در گذشت دوتن از همدیاران خراسانی شادروانان استاد محمد رضا شجریان ، و استاد دکتر غلامعباس توسلی ، مایه تاسف و تا لم اینجانب هیچمدان شد
بهر دو آنان دلبستگی و مودتی دیرینه و عمیق داشته ام ، در سوگ هر دو آنان سخت گریستم در مقاله تحقیقی به قلم جناب آقای محمود فاضلی نویسنده و تاریخ نگار توانا در باره دوشخصیت مزبوررا مطالعه کردم که بسیار جالب و خواندنی است مقاله تحت عنوان “همیشه در کنار مردم “در روزنامه سازندگی شماره ۷۳۳ مورخ ۱۹/ ۰۷/۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است مطالبی شیوا در باره استاد محمد رضا شجریان ، محبوب ترین چهره ملی و میهنی عصر حاضر آمده است .
مقاله دوم تحت عنوان ” در میدان سیاست ” در روز نامه سازندگی شماره ۷۷۹ مورخ ۲۷/۰۷/۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است در این مقاله جالب در باره دوران زندگی پر بار و تاثیر گذاراستاد فرزانه دکتر غلامعباس توسلی آمده است ایشان استاد دانشگاه در رشته جامعه شناسی ، عضو پیوسته فرهنگستان علوم ، از بنیان گذاران انجمن جامعه شناسی ایران ، با مشاغل و مناصب مختلف مدیریتی ، شخصیتی آزاد اندیش و پاک سرشت و دیندار ، و مایه افتخار همدیاران تربتی ،و خراسانی بوده اند روان هر دو آنان شاد باد
(دکتر محمد حسن ابریشمی)
دکتر غلامعباس توسلی
در میدان سیاست
درگذشت غلامعباس توسلی استاد جامعه شناسی
محمود فاضلی
روزنامه سازندگی ۲۷ مهر ۹۹ ص ۱۰
توسلی به عنوان یکی از اعضای فعال نهضت آزادی ایران در خارج از کشور و داخل ایران بعد از یک دوره بیماری در ۲۵ مهر ۱۳۹۹ درگذشت.
در ایران هیچ استادی در عرصه جامعه شناسی را نمیتوان یافت که به نحو مستقیم یا غیر مستقیم توسط غلامعباس توسلی آموزش ندیده باشد. بیشتر چهرههای امروز جامعهشناسی ایران از دانشجویان وی بودند. توسلی به عنوان استاد بزرگ و پیش کسوت علوم اجتماعی و جامعه شناسی ایران، یک شخصیت علمی و آزاد اندیش همواره به فکر جامعه خود بود. او تلاش داشت تا به دانشجویانش یاد بدهد که دغدغه جامعه را داشته باشند و به فکر جامعه بودن را اهمیت بدهند. در عرصه جامعه شناسی و علوم اجتماعی نامش ماندگار است. دکتر توسلی در دوران پس از انقلاب نقش تعیین کنندهای در حفظ و تداوم و تثبیت رشتههای علوم اجتماعی و جامعه شناسی داشت. او از موسسان و اولین رئیس انجمن جامعه شناسی ایران بود و نقش تعیین کنندهای در ایجاد و تثبیت جایگاه انجمن ایفا کرد. توسلی معتقد بود علوم اجتماعی مثل چاقوی دولبه است، هم مانند یک شمشیر برنده است و هم میتواند موجب پیوستگی باشد، مهم این است که باید آن را به نفع جامعه به کار برد و باید مواظب بود که دستتان هم بریده نشود. وقتی جامعه شناسی بتواند مسائل را جامعه حل کند میتواند برای جامعه مفید باشد و تا جامعه شناسی خود از توسعه نیافتگی خارج نشود جامعه هم نمیتواند از آن استفاده کند.
فعالیتهای علمی
غلامعباس توسلی زاده ۱۳۱۴ در قصبه رشتخوار (توابع تربت حیدریه) از شش سالگی وارد مکتبخانه شد و آموختن قرآن و فارسی را تا فراگیری آثار سعدی، حافظ، عربی را در حد نصاب، جامع المقدمات و صمدیه ادامه داد. پس از ورود به مدارس جدید مستقیماً در کلاس چهارم ابتدایی پذیرفته شد. دوره دبیرستان را در تربت حیدریه و مشهد گذراند و در ۱۳۳۶ با گذراندن کنکور ورودی وارد دانشسرای عالی تهران شد. مدرک لیسانس خود را با احراز رتبه اول در خرداد ۱۳۳۸ اخذ کرد.
