محمدعلی فروغی، ذکاءالملک، رجلی نامدار و متفاوت در میان سیاستمداران قرن گذشته ایران است. البته افکار لیبرال و اعتدالی او با سلایق رادیکال راست و چپ سازگار نیست و طبق شیوه ایرانی مورد انتقاد و برچسب زنی همراه با دشنام نیز بوده است. طبیعتا برخی صفات و ارزشهای او به خصوص سواد بالای حقوق و سیاسی و تسلط به بر زبان های عربی، فرانسه و انگلیسی و آشناییاش با روابط بینالملل و سهولت برقراری ارتباط اجتماعی با بالاترین مقامات سیاسی خارجی موجب برانگیختن حسادت همگنانی هم بود که از چنان توانمندیهایی برخوردار نبودند؛ نه تبحر در زبان داشتند و نه دارای چنان دانش ادبی و اجتماعی بودند که بتوانند احترام مخاطبانشان را مانند او جلب کنند. این دانش را بسیار مدیون پدر دانشمندش بود که در زمان ناصرالدین شاه دستیار اعتمادالسلطنه مترجم ویژه بود و در معرض آخرین اخبار و اطلاعات و تحولات فرهنگی غرب بود. وقتی در زمان مظفرالدین شاه به همت میرزاحسن مشیرالدوله، مدرسه عالی سیاسی در تهران گشایش یافت پدر ذکاءالملک نخست از استادان آن دانشکده بود سپس به ریاست آنجا گمارده شد. پرورش محمدعلی فروغی در چنان محیطی البته با توجه به استعداد ذاتی از نوجوانی او را با ظرایف ادبی و زبانهای بیگانه آشنا کرد. فروغی در پایان جنگ جهانی اول از اعضای هیات نمایندگی ایران در کنفرانس صلح ورسای بود که به دلایل ملیگرایانه و میهنی از آن کنفرانس توقعاتی داشت که قابل برآوردن نبود. در واقع کنفرانس ورسای محل تقسیم غنایم جنگ جهانی اول میان کشورهایی بود که در جنگ برنده بودند. روسیه که با فروپاشی امپراتوری روسیه و خارج شدنش از جنگ از شمار وارثان خارج شده بود. با اینکه برگزارکننده اصلی کنفرانس ویلسن رییسجمهور امریکا بود اما مدعیان و وارثان اصلی انگلیس و فرانسه بودند که به خصوص میراث عثمانی را در آسیا و شمال آفریقا میان خود تقسیم میکردند. در این میان هیات نمایندگی ایران نیز خواهان استرداد مناطق قفقاز از دست رفته و ابطال قرارداد ترکمانچای و نیز استرداد کردستان تا دیاربکر و سلیمانیه و سرزمینهایی بود که در جنگ چالدران و بعد از آن از ایران جدا و نصیب عثمانی شده بود. البته این تقاضا پذیرفته نشد زیرا انگلیسها با صراحت گفتند اینجا مجمع برندگان جنگ است و شما که بیطرف بودید و اگر مشارکتی هم کردید به سود متحدین و کشورهای به اصطلاح محور بوده است، حق ادعایی هم ندارید! اما ایران را در شمار معدود کشورهای مستقل آن زمان به عنوان یکی از بنیانگذاران جامعه ملل پذیرفتند. ذکاءالملک بعدها به ریاست مجمع عمومی جامعه ملل هم برگزیده شد. در زمانی که ذکاءالملک در پاریس بود، استیصال دولت مرکزی که سلطهاش بر کشور در حال فروپاشی بود، نخستوزیر وثوقالدوله را به امضای قرارداد همکاریهای فنی معروف ۱۹۱۹ واداشته بود که شاید بتواند با کمک کارشناسان انگلیسی اوضاع نظامی، مالی و اداری ایران را سامانی بخشد. بر این قرارداد، که بر خلاف آنچه میگویند قرارداد تحتالحمایگی نبود، این انتقاد وارد بود که ایران در صورت نیاز به کارشناسان خارجی باید بتواند آنان را از میان اتباع کشورهایی که ترجیح میدهد، برگزیند. فروغی نیز از پاریس عدم رضایت خود را از آن قرارداد اعلام کرد. اما آگاهی از آن استیصال و شرایط خطرناک موجب شد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به امید ایجاد تحول و اصلاحات استقبال کند. وقتی سلطنت قاجاریه بر افتاد و رضاخان بعد از دوره حکومت موقت تاجگذاری کرد این محمدعلی فروغی بود که چندین نوبت وزارت و ریاست دیوان عالی کشور را در کارنامه داشت، به عنوان نخستوزیر برگزیده شد و سخنران اصلی مراسم تاجگذاری بود که از گنجینه ادب ایران نصایح لازم در لزوم رعایت حقوق مردم و دوری از استبداد و ظلم را بیان کرد. نصایحی که کمتر حاکمی بر رعایت آن پایبند مانده است.
ذکاءالملک در سال ۱۳۱۲ یک بار دیگر از کرسی وزارت به نخستوزیری رسید. اما تدریجا نفوذ طرفداران آلمان نازی نزد رضاشاه بر لیبرالها چربید و دوران شدت دیکتاتوری رضاشاه همراه با از میان برداشتن تیم اصلاحطلبان شامل تیمورتاش و نصرتالدوله و سردار اسعد و داور، ذکاءالملک نیز برکنار شد. او که از دوران استادیاش در مدرسه عالی سیاسی کتابهای اقتصاد و تاریخ جهان بر جای مانده بود، فرصت یافت در ۶ سال خانهنشینی به یکی از پربارترین دوران زندگیاش دست یابد. از بازخوانی و تصحیح آثار ادبی کلاسیک ایران مانند سعدی تا اثر ممتاز «سیر حکمت در اروپا» که یادگار درخشان اوست.
پس از اشغال ایران توسط روس و انگلیس در شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه در واپسین اقدام فرمانروایی خود دست به دامان ذکاءالملک شد که در آن وانفسا ایران را حفظ کند. ماموریتی که ذکاءالملک به نحو احسن از عهده آن برآمد و پس از آنکه استعفای رضاشاه را به خط خود نوشت با به امضا رساندن پیمان سه جانبه ایران، انگلیس و شوروی عملا ایران به متفقین پیوست و از صورت کشور اشغالی خارج شد. بدینترتیب ادامه حضور متفقین و هزینه آن که پس از ورود امریکا به جنگ نیروهای آنان نیز افزوده شد به عهده خودشان افتاد و متعهد شدند که بلافاصله پس از پایان جنگ ایران را ترک کنند. نخستوزیری فروغی ۱۸ ماه به درازا کشید سپس به دلیل بیماری و خستگی و به بهانه کم بودن تعداد رأی اعتماد، کنار رفت و به عنوان سفیر ایران در امریکا منصوب شد که پیش از سفر درگذشت.