زنده یاد دکتر محمد رضا معتمدی همشهری و پزشک حاذق دیارمان تربت حیدریه را بیشتر بشناسیم ( بخش اول )

مدتها  علاقمند بودم که در مورد پزشکان قدیمی تربت حیدریه مطالبی تهیه کنم البته من در حرفه نویسندگی تجربه ای ندارم ولی برای آگاهی همشهریان در حد توانم سعی کردم حد اقل داده هایی را جمع آوری نموده تا شاید آیندگان بتوانند از  تاریخ گذشته  پزشکی دیار خود آگاه گردند درابتدا ی کا ر مصاحبه ای  با زنده یاددکتر محمد ابراهیم طبسیان آغاز گردید. که قبلا در همین سایت به اشتراک گذاشته ام ولی چون احساس مسئولیت خاصی نسبت به روانشاد دکتر محمد رضا معتمدی که طبیب خانوادگی ما بودند و در شرایط بسیار بحرانی موجب بهبود اینجانب گردیده بود لذا برآن شدم علیرغم مشکلاتی که از نظر اطلاعاتی در خصوص زندگی ایشان داشتم مدتها طول کشید تا توانستم گوشه ای از زندگی پر بار ایشان را که خیلی زود از بین ما رفتند به نگارش در آورم. در این خصوص جا دارد از سرکار خانم مهردخت تربتی که خواهرزاده دکتر محمد رضامعتمد ی می باشند صمیمانه تشکر کنم که موجب شدند بتوانم با فرزندان دکتر ارتباط برقرار کنم همچنین از آقای محمد علی معتمدی کوچکترین فرزند ایشان که  در طول این مدت همکاری صمیمانه ای   در این خصوص داشتند وهمچنین خانم مهندس آذرمیدخت معتمدی فرزند ارشد ایشان که   مرا یاری دادند خیلی  سپاسگزاری نمایم . و اما اولین قسمت زندگی نامه روانشاد دکتر محمد رضا معتمدی را برایتان بازگو میکنم .

محمد رضا معتمدی  فرزند دوم سید ابولحسن معتمدی  که یکی از  خانواده  های اصیل تربتی  بودند در سال۱۲۹۹ خورشیدی  در تربت حیدریه متولد شد. پدرش  از خویشاوندان معتمد الممالک بود که در دادگستری مشهد بکار مشغول بود  ،مادر ش بانو فاطمه خانم تربتی از خانواده سرشناس و متدین تربت حیدریه  که  خواهر  شیخ احمد روح القدس( از شهدای انقلاب مشروط که بنیان گذار روزنامه روح القدس) بود  . محمد رضا معتمدی چهار برادر ودوخواهر بنام حسین آقا، علی آقا ، محمود آقا ، خلیل آقا ، منور خانم  و مرضیه خانم داشت وی پس از پایان تحصیلات متوسطه در مشهد برای ادامه  تحصیل در رشته پزشکی در سال۱۳۱۸ عازم تهران شده و به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران راه یافت. البته در ابتدا ایشان قرار بود رشته دندانپزشکی را انتخاب کنند ولی در نهایت  رشته پزشکی را انتخاب نمودند وی دوره پزشکی عمومی را در  خردادماه سال ۱۳۲۵  در دانشگاه تهران با موفقیت به پایان رساند.