او با استفاده از امتیاز شاگرد اولی دانشگاهها در سال ۱۳۳۹ جهت ادامه تحصیل در دوره دکترا به فرانسه اعزام شد و مدت شش سال در فرانسه به ادامه تحصیل در رشته جامعه شناسی پرداخت. خود میگوید با مشورت دکتر علی شریعتی، تحصیل در رشته جامعهشناسی را انتخاب کرده است. پس از کسب لیسانس و فوق لیسانس جامعه شناسی موفق به گذراندن دکترای دولتی (اتا) جامعه شناسی در دانشگاه پاریس با عنوان «جامعه سنتی ایران از دید اروپائیان؛ مقایسه دیدگاه انگلیسیها و فرانسویان» شد.
توسلی فضای سیاسی دانشجواین خارج از کشور را پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنین یادآوری میشود:«بعد از ۲۸ مرداد، همهچیز به شاه ختم میشد دانشجویان عموماً مخالف شاه بودند. در آن شش سالی که در خارج از کشور بودم غالباً در ایران وقایع اعتراضی انجام میگرفت که مسبب آنها دانشجویان بودند. من و دانشجویان دیگر، در خارج از کشور نسبت به مسائل سیاسی-اجتماعی ایران بیتفاوت نبودیم. هر چند بیشتر درس میخواندیم و وقتمان را در کتابخانه میگذراندیم، ولی نسبت به اتفاقات سیاسی- اجتماعی آن سالهای ایران و فرانسه بیتفاوت نبودیم.»
توسلی در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت و با عنوان استادیار کار تدریس را در دانشسرای عالی تهران که تعهد خدمت داشت از سر گرفت. همزمان به دعوت مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در آن موسسه به تحقیق و پژوهش پرداخت و چندین طرح پژوهشی را سرپرستی کرد. طبق خواست دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۰ به طور تمام وقت به دانشگاه تهران منتقل شد. دکتر توسلی با رأی اساتید گروه جامعه شناسی به عنوان مدیر گروه انتخاب شد که با انتخاب مجدد تا سال ۱۳۵۶ در این سمت باقی ماند و سرپرستی انتشارات دانشکده را نیز به عهده داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسلی به ریاست دانشگاه اصفهان برگزیده شد و حدود دو سال (تا سال ۱۳۵۹) در این سمت باقی ماند. از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ به دعوت ستاد انقلاب فرهنگی، سرپرستی گروههای برنامه ریزی علوم انسانی را بر عهده داشت. از ۱۳۶۳ مجدداً کار تدریس و تحقیق خود را در دانشکده علوم اجتماعی ادامه داد و از ۱۳۶۴ مدیریت گروه جامعه شناسی را به عهده گرفت و در سال ۱۳۶۵ به ریاست دانشکده علوم اجتماعی انتخاب شد. توسلی در طی دورههای خدمت دانشگاهی خود بیش از ۲۰ جلد کتاب درسی و کمک درسی نظری و کاربردی تألیف، ترجمه و منتشر کرد. توسلی بیش از ۲۰ رساله دکترا و ۵۰ رساله کارشناسی ارشد را راهنمایی کرده و از بنیانگذاران انجمن جامعه شناسی ایران است که ۷ سال ریاست این انجمن را نیز به عهده داشت.
استاد دانشکده علوم اجتماعی، مدیرگروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی، راهاندازی دوره دکتری جامعهشناسی، انتشار مجله «نامه علوم اجتماعی» پس از ۱۰ سال توقف، عضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و جامعهشناسی دینی، رئیس انجمن فرهنگی مطالعات بینالمللی جوامع فارسی زبان، نماینده شورای پژوهشی دانشگاه تهران، پژوهشگر برجسته سال ۱۳۸۰ و استاد برگزیده دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۱، مؤسس انجمن جامعهشناسی ایران، استاد نمونه سال ۱۳۸۳ کشور مهمترین مسئولیتهای او بود.
دوستی با شریعتی
توسلی که بیتردید یکی از دوستان نزدیک علی شریعتی بوده است و چهار سال از دوران تحصیل خود در پاریس را با دکتر شریعتی گذرانده است در توصیف او چنین میگوید:«من این افتخار را یکی از افتخارهای بزرگ زندگی خود میدانم که یکی از صمیمیترین دوستان مرحوم دکتر علی شریعتی بودم. هم در مشهد هم در فرانسه، روزهای تلخ و شیرینی را در کنار هم سپری کردیم. یادم میآید قبل از اتفاقاتی که فضای مشهد را علیه شریعتی مسموم کرد، سخنرانیهای ایشان با استقبال کمنظیری مواجه میشد. به همین دلیل چند ساعت یا یک روز قبل از وقت سخنرانی، از من میخواست با گوش دادن به متنی که آماده کرده، اعلام نظر کنم. البته دکتر به من لطف داشت و خیلی کم پیش میآمد که من به متن آماده شده اشکالی وارد بدانم. بنده همچنین از روزهایی که با ایشان اقدام به انتشار روزنامه «ایران امروز» کردیم هم خاطرههای زیادی دارم. شوق و ذوق شریعتی برای شماره اول روزنامه به حدی بود که شبها تا دیرهنگام بیدار میماند. وقتی روزنامه را برای اولینبار به دفتر آوردند، از خوشحالی در پوست خودش نمیگنجید و به من گفت، از این به بعد (با انتشار اولین شماره روزنامه ایران فردا) فضایی جدید و متفاوت را برای بیان نقطه نظرات خود داریم و باید قدرش را به خوبی بدانیم. هر دو تصمیم گرفته بودیم با وجود همه سختیها در تهران بمانیم. من در محله کوی دانشگاه منزل کوچکی داشتم که بیشتر شبهای هفته دکتر شریعتی پیشم میآمد و تا ساعات اولیه صبح از مسائل روز و موضوعهای مختلف حرف میزدیم. همجواری با چهرهای چون شریعتی برای هر کسی میتواند موهبتی گرانبها باشد. به همین دلیل وقتی در روزهای پایانی خردادماه سال ۵۶ خبر آمد که شریعتی از دنیا رفته، انگار دنیا روی سرم خراب شد. هم به این دلیل که همراهی و همکاری باعث شده بود تا تعلق خاطر پیدا کنم و هم به دلیل اینکه در آن روزهایی که مردم تلاششان را به کار بسته بودند تا انقلاب را به نتیجه برسانند، جای خالی شریعتی ضایعهای بود که با چیز دیگری جبران نمیشد. الان هم هنوز هم به یادش هستم و تا روزی که چشم از جهان ببندم، دوستی با علی شریعتی را مایه مباهات خودم میدانم.»
تمایل بختیار برای سازش با انقلابیون
توسلی پس از بازگشت به ایران با حسینیه ارشاد، مسجد قبا، مسجد هدایت و نهضت آزادی ارتباط منظمی داشت. در چهار پنج سال آخر که فعالیتها بیشتر شده بود، با برخی روحانیون مثل آیتالله بهشتی، مفتح و مطهری هم همکاری و در مسجد قبا که کانون فعالیتهای آیتالله مفتح بود، سخنرانی میکرد. او خاطره خود را از آخرین روزهای منتهی به انقلاب اسلامی چنین به یاد میآورد: «بختیار آخرین نخست وزیر رژیم شاهنشاهی ایران، تمایل به سازش با انقلابیون داشت اما ارتش و امریکاییها مانع از این کار شدند. بختیار خودش هم میدانست که نمیتواند کاری از پیش ببرد و در مقابل امواج تودههای انقلابی ایستادگی کند لذا اظهار تمایل میکند که با امام در پاریس ملاقات کند. امام شرط این دیدار را استعفای وی میداند و بختیار هم با ترغیب امریکاییها و ارتش استعفا نمیدهد. البته بختیار شخصیت جاهطلبی هم داشت و میخواست در کادر دولت انقلابی هم سمت مهمی داشته باشد. بختیار پتانسیل سازش با انقلابیون را داشت، اما به هر حال استعفا نداد و امام هم او را نپذیرفت.»
توسلی در خصوص زمزمههایی مبنی بر کودتا توسط ارتش در روزهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکید دارد:«زمزمهها و خبرهایی درباره کودتا مطرح و شنیده میشد. میگفتند ارتش قصد دارد کودتا و انقلاب را سرکوب کند، اما عملاً منتفی شد به خصوص در روزهای آخر که ارتش هم به انقلاب پیوست». توسلی در خصوص وقوع انقلاب اسلامی معتقد است «آنچه اتفاق افتاد آرزو و خواست همه ملت ایران بود.» توسلی بروز اختلاف در هر انقلابی را طبیعی دانسته و بر این باور است «برخی گروهها درصدد مصادره انقلاب برمیآیند و در نتیجه آن برخی گروههای دیگر به حاشیه میروند. این موضوع تضادی را به وجود میآورد که نتیجه طبیعی آن درگیری و تنش است.»
او در خصوص اینکه چه میزان از شعارهای انقلاب محقق شده است؟ تاکید دارد: «شعار ما دو وجه داشت؛ وجه نفی و اثبات. وجوه نفی شعار ما همان رفتن شاه و برچیده شدن رژیم شاهنشاهی و تغییر رژیم بود که با سماجت و پایداری مردم محقق شد. اما وجوه اثباتی شعار ما استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. استقلال به نظر میرسد محقق شده و درباره آزادی و جمهوری اسلامی به هر حال شرایطی بر کشور تحمیل شد مثل جنگ که تحقق آن را به تاخیر انداخت. با این حال هر چند کارهایی هم صورت گرفته، اما باز هم در این حوزهها جای کار کردن وجود دارد. اصل باید مردم و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و ارزشهای مترقی اسلامی باشد.»