پرسشهای انسانی را به سه قسم اصلی و بنیادی تقسیم کردهاند و هر یک از آن اقسام سهگانه را نیز به دو قسم دیگر قابل تقسیم دانستهاند… هر آنچه ممکن است به صورت پرسش درآید، در این پرسشهای ششگانه مندرج است و در آنجا که این پرسشها مطرح میگردد و به آنها پاسخ داده میشود، گفتگوی درست و منطقی به وجود میآید. این مسئله نیز مسلم است که گفتگوی درست و منطقی راهی است که انسان با پیمودن آن به مقام معرفت نایل میگردد.
پرسشهایی که در درون انسان شکل میگیرند، همانند وزنههایی هستند که در یک کفه ترازو گذاشته میشوند. تردیدی نمیتوان داشت که وقتی یک وزنه در یک کفه ترازو گذاشته میشود، آن کفه خود به خود پایین میآید و کفه دیگر بالا میرود، اما وقتی به آن پرسش پاسخ مناسب داده میشود، کفه دیگر ترازو با کفهای که پرسش در آن قرار گرفته است، هماهنگ میگردد و تعادل برقرار میشود. فراز و فرود فکر فلسفی بالا و پایین رفتن دو کفه میزان خرد انسان است و البته با میزان عقل و خرد انسان همه امور جهان سنجیده میشوند و جایگاه آنها معلوم میگردد.
به هر صورت، زندگی کردن در زمان، فقط در زمان بودن نیست، بلکه آگاه بودن از زمان و درک معنی آن نیز از شرایط زندگی انسان شناخته میشود. این سخن به معنی این است که زندگی با فلسفه نه تنها بیگانه نیست، بلکه در پرتو اندیشههای فلسفی معنی خود را هرچه بیشتر ظاهر و آشکار میسازد. انسان با هم? هستی خود در این جهان زندگی میکند و هستی انسان دارای ظاهر و باطنی بوده و باطن او از مراتب متفاوت بسیار برخوردار است. کسی که فقط در مرحله ظاهر زندگی فرو میماند، در همه مراتب هستی خود زندگی نمیکند و این زیان بزرگی است که جبرانپذیر نخواهد بود. اگر کسی بخواهد آگاهانه زندگی کند و رفتار درست داشته باشد، ناچار باید نسبت به برخی از امور نگاه انتقادی داشته باشد و از تسامح و بیاعتنایی بپرهیزد.
اما چگونه میتوان بدون داشتن فلسفه درست و منطق محکم، به انتقاد از برخی امور پرداخت و اشخاص دیگر را مورد نکوهش قرار داد؟ هر گونه نقدی در این جهان و در زندگی بشر، مبتنی بر یک فلسفه است و البته هر گونه تأسیس و نوآوری نیز مبتنی بر نوعی نقد خواهد بود. زمان پیوسته میگذرد و در این گذشتنها، تازهها کهنه میشوند و کهنهتر میشوند و کهنهها از میان میروند و جای خود را به آنچه «نو» و «تازه» است، میسپارند. تأسیس بر نوعی از تخریب استوار است و تخریب، برای تأسیس صورت میپذیرد و البته در ورای هم? این نوشدنها و کهنه شدنها، غرض و غایتی نهفته است که ادراک آن غایت و غرض از شئون عقل شناخته میشود و فعالیت عقل همان چیزی است که فیلسوف از آن سخن میگوید.
عقل نظری
زندگی بشر در این جهان بر اساس عقل و اختیار استوار میگردد. آنجا که دین یا اخلاق نباشد، جز هرج و مرج و آشوب چیز دیگری نخواهد بود و البته در دین و اخلاق، عقل عملی نقش تعیینکننده ایفا میکند. تردیدی نمیتوان داشت که عقل عملی همواره بر اساس نوعی اختیار به فعالیت میپردازد؛ اما آیا اختیار کردن و برگزیدن یک امر در میان امور، بدون نوعی از مرجح، امکانپذیر است؟ کسی که از عقل سالم برخوردار است، در بطلان و حتی ممتنع بودن ترجیح بدون مرجح، تردید روا نمیدارد و در اینجاست که تشخیص ترجیح و شناختن مرجح، از شئون عقل نظری شناخته میشود و عقل عملی به عقل نظری بازمیگردد.
برخی از فلاسفه برای رسیدن به دین و آیین درست، روی عقل عملی که در عمل منشأ اثر واقع میشود تکیه میکنند؛ ولی باید به این نکته نیز توجه داشت که عمل بدون نظر، از جایگاه محکم و معتبری برخوردار نیست و عقل عملی بدون ارتباط با آنچه عقل نظری خوانده میشود، نمیتواند به زندگی بشر سامان دهد. عقل نظری با عقل عملی بیگانه نیست و حتی با آنچه «غریزه» خوانده میشود نیز ناسازگاری ندارد. عقل نظری ضد دیوانگی است و با آنچه جنون خوانده میشود، همسویی ندارد؛ ولی عقل بهآسانی میتواند با غرایز همکاری نماید و برای رسیدن به امور معقول، از آنها بهرهبرداری کند. تردیدی نمیتوان داشت که حواس ظاهری و آنچه غریزه خوانده میشود، تحت تأثیر اغراض انسان واقع میشوند؛ ولی عقل میتواند همه آنها را به آنچه معقول است، تبدیل کند و از این طریق به زندگی سامان بخشد. هر فرد در زندگی خود دارای اختیار است؛ ولی اختیار، خالق کردار و رفتار او نیست، بلکه اختیار بیش از هر چیز دیگر توجیهکننده افعال و اعمال انسان شناخته میشود. البته این نیز مسلم است که اختیار، در کار توجیه کردن افعال انسان، همواره از عقل مدد میگیرد و این همان چیزی است که «فلسفیدن» خوانده میشود.
با توجه به این موضوع، میتوان دریافت که هر فرد در زندگی خود همواره فلسفهپردازی میکند و در پرتو چراغ فلسفه گام برمیدارد، اگرچه ممکن است به درستی نداند که بر اساس نوعی از فلسفه زندگی میکند. انسان به حکم اینکه عاقل است، بر اساس نوعی فلسفه زندگی میکند؛ ولی بسیاری از مردم نمیدانند که آنچه انجامش میدهند، بر اساس یک فکر فلسفی صورت میپذیرد.
ادامه دارد