تلألو امید برای فردایکودکان خیابان :توجه به موضوع آسیبهای اجتماعی بسیار مهم و از وظایف دولت است به نحوی که در گام اول باید مانع به وجود آمدن آسیبها شود و در مرحله بعدی برای از بین بردن آسیبهای اجتماعی تلاش بیوقفه داشته(سید مسعود رضوی)
در سخنان رئیس جمهوری و برخی مقامات کشور، بارقههایی از امید به چشم میخورد، زیرا در مقابل مشکلات صعبالعلاجی که سالها و دهههاست برهم رسوب کرده و لایههای سختی ساختهاند، به رفع مشکل یا لااقل به طرح مسئله پرداختهاند. یکی از این مشکلات که همچون لکّهای سیاه بر دامان جامعه و نظام نشسته، کودکان کار، کودکان رها شده و کودکان زبالهگرد است.
رئیس جمهوری روز پنجشنبه ۱۲ آبانماه جاری به یک مرکز نگهداری کودکان کار رفته و بر ارزش و اعتبار آنان تأکید کرده است. از جمله اینکه: «این کودکان و نوجوانان فرزندان ایران هستند و ضمن تلاش برای حراست از کرامت آنها و صیانت از فرهنگ ایرانی اسلامی جامعه، با آموزش مهارتهای مختلف آنها را برای حضور مؤثر در جامعه آماده کنید… توجه به موضوع آسیبهای اجتماعی بسیار مهم و از وظایف دولت است به نحوی که در گام اول باید مانع به وجود آمدن آسیبها شود و در مرحله بعدی برای از بین بردن آسیبهای اجتماعی تلاش بیوقفه داشته باشد. البته در این مسیر باید از ظرفیت گروهها و نهادهای مردمی و مؤسسات خیریه بهره حداکثری برد…»
باری، پیش از آن، معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری تهران از بهرهکشی پیمانکاران و اشخاص سودجو از کودکان در عرصه پسماند و زباله یاد کرده و از فقر و آسیبهای اجتماعی شدید خبر داده بود. وی این نکته را بیان کرد که علیرغم پرداخت مالیات یا عوارض پسماند از سوی مردم، چرا باید شهرداری کنار نشسته و عدهای سودجود با بهرهکشی از چند هزار کودک به این کار بپردازند. دفاع از حقوق کودکان از وظیفههای ذاتی دستگاه قضایی است و طبق قانون و پیماننامههای بینالمللی، مسئولان موظف به ورود در این موضوع هستند.
این دیدگاهها و نظرات را باید عملی کرد و امیدواریم از عرصه سخن و تحلیل به صحنه عمل و نتیجه ارتقا پیدا کند. اما ضمن تأیید اصل موضوع و امیدی که برای حل آن ایجاد شده است، چند نکته دیگر نیز باید مدّ نظر قرار گیرد.
ماجرای کودکان کار، یک موضوع دیرینه و دردناک است. عریان شدن فقر در بدترین شکل آن در اعماق جامعه، هنگامی آشکار میشود که کودکان و پارههای تن جامعه، از خانوادهها جدا میشوند تا تکّه نانی بیابند و از گرسنگی نمیرند. در جامعه ما، مهاجرت و آسیبهای اجتماعی در هنگامه گسترش شهرها و پدید آمدن کلانشهرها، پدیده کودکان کار را وارد عرصه مطالعات اجتماعی کرد و زیانها و بیماریهایش را هم پیش چشم شهروندان گسترده ساخت. هنگامی که فقر در بخش کوچکی از حاشیهنشینان وجود داشته باشد، میتوان با ورود خیریههای مردمی و نهادهای مدنی، به صورت قانونی و شفّاف با آن مقابله کرد. اما زمانی که این نهادها هم غایبند و به هر دلیلی رقیب دستگاههای دولتی و شبه دولتی و خصولتی محسوب میشوند، باید فکری کرد تا جلوی آسیب و عوارض آن در حیطه جسم و روح کودکان گرفته شود.
اکنون با پدیده چند لایهای از حضور و کار کودکان طرف هستیم. طی سالهای دراز، آنقدر بیتوجهی، تعلّل، ندیده گرفتن بحرانها، خلأ قانونی و رقابتهای سیاسی بیهوده و هزینهزا بر همه چیز سایه افکنده که اینک اختاپوس هزار دست و پای فقر از در و دیوار شهر بر سر کودکان و ضعفا میبارد. کودکان زبالهگرد، نشاندارترین و بیپناهترین طیف در این زنجیره فلاکت هستند. شکنجهای نهان در کنار فروپاشی وجدان آدمیان، موجب عادتهایی شده که نسلهای گذشته فقط در قصهها و رمانهایی چون بینوایان و تامسایر و هزار و یک شب میخواندند.
زبالهگردی اینک آخرین حلقه قبل از گدایی و بیچارگی و حتی ورود به عرصههای پرآسیب چون تبهکاری و ایجاد گروههای سیاه و شبکههای مخوف زیرزمینی است. در جلسهای که اخیراً در شهرداری برگزار شده، معاون اجتماعی شهرداری، به تفصیل به موضوع زبالهگردی کودکان پرداخته و پرده از وسعت آن برداشته است. اما به نظرم راهحلهای پیشنهادی ایشان و زنجیره علل و دلایل وقوع این فلاکت و وجود این پدیده به درستی مورد تحلیل و ارزیابی قرار نگرفته است. از جمله اینکه مافیایی را در پس این زنجیره کودکان زبالهگرد ندیدهاند و تلویحاً دلیل ۸۰ درصد از زبالهگردیهای کودکان را مهاجرت افغانستانی قلمداد کردهاند؛ همچنین راهحل انتظامی و درخواست از ناجا برای جمع کردن کودکان کار و کودکان زبالهگرد، همراه با برخوردهایی در زمینه جمعآوری محلهای بدون مجوز خرید و تجمیع زبالهها و امثال این پیشنهادها…
در این باره باید توجه داشت که دستگاههای بازرسی، پلیس آگاهی با حکم قضایی ویژه، و حتی دستگاههای امنیتی قادرند گزارشی از پشت پرده مدیران این بردهداری ننگین ارائه دهند تا معلوم شود کودکان مزبور چگونه و با چه سازوکاری اجیر شده و در محلهای خاصی مستقر میشوند و چه شبکهای این ضمانت را در اختیار آنان قرار میدهد تا مثلاً فلان خیابان در قرق اینها باشد و چقدر دریافتی و گردش مالی دارند. این فقط یک زنجیره از شبکه پولساز و سیاه مافیای زباله است. مافیا حتماً نباید گروهی مسلسلچی و چاقو به دست باشند، هرچند با توجه به اخبار رفتارها و تهدیداتی که از پژوهندگان و خبرنگاران مستقل در این حوزه شنیدهایم، و نیز آموزشهایی که به کودکان کار میدهند تا با هیچکس سخن نگویند، اجازه عکسبرداری مستقیم ندهند و مبداء سکونت و مقصد زبالهها و نام پیمانکاران را به هیچ وجه نبرند، تقریباً روشن است که با چه جریاناتی طرف هستیم. این مسائل، در کنار آسیبشناسی اجتماعی و بهرهگیری از تجارب کشورهای دیگر، میتواند موضوع تحقیقات جدّی برای جستجوی راهحل باشد. اگر ارادهای برای این امر وجود میداشت، تاکنون تفکیک زباله از مبداء منازل و محلهای تولید زباله نظیر بیمارستانها و سازمانها و شرکتها و رستورانها و غیره به صورت یک امر عادی و سامان یافته در اختیار شهرداریهای مناطق قرار میگرفت. سود این امر میتوانست کمک شایانی به بهبود نظام زیست شهری، خاصه بهداشت شهر و کاهش آسیبهای زیست محیطی بنماید. اینک میتوان با برخورد جدّی در عرصه زبالهگردی و سازماندهی مجدد این پدیده در شهرداری، درآمدی برای حفظ جان و امنیت کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، کودکان کار و رها شدگان انجام داد؛ از جمله آموزش فکری، سواد و حرفهای آنان برای ورود مجدد و مستقل و پایدار به جامعه. این فقط یک هدف از صدها هدف مشابه در شهرهای امروز ماست.
سخن آخر درباره کودکان مهاجر است. آنان هیچ تفاوتی با کودکان رها شده یا به گروگان گرفته شده توسط پیمانکاران زباله ندارند. آنان کودکند و اگر تحت آموزش صحیح و کارآمد و مفید قرار گیرند، اتفاقاً مساعدتی در کاهش ناکارآمدی اجتماعی خواهد بود و این کودکان سرمایهای برای جمعیت و جامعه آینده خواهند بود؛ نیروهای تعلیم دیده و جوان که در هر قسمت از صنعت و خدمات و تولید و تجارت و نیروهای دیگر میتوانند مؤثر باشند، اما ابتدا باید از سخن و حرف به عمل و اقدام نقل مکان شود.
روزنامه اطلاعات
دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