دکتر معتمدی پس از اتمام دوره پزشکی  در بیمارستان سینا  وابسته بدانشگاه تهران مشغول بکار شد و چون در آن موقع تعداد پزشکان متخصص خیلی کم بودند پزشکان عمومی که از نظرهوش و ذکاوت و همچنین دانش لازم برخوردار بودند  اغلب خیلی از کارها ی پزشکی را انجام میدادند به نقل از فرزندشان محمد علی معتمدی که  از  قول زنده یاد دکتر معتمدی میگوید پدر با توجه بدانش لازم و علاقمندی به رشته پزشکی توانست در ان موقع در بیمارستان سینا بعنوان انترن جراحی کارهای جراحی انجام دهد مثل لاپاراتومی شکم _آپاندکتومی جراحی های رودهای _ جراحی های مربوط به درمان های مختلف فتق شکمی _ فتق اینگوئینال فتق نافی برداشتن طحال که در تصادفات و ضربه های شکمی امکان پارگی طحال ومرگ وجود داشت و اسپلینکتومی میکردند در تومورهای ساده شکمی و برداشتن آنها در جراحی و کلا جراحی های روده ای و به بیمارانی که در بیمارستان سینا بود ند خدمت نماید وحتی فراتر ازوظیفه یک پزشک عمومی توانست کارهای جراحی را بخوبی انجام دهد . ایشان بدلیل علاقه شدیدی که به موطنش تربت حیدریه داشت سعی داشت به زادگاهش برگشته وبه  همشهریان خودکمک نماید .  بنا براین جهت خدمت به آنجا عزیمت نمود.  ایشان در ابتدا  اقدام به دایر کردن  مطبی برای خود در  ابتدای خیابان کاشانی فعلی نبش کوچه پشت مسجد جامع نمود .البته  حالا این مطب  تخریب و تبدیل به پاساژ شده است )  مطب دکتر معتمدی در واقع  یک  خانه بزرگ بود  که متعلق به  وی  بود این خانه جنوبی  در نبش کوچه پشت مسجد جامع (نمد مالها)  ودر کنار خیابان منصوریه قبلی واقع شده بود که با چند پله به  یک راهرو  متصل می شد. ازقسمت سمت راست وارد اطاق انتظار می شدید ودر ادامه   به  صحن حیاط ساختمان منتهی میگشت  .

بعد از اطا ق انتظار  وارد قسمت  تزریقات ودر نهایت مطب و محل کار اقای دکتر محمد رضا  معتمدی میشد.بین اطاق انتظار و محل کار دکتر یک راهروبود که از آن بعنوان محل تزریقات و پانسمان استفاده میگردید ودر واقع اقای حسین حاج باقران در آنمحل برای انجام خدمات پزشکی  مستقر بود . عشق بی پایان دکتر محمد رضا معتمدی به تربت  حیدریه و همشهریان تربتی بگونه ای بود که همیشه علاقمند بود از کسانیکه مورد اعتماد خانواده و اقوام و فامیل بودند برای کارهای خودشان بهره برداری نماید .دکتر معتمدی در زمان ورود به تربت حیدریه به خانه خواهرشان مرضیه خانم همسر آقای حاج علی اصغر تربتی که دراداره دارایی تربت حیدریه  فعالیت میکردند وارد شدند و چون خانه آقای تربتی به مطب خیلی نزدیک بود لذا تا موقع  ازدواجشان  اغلب با آنها زندگی میکردند. به همین منظور چون  آقای حاج باقران که مسئولیت کارهای کشاورزی  این خانواده را عهده داربودند لذا به توصیه آنها فرزند حاج باقران را که حسین نام داشت جهت انجام خدمات پزشکی به دکتر معرفی نمودند.  دکتر معتمدی حسین حاج باقران را که حدود ۱۸ سال داشت برای فعالیت در امر تزریقات و پانسمان به مطب خود دعوت نمود در تمام مدتی که دکتر در مطب حضور داشت اغلب کارهای کمک پزشکی را به ایشان آموختند بطوریکه بعدها حسین حاج باقران مهارت خوبی در حوزه خدمات درمانی پیداکرده بود و کلیه خدمات پانسمان و تزریقات راانجام میداد

 

 

 

 

آقای حسین حاج باقران ( ملقب به حسین محکمه ) با توجه به مهارتی که در اینجا کسب کرده بود در موارد اضطراری کارهای بخیه و پانسمان و تزریقات را بخوبی انجام میدادو اغلب برای تزریق بیمارانی که در منزل مستقر بودند و امکان انتقالشان به مطب دشوار بود ایشان خدمات پزشکی را انجام میداد و چون انسان مهربان و خوش برخوردی بود همگان اورا دوست می داشتند یادم می آید یک روز جمعه  خانواده ما به یک باغی خارج از شهر رفته بودیم ودر انجا من از تاب استفاده میکردم ودر اثر بی توجهی به زمین افتادم و مجروح شدم پدرم مرا با دوچرخه به محل محکمه آورد و چون با حسین آقا دوست بود ایشان فورا به مطب آمد ودرب را باز کردو یادم است بخوبی قسمتی از سر مرا بخیه زد و  این کار را بصورت ماهرانه ای انجام داد و همیشه در ذهنم از ایشان خاطرات خوبی دارم اگر چه بدلیل بیماریهای عفونی که آن زمان در تربت حیدریه بود و اغلب بیماران مخصوصا کودکان همیشه دکتر معتمدی مجبور میشد به آنها انتی بیوتیک از نوع  ( پنی سیلین )تزریق نماید واغلب وقتی دکتر برای بچه  ها آمپول مینوشت بچه هاناراحت می شدند و بهر حال انجا داستانی بود

بعد از محل  تزریقات  اطاق پذیرش دکتر معتمدی بود که اغلب گاهی سه الی چهار نفر مریض با هم وارد اتاق میشدند و در داخل اطاق پاروانی بود که در داخل آن از بیماران معاینه بعمل می آمد  .دکتر معتمدی پزشکی حاذق و مهربان و با روی گشاده دردمندان را پذیرش میکرد  در داخل اطاق دکتر کمدهایی بود که فروشندگان و ویزیتور ها دارویی که  برای تبلیغ داروهای نمونه خود را  برای معرفی بیشتر و تجویز  به بیماران  برای ایشان می آوردند، دکتر معتمدی اغلب این داروها را برای بیمارانی که وضعیت مالی خوبی نداشتند  اختصاص داد ه وبین آنها توزیع  میکرد.

 دکتر معتمدی خیلی با کودکان مهربان بود وسعی میکرد طوری رفتار کند که آنها نسبت به آمدن مطب دچار دلهره نباشند  ولی بچه ها موقعیکه متوجه می شدند که دکتر برایشان نسخه بدون تزریق نوشته است خیلی خوشحال می شدندویا روزهای پایان بیماری از دکتر طلب گواهی  پزشکی برای مدرسه خود مینمودند در درو دیوار مطب عکسهایی از شرکت های دارویی نصب بود که  هرکدام دارای یک پیام برای حاضرین  بود مثلا  دعوت به سکوت  میکرد و یا تصاویری  از  نشاط و تندرستی کودکانی  که از شیر خشک  و یا شربت های تقویتی استفاده میکردندنشان میداد

در محل کار آقای حاج باقران دستگاهی  بود که داخل  آن سرنگهای شیشه ای درون آب جوش  که روی یک چراغ بود استریل می شد. چون در آن موقع هنوز سرنگ یک بار مصرف وجود نداشت حسین آقا وقتی به خانه های بیماران برای تزریق مراجعه میکرد یک ظرفی به شکل یک کپسول ۳۰ سانتی بود که از دوقسمت تشکیل شده بود در قسمت پائین که بصورت یک پایه بود ودر آن  مقداری پنبه آغشته به  الکل توی آن قرارمیدادو در قسمت بالا سیلندر و پیستون سرنگ تزریق به انضمام خود سوزن تزریقی را قرار میداد وقتی آب بالا به جوش می آمد و سرنگ استریل می شد انگاه آنها را برداشته و شروع به  کشیدن محتوی آمپول نموده تا به ییمار تزریق شود بعض وقتها که تعداد بیماران  بیشتر بودند تعداد این سرنگها هم اضافه میشد بهر حال آن زمان هنوز علم پزشکی زیاد پیشترفت نکرده بود ولی با همه این موارد مردم هم ارامش بیشتری داشتند.

چون دکتر معمولا همانند سایر پزشکان تربت حیدریه از  ابتدای صبح به بیمارستان شاهرضا که در آن موقع تنها بیمارستان دولتی بود برای عیادت بیماران بستری به انجا میرفت وپس از پایان کار اداری  جهت ویزیت بیماران خود عازم مطب می شد.دکتر محمد رضا معتمدی برای پذیرایی از بیماران خود حدود ساعت ۱۴ به مطب خودشان میرسید .

 در این فاصله بیماران اغلب به اطاق انتظار که در ابتدای د رب ورودی قرار داشت میرفتند و روستائیانی که بیمارانشان را آورده بودند همراهان اصلی آنها بداخل  صحن حیاط  که محل بزرگی بود میرفتندو تاپایان کار مداوای  بیمارشان در آن محل مستقر می شدند.دکتر معتمدی معمولا بخاطر خدمت به بیماران اغلب در مطب می ماند و سعی میکرد در همانجا نهار خودرا صرف نماید چون باز بعد ازظهرها هم تا شب پذیرای بیماران دیگر بود و چون پزشک بسیار حاذقی بود مریضهای زیادی برای مداوا به مطب ایشان مراجعه مینمودند  جالب است ایشان در مطب با گشاده رویی به تمام بیماران توجه میکردند و چون اغلب بیماران از دوستان و همشهریان آشنا بودند درابتدا از احولات سایر اعضای خانواده سئوال میکردند . یکی دیگر از صفات دکتر معتمدی این بود که دوست داشت بیمارانش اطلاع خوبی از برنامه تغذیه غذایی داشته باشند و برای آنها دستورات غذایی خوبی میداد و همچنین برای دستورات دارویی طوری بزبان خود بیمار به گونه ای بیان میکرد که مریض و یا همراه او کاملا شیر فهم گردد و شاید این یکی از رموز موفقیت ایشان بود که بخوبی میتوانست با بیماران ارتباط برقرار کند و چون پزشک مردمی بود همگان ایشان را دوست میداشتند .در اینجا لازم میدانم در خصوص بیمارستان

شاهرضامطلبی را بیان نمایم تا خوانندگان گرامی به تاریخچه این بیمارستان آشنا شوند

((در زمان زلزله بزرگ تربت حیدریه  که در سال ۱۳۰۲ شمسی رخ داد با توجه به روایت های گذشته  مرحوم حاج آخوند ملاعباس پدر زنده یاد حسینعلی راشد مردم را تشویق به کمک جهت تامین خسارتهای زلزله نمود و بر این اساس   کمک های زیادی بوسیله مردم جمع  آوری شده بود بطوریکه در واقع مازاد برنیاز بود لذا به پیشنهاد حاج آخوند و همچنین دکتر ضیا الاطبا که از پزشکان بنام تربت حیدریه بود وایشان هم پدرش در گذشته طبابت میکرد

اقدام به ساخت بیمارستانی در آن زمان  نمودند و چون در ابتدای سال ۱۳۰۹ ساخت این بیمارستان به پایان رسید در همان سال وقتی رضا شاه پهلوی اول وارد تربت حیدریه شد آن بیمارستان را بنام رضا شاه پهلوی افتتاح نمود لازم به یاد آوریست  در آن موقع دکتر علیرضا ضیایی فرزند ارشد دکتر ضیا الاطبا  اولین پزشک قانونی که در زمان گشایش بیمارستان حضور داشت همچنین پدر ایشان  در منطقه نوبهار تربت حیدریه که صاحب  عمارتی با شکوهی بود زندگی میکرد و چون این باغ امکانات بسیاری داشت  بنام باغ نوبهار مشهور بود و رضا شاه هر وقت به تربت حیدریه عزیمت مینمود در آن محل اقامت میکرد و لذادر زمان افتتاح بیمارستان فوق ایشان  برای اقامت وارد باغ اختصاصی نوبهار گردیدضمنا مزید آگاهی علاقمندان تا قبل از انقلاب این ساختمان وجود داشت ولی متاسفانه این باغ بزرگ و خاطره انگیز تخریب و ساخت و سازدر آن انجام گرفت در حالیکه میتوانست میراث فرهنگی دیارمان باشد  ))

 

 

 

 

 

مرحوم ضیا الاطبا

 

عکسی از بیمارستان رضا شاه در سال ۱۳۴۵ موقعی که دانش آموزان برای بازدید به انجا آمده بودند

جالب توجه است در قسمت انتهای این بیمارستان همان خیابان رازی فعلی بعد ها آقای دکتر محمد رضا معتمدی عمارت بزرگی برای خود بنا نمودند ودر قسمت شرق بیمارستان منزل مسکونی زنده یاد دکتر ابولقاسم علوی که سالها ریاست بیمارستان رضا شاه را عهده دار بودند قرار گرفته بود  ادامه دارد ……

مطالب مرتبط

۶ دیدگاه‌

  1. دکتر فریدون افتخاری گفت:

    صبح تو غربت لندن از خواب پا میشی. یک روز ابری دیگه . فکر بازنشسته‌ات به هزار جا میره که اینو چه کنم؟ اونو جه کنم؟
    بعد از صبحونه ای پدو وا میکنی. میری تو سایت تربت خودت . چی میبینم ؟ توی یک صفحه نوشته‌هایی راجع بدو نفر که بهترین‌های زندگی کودکی و نو جوانی تو بوده‌اند. دکتر علی معتمدی و دکتر مجتبی نقیبی.
    روزت با خاطرات شیرین این مردان بزرگ روشن میشه. دیگه هوای لندن برات ابری نیست. یک روز خوب را با سرمشقهای بزرگ زندگیت می‌گذرانی.
    سپاس آقایان خطیبی و بختیاری .
    روز شماری می‌کنم تا ادامه یادداشتها را بخوانم وشاید خاطره‌ای هم بنویسم.

  2. دکتر فریدون افتخاری گفت:

    صبح تو غربت لندن از خواب پا میشی. یک روز ابری دیگه . فکر بازنشسته‌ات به هزار جا میره که اینو چه کنم؟ اونو جه کنم؟
    بعد از صبحونه ای پدو وا میکنی. میری تو سایت تربت خودت . چی میبینم ؟ توی یک صفحه نوشته‌هایی راجع بدو نفر که بهترین‌های زندگی کودکی و نو جوانی تو بوده‌اند. دکتر محمد رضا معتمدی و دکتر مجتبی نقیبی.
    روزت با خاطرات شیرین این مردان بزرگ روشن میشه. دیگه هوای لندن برات ابری نیست. یک روز خوب را با سرمشقهای بزرگ زندگیت می‌گذرانی.
    سپاس آقایان خطیبی و بختیاری .
    روز شماری می‌کنم تا ادامه یادداشتها را بخوانم وشاید خاطره‌ای هم بنویسم.

    • کاظم خطیبی گفت:

      با درود و مهر به جناب دکتر افتخاری نازنین که همیشه مرا مشوق بودید ودر غربت به این نوستالژی های دیارمان علاقه دارید آرزو دارم بتوانم با تشویق های شما در این کارفرهنگی موفق باشم . ممنون از محبت شما امیدوارم همیشه به اتفاق خانواده محترمتان شاداب و تندرست باشید ارادتمند کاظم خطیبی

  3. کاظم خطیبی گفت:

    باسلام وادب
    جناب خطیبی این اظهار نظرها از جانب یک انسان فرهیخته و خارج دیده واقعا انسان را به فعالیت و ادامه کارتشویق وترغیب می کندوغباریکسری بی توقعی هارا می زداید.
    ضمن تشکر از حضرتعالی که به نوعی مشوق این بنده بوده اید و آرزوی موفقیت برای کارهایتان به گونه آیی مسرت ، خوشحالی ونیزامتنان بنده را به آقای دکتر افتخاری هم ابلاغ نموده و بفرمایید مشتاقانه منتظر نظرات ومطالبشون هستم

  4. علیر ضا بختیاری گفت:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    باسلام وعرض ادب
    ابراز نظرهایی از قبیل آنچه جناب دکتر افتخاری به عنوان یک انسان فرهیخته وخارج دیده ، واقعاانسان را به فعالیت و ادامه کار تشویق می کند و غبار یکسری بی توقعی ها را می زداید.
    ضمن تشکر از جناب خطیبی که به نوعی مشوق این بنده بوده اند و آرزوی موفقیت برای کارهای ایشان ، خواهشمند است به گونه ایی مسرت و نیز امتنان بنده را به جناب آقای دکتر افتخاری هم ابلاغ نموده و بفرماییدمشتاقانه منتظر نظرات و مطالب خوبشان هستیم .
    علیرضا بختیاری- کانال تلگرامی سیر تا پیازsir_tapiyaz@

    • کاظم خطیبی گفت:

      با سلا م و سپاس از توجه شما جناب بختیاری گرامی امیدوارم با تلاشهایی که همیشه در جهت ارتقا فرهنگ و تاریخ تربت حیدریه انجام میدهید در اینده شاهد پیروزی خوبی در دیارمان باشیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *