قول داده بودم! به هر دویشان! دو سه روز به سالتحویل بود که پوستر تبلیغاتی نوروزگاه را دیدم، همانجا به حسامالدین و حدیثه قول دادم که عصرهای نوروزیمان را برویم پاتوق شعر.
شنبه شده بود و قرار بود جلسهی همیشگیِ انجمن قطب در پاتوق شعر برگزار شود، به راه افتادیم.
دو طرف جادهی توتستان بنرهای بزرگ متعددی نصب شده بود، پاتوق نقاشی، پاتوق قصههای قرآنی، پاتوق موسیقی و…
به محل پاتوق شعر که رسیدیم استاد صباغ زاده را در حال چیدن میز و صندلیها دیدم، دو میز گردِ بزرگ که روی یکی سردیس استاد قهرمان و روی دیگری تعدادی کتاب از شاعران تربتی چیده شده بود.
غزل کوچولو میدوید و موهای رهایش در باد میرقصیدند، به حالش غبطه خوردم که چه کودکانه و بیبهانه شاد و خوشحال است.
دوستان شاعرم کم کم از راه رسیدند، حال و احوال و تبریکات سال نو که به پایان رسید، زینب نجفی سکان اجرا را به دست گرفت، برایمان غزلی خواند از سجاد سامانی.
طبق روال معمول جلسات استاد مهربانمان برایمان غزل خواجه را خواندند، این هفته فضا خیلی متفاوتتر از همیشه بود، بچههای انجمن موسیقی در همسایگیِ ما بودند و صدای ساز و آوازشان تا وسط جلسهی ما رسیده بود، مجبور بودیم برای شنیدن اشعار دوستان گوشهایمان را تیز تر کنیم و حواسمان را جمعتر.
غزل حافظ که تمام شد آقای عباسی با شعری طنز، قلقلکمان داد، خانم جهانشیری از کارهای قبلی خواندند و دوست تازهواردمان آقای مصطفی قانعی شعری به گویش محلی (رودمَعجَن) را خواندند، معین جلالی با قلم منحصر به فردش ما را به قرون تفاخر ادبیات برد و استاد صباغ زاده از غزل جدیدی پرده برداشتند.
هرازگاهی که نگاهم به اطراف میچرخید، مهمانان جدیدی را میدیدم که به جمعمان اضافه شده بودند. صدای خنده و بازی بچهها در اطرافمان، طراوت و حال و هوای بهاری را دوچندان میکرد.
جلسه رفتهرفته به لحظات پایانیاش نزدیک میشد و پاتوق حالا دوستان و علاقهمندان زیادی را گرد هم جمع کرده بود. جلسه ی قطب امروز مهمانان عزیزی داشت: مردم عادی و دوستدار ادبیات؛ جناب آقای قلیچی، نوازندهی محبوب شهرمان؛ سرکار خانم نخعی، ریاست محترم ادارهی ارشاد و آخرین مهمانمان هم آقای شهردار بود، به همراه هیات همراه. آمده بودند خسته نباشید بگویند و دست مریزاد، گپ زدیم و عکسهایی به یادگار گرفتیم.
جلسه تمام شد اما در تعطیلات نوروزی، پاتوق شعر و ادب هر روزه ساعت ۵ عصر منتظر دیدن روی ماهِ تکتک شما عزیزان است… 😊