپراتور ایران his emperrial majesty of iran) )ناخدا سلام نظامی دادو بعد با توجه به چهره مشوش رضا شاه

گفت :عالجناب”از این وقایع بسیار اتفاق افتاده ، تاریخ حا دثه ساز ، فریبکار و بی رحم است “

آنگاه لحظه حزن انگیز وداع جم با رضا شاه فرارسید همدیگر را در آغوش گرفتند  اشک از دیدگان رضا شاه و جم جاری شد  آوای سوت کشتی که درفضا تنین انداخت  ما کشتی را ترک گفتیم.

سمفونی مرگ یا ( پاکی کیک )  اثر چایکوفسکی در سال ۱۸۹۳ تصنیف شد ه و آخرین اثر ی است از چایکوفسکی  که در یکی از یادداشتهای خود تفسیر این سمفونی را بیان می کند:

سمفونی چهار قسمت دارد اول هیجان و احساسات در باره فعالیت انسان است  دوم عشق و امید به جوانی سوم یاس و ناامیدی  را نشان میدهد چهارم در بیان مرگ است  بعد ها این سمفونی را مرگ نامیدند زیرا چندین بار در حین اجرا چندین شنونده در اثر هیجان دچار سکته شدند و جان باختند  اقتباس از کتاب تاریخی  ( تاریخ موسیقی اثر شادروان سعدی حسنی )

محل اقامت رضاشاه در تبعید

عصمت‌الملوک دولتشاهی همسر سوم رضاشاه پهلوی در جزیره موریس

رضاشاه پهلوی به همراه داماد و فرزندان خویش در جزیره موریس رضاخان پهلوی، شمس پهلوی، فریدون جم، غلامرضا پهلوی، احمدرضا، عبدالرضا و محمودرضا پهلوی

غلامرضا پهلوی، فاطمه پهلوی، عصمت‌الملوک دولتشاهی، حمیدرضا پهلوی، فریدون جم، علی ایزدی و محمودرضا

  رضاخان پهلوی در ژوهانسبورگ

 

رضاشاه از طریق امیرلشکر خدایارخان خدایاری با عصمت‌الملوک دولتشاهی دختر غلامعلی میرزا مجلل‌الدوله دولتشاهی که بعدها از سوی رضا شاه به سمت ریاست تشریفات داخلی دربار پهلوی منصوب شد، آشنا گردید و پس‌از چندی وی را به عقد خود درآورد.

عصمت‌الملوک از سال ۱۳۰۲ که وارد دربار شد تا تاج‌گذاری رضا شاه پهلوی در سال ۱۳۰۵، سه فرزند به نام‌های عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و سال‌های بعد دو فرزند دیگر با نام‌های فاطمه و حمیدرضا به دنیا آورد

عصمت‌الملوک دولتشاهی (۱۲۸۴ در کرمانشاه – ۱۳۷۴ در تهران) آخرین همسر رضا شاه پهلوی و سوگلی او بود که نَسَبی قاجاری داشت. عصمت از نوادگان فتحعلی شاه قاجار بود و رضاشاه علاقه فراوانی به او داشت. به گفته ملکه تاج الملوک آیرملو اگرچه رضاشاه توانست بر قاجار فائق آید ولی یک زن قاجار نیز توانست بر رضاشاه حاکم شود

در سال ۱۳۰۶ وی به همراه شمس و اشرف راهی حرم فاطمه معصومه شدند. وی در غرفه‌های بالای رواق چادرهای سیاه و سفیدشان را تعویض نمود اما چون در این کار اندکی تعلل کرد چند لحظه‌ای بی‌حجاب ماند. در همین زمان محمدتقی بافقی که بر منبر بود به شدت به این امر اعتراض کرد و نزدیک بود که در همین مورد بلوایی در قم برپا شود. زمانی که خبر به رضاشاه پهلوی مخابره شد وی با عده‌ای از قشون فوراً به سمت قم حرکت کرد و شیخ را در حرم شخصاً با عصا تنبیه نمود

عصمت‌الملوک دولتشاهی به هنگام تبعید رضاشاه ، همراه وی به جزیره موریس رفت و پس از چند ماه به تهران بازگشت

 وی از ابتدا وارد سیاست نشد. اما از نفوذ خود در به کار گماردن اقوام خویش در پست‌های مهم استفاده شایانی کرد. پس از مرگ رضاشاه در ویلای شخصی خود در شمیران اقامت کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ در تهران ماند و در ۳ مرداد ۱۳۷۴ در سن ۹۰ سالگی درگذشت و در قطعه ۳۷ ردیف ۹۱ شماره ۲۵[۲] بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد

 

 

 

 

 

 

سنگ مزار عصمت‌الملوک دولتشاهی در بهشت زهرا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *