سرگذشت ایراندخت میرهادی، پزشک نام آشنا؛ “ایراندخت”بانوی تمام عیار! از پزشکی در جنگ جهانی دوم تا هنرپیشگی در همدان!
ایسنا/همدان نمی شود روز هنر،تئاتر،شعر،زن،پزشک و.. باشد و یاد زنی مهربان و فداکار که در تمام طول مدت فعالیتش سعی در کمک به مردم و خدمتی صادقانه داشته از خاطر همدان نگذرد.زنی که تا چهار دهه پیش نَفَسش با نفس مردم آمیخته بود و همه از او می گفتند و مردم همدان هنوز خاطراتی از روحیه انساندوستی و بزرگواری زنی هنرمند و پزشکی مردمی را در خاطره دارند.
به گزارش ایسنا، در زندگی به انسانهایی برمیخوریم که مظهر صفا، صمیمت و ایثار هستند و این باور را در اذهان تقویت میکنند که هنوز چشمههای عاطفه نخشکیده است و این عزیزان عمر پر برکت خویش را بی هیچ ادعایی در راه اهداف مردمی و انساندوستانه خود صرف میکنند. یکی از چهرههای بزرگوار که حرکتهای مردمی وی زبانزد خاص و عام است، پزشک متبحر و انساندوست، مرحومه “ایراندخت میرهادی” است.
زندهیاد دکتر ایراندخت میرهادی پزشک، هنرمند، شاعر، نویسنده و هنرپیشه تئاتر به مدت ۴۰ سال به خدمت و مداوای بیماران در شهر همدان پرداخت و بعد از گذشت سالها هنوز خدمات او در یاد مردم ماندگار است و پزشکی که لحظات عمر خویش را بهدور از هرگونه چشمداشت مادی؛ صرف درمان و بهبودی بیمارانش کرد.
همدانی های قدیمی هنوز خاطراتی از روحیه انسان دوستی و بزرگواری زنی هنرمند و پزشکی مردمی را در خاطره دارند اما بعد از گذشت چندین نسل،امروزه جوانان و نوجوانان همدانی کمتر این پزشک حاذق و فداکار را می شناسند بنابراین ایسنا برآن شد تا با بازخوانی خاطرات و معرفی مجدد ،او را در ذهن نسل جوان پررنگ کرده و به الگویی مناسب برای آنها تبدیل کند.
دکتر ایراندخت میرهادی در فروردین سال ۱۲۹۹ در تهران متولد شد.پدرش سید فضل الله میرهادی اولین تحصیل کرده ایرانی در آلمان بود. وی پس از اتمام تحصیلات، با بانویی آلمانی به نام گرتا دیتریش ازدواج کرد و بعد از ۱۳ سال اقامت در آنجا و گذراندن دوران سخت جنگ جهانی اول به ایران بازگشت.
ایراندخت ادبیات فارسی و انگلیسی را از پدرش و زبان آلمانی، پیانو و هنر نقاشی را از مادرش فرا گرفت و دوره دبیرستان را در مدارس دارالفنون و آلیانس، در خیابان ژاله تهران گذراند و بعد از اتمام دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته پرستاری رهسپار آلمان شد که مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم بود.
به هر حال صحنه هولناک جنگ اثرات بدی در روحیهاش گذاشت، زمانی که چند هواپیما با هم شهر را بمباران میکردند موقع خروج از پناهگاهها جز ویرانی منازل و خرابی ساختمانها چیزی مشاهده نمیکرد در آن شرایط بسیار دشوار که فاصله مرگ و زندگی را از مو باریکتر میکرد رشته تحصیلیاش را از پزشکی به تئاتر تغییر داد و به دنیای بازیگری وارد شد و از این موقعیت بسیار خرسند بود او تئاتر را با موفقیت به پایان رساند و سپس با مردی اتریشی به نام فردیناند گرابنرمورخ شرقشناس، نقاش و طراح ازدواج کرد و ایراندخت با تشویق شوهرش به تکمیل رشته پزشکی پرداخت.
در چنین محیط پرتلاطم با پیگیری و تلاش بیوقفه تحصیلات پزشکی را به پایان رساند و پس از هشت سال زندگی به اخذ مدرک پزشکی نائل شد و در سال ۱۳۲۵ همراه همسرش به ایران بازگشت و دارای شماره نظام پزشکی ۹۵۶۰ شد.
بیمارستان آمریکاییها در همدان (اکباتان فعلی) به سرپرستی دکتر رایس، از خانم دکتر و شوهرش که به تاریخ ایران و شهرهای قدیمی علاقه داشت دعوت به کار کرد. دکتر میرهادی در بیمارستان مشغول کار شد. ایراندخت که عاشق کارش بود خود را وقف بیمارستان کرد. همسرش نیز که تحت تاثیر فرهنگ ایران بود، قدمت همدان، بازارها، درشکهها، خانههای قدیمی و طبیعت و صحرایش موجب شد تا با بوم نقاشی و وسایلش در باغهای عباسآباد و دیگر درهها به خلق آثار زیبایی بپردازد واکنون ۹ اثر از آثار نقاشی وی در هتل بوعلی همدان موجود است.
او پس از ۱۵ سال زندگی با گرانبر و داشتن پنج فرزند، از وی جدا شد و بعد از این جدایی مادر خانم دکتر سرپرستی بچههای او را در تهران بر عهده گرفت بعد از این واقعه با ایرج اوانسیان آشنا شد و با وی ازدواج کرد. این وصلت هم بعد از ۱۱ سال زندگی و چهار فرزند با مرگ ایرج به ناکامی انجامید.
پیچیدن نسخه روی پاکت آجیل، قوطی سیگار و کاغذ پاره
دکتر ایراندخت میرهادی موسیقیدان، نویسنده، بازیگر تئاتر، نقاش و طبیب دلسوز و مهربانی بود همچنین بی توجه به تمامی ظواهر زندگی، ساده پوش بود وبه گفته قدیمیترها او نسخه های خود را روی پاکت آجیل، قوطی سیگار و پاره کاغذها می نوشت به طوری که تمام داروخانه های همدان نسخه های خاص دکتر میرهادی را می شناختند. علاقه وافری داشت که به بیماران و نیازمندان رسیدگی کند، در نجات جان (زنان زائو و نوزادان) و سلامتی آنها بسیار تلاش کرده و از آنها که بیبضاعت بودند پولی دریافت نمیکرد.
نمایشهای آی باکلا آی بیکلا، آدم وحوا، مردی روی بالکن، مستاجر، ننه مومیائی، لونه شغال،خانه بارانی،پهلوان اکبر می میرد،مردی روی بالکن، دو جلاد، جعفرخان ازفرنگ آمده، بلبل سرگشته و…. از جمله آثار وی هستند.کتابهای غول و عروسک، هدیه، ترانههای ساده، پائیزان،بهارک، زنبق آبی وعنکبوت سیاه آثاری هستند که از خانم دکتر میرهادی برجای مانده است.
زنده یاد ایراندخت میرهادی در طول ۶۹ سال زندگی، لحظه ای از کمک به نیازمندان و مداوای فقرا و سرپرستی کودکان پرورشگاهی و حمایت دانشجویان غریب غفلت نکرد و خدمت به نیازمندان را به همه چیز ترجیح داد.
و خاطرات و زندگی دکتر ایراندخت میرهادی به کوشش آذرمیرهادی از زندگی زنی حکایت می کند که هیچ لحظه ای از سهم زیستنش بر این کره ی خاکی را از دست نداد و در تمام لحظه های زندگی اش به راستی زیست.
عمر این زن فهیم، هنرمند و دلسوز در روز ۱۳ شهریور ۱۳۶۸ به پایان رسید و بنا به وصیت خودش در باغ بهشت همدان و کنار همان مردم به خاکش سپردند.
از آنجا که همدانی های قدیمی به خوبی او را می شناختند به سراغ مادربزرگم می روم تا در معرفی این شخصیت بزرگ مرا راهنمایی کرده و چیزهایی که از او در ذهنش باقیمانده را برایم تعریف کند دربیان اول میرهادی را متخصصی زبردست در بخش زنان و زایمان دانسته و می گوید:زمانی که به مطب دکتر میرهادی می رفتیم بدون اینکه اجازه صحبت به مریض دهد از نبض و رنگ صورت سریع مریضی را تشخیص داده و بر روی هر تکه کاغذی که در دسترسش بود نسخه را می نوشت.
او با بیان اینکه به خاطر ظاهر ساده و برخی رفتارهای او بعضی از مردم خانم دکتر را به نام میرهادی دیوانه صدا می زدند اما واقعا در کارهای پزشکی و درمان تبحر داشت و چندین باری که من به مطب رفته بودم با مهربانی رفتار کرده وبعد از همان مراجعه بهتر می شدم ادامه می دهد:همیشه بهترین داروها با سریع ترین نتیجه ها را برای بیمار نسخه می کرد و در آن سال ها کمر مادرم شکسته بود و توانایی جابه جایی نداشت به همین دلیل دکتر میرهادی را برای طبابت او به خانه می بردند وبا اینکه پزشکی بسیار ماهر و حاذق بود هیچوقت با غرور و تندی با بیماران رفتار نمی کرد.
زندگی خانوادگی ایراندخت میرهادی
آذرمیرهادی دختر ایراندخت میرهادی متولد ۱۳۳۲ و ساکن سیاتل آمریکااست و با بیان اینکه مادر متولد ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ در تهران بوده و کودکی و نوجوانی بسیار خوبی را تجربه کرده وچندین زبان مختلف و هنرهای نقاشی و پیانو را فراگرفته است می گوید:در آن زمان تحصیلات برای دختران در ایران محدود بوده و به اصرار مادربزرگ گرتا عازم آلمان شدند و ایراندخت در ابتدا و با توجه به همزمانی با جنگ جهانی دوم قصد تحصیل در رشته پرستاری را داشته اما بعد به خاطر حمایت های همسرش پزشکی را انتخاب کرده و در آن رشته تحصیلات خود را به اتمام رساند وسپس راهی ایران شدند.
وی بیان می کند: پدرم یک مورخ شرق شناس بود و اطلاعات زیادی درباره کشورهای شرقی داشت و برای اولین بار که در یک برنامه هنری مادرم را دید و در نگاه اول جذب تفاوت چهره ایراندخت با دختران اروپایی شده که پس از مدتی آشنایی با هم ازدواج می کنند و بعد از دعوت بیمارستان آمریکایی سابق همدان از ایراندخت میرهادی و علاقه پدر به شهرهای تاریخی راهی همدان می شوند.
آذر میرهادی با بیان اینکه مادرم ۵ فرزند از ازدواج اول،۴ فرزند از ازدواج دوم و ۲ فرزند خوانده داشت اما بعد از مدتی مادربزرگ آلمانی که فکر می کرد ایرانداخت نمی تواند ازهم پس کار پزشکی و هم بچه داری بربیاید، من و۴ خواهر و برادر دیگرم را به تهران برد تا به او کمک کرده باشد و ما در کنار آنها بزرگ شدیم اضافه می کند: مادرم با تمام بچه هایش به خوبی رفتار کرده و اصلا بین ما تبعیض قائل نمی شد و بعد از اینکه به تهران رفتیم بیشتر با مادر از طریق نامه و دیدارهای گاه به گاهی در ارتباط بودیم و با وجود اینکه دائم همدیگر را نمی دیدیم بسیار او را دوست داشتیم ودر ذهن خود با او زندگی می کردیم و زمانی که به همدان برای دیدن مادر می آمدیم با انجام کارهای مختلف سعی در تشویق و تربیت ما داشت.
وی با بیان اینکه دکتر میرهادی بسیار انساندوست،مردمی،مهربان،رئوف و دلسوز به نیازمندان و قشرضعیف بود و بسیار ساده لباس می پوشید و این اخلاقیات باعث می شد که رابطه نزدیک تری با مردم داشته باشد اضافه می کند:ایرانداخت در پزشکی بسیار ماهر و با تجربه بود به طوری که سریع بیماری افراد را تشخیص داده و داروی مناسب تجویز می کرد به همین دلیل مطب او معمولا شلوغ بود و از شهرهای اطراف نیز برای درمان به آنجا مراجعه می کردند و کتاب زندگینامه و خاطرات ایراندخت میرهادی را به تشویق خاله توران که نویسنده موفقی در زمینه کودک و نوجوان بود نوشته و بیشتر به معرفی بعد پزشکی زندگی ایرانداخت در این کتاب پرداختم.
آذر میرهادی با بیان اینکه ما مادربزرگ گرتا را مامان و ایراندخت را مامان کوچک صدا می زدیم تصریح می کند:ایرانداخت به هنر،نویسندگی،نقاشی و تئاتر علاقه و ذهن فعال هنری داشت و همواره در طبیعت وسایل نقاشی خود را همراه داشته و صحنه های زیبایی که می دید را به تصویر می کشید و برای پایداری زیبایی طبیعت بسیار به حفظ محیط زیست اهمیت می داد.
وی با بیان اینکه یادم می آید که او همیشه یک کتاب در دست داشت ودرحال مطالعه بود می گوید:مادر برای ما همیشه زنده است اما چیزی که من در او تقدیر می کنم کم توقع بودن او بود و هروقت که دلتنگ ما می شد بدون اینکه منتظر جواب نامه های قبلی باشد برایمان نامه می نوشت و به این صورت کم توقع بودن را به فرزندانش می آموخت.
دختر دکتر میرهادی با بیان اینکه در یکی از روزهایی که همدان بودم به من پول داد و گفت برو برای خودت و خانم پیری که در این منطقه زندگی می کند غذا بگیر و برای اینکه از تنهایی دربیاید ناهار در کنار او باش و با این تجربه های می خواست مرا در کمک کردن و توجه به نیازمندان تشویق کند می افزاید:ایرانداخت به اینکه مردم درباره او چه فکری می کنند یا چه حرف هایی می زنند اهمیتی نمی داد و اکثرا این خصوصیات مردم دوستی،خلاقیت و مسئول بودن در برابر نیازمندان از اوبه فرزاندانش منتقل شده است و مادربزرگ گرتا،مادر ایراندخت و خاله توران نقش بزرگی در زندگی و تربیت ما داشتند وبهره مندی از حضور آنان نعمت بزرگی برای ما محسوب می شود و مادربزرگ گرتا برای فرزندانش مشوق و حامی بزرگی بود تا انسان های بزرگی شوند و بتوانند به مردم خدمت کنند.
بعد هنری زندگی دکتر ایراندخت میرهادی
کارگردان و بازیگر پیشکسوت تئاتر همدان با بیان اینکه دکتر میرهادی تحصیلات پزشکی خود را در آلمان به اتمام رسانده و پس از برگشت به کشور در بیمارستان آمریکایی سابق همدان فعال بود، تصریح می کند: تماشاخانهی همدان مدتی تعطیل بود که بعد از پیگیریهایی که با دوستان انجام دادیم آنجا را بازسازی کرده و مرحوم رضا همراه امتیاز تماشاخانه را به نام تئاتر بوعلی گرفت که نام آن بعدها به تئاتر اکباتان تغییر پیدا کرد و دکتر میرهادی نیز به دلیل علاقه زیاد به هنر و ذوق فروان در این زمینه زیاد به تماشاخانه می آمدند.
نصرالله عبادی با بیان اینکه خانم دکترمیرهادی بوم و وسایل نقاشی را داشته و گاهی به عباس آباد یا گنجنامه میرفت و نقاشی میکرد و انصافا نقاشیهای بسیار زیبایی میکشید ادامه میدهد: او به برنامه های هنری بسیار علاقمند بود و بعد از اینکه باهم آشنا شدیم می گفت که در جنگ جهانی دوم علاوه بر معالجه کارهای هنری نیز انجام می داده تا سربازها روحیه خود را از دست ندهند و ناراحت نباشند و از این بابت آسایش خاطر داشته باشند و از این رو که من اولین فارغ التحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا در ایران هستم نمایشنامه آی با کلا آی بی کلا را انتخاب کرده و از خانم دکتر خواستم که در این نمایش بازی کند.
وی با بیان اینکه نکته جالب برای ما این بود که دکتر ایرانداخت راس ساعات تعیین شده برای تمرین حاضر می شد و اصلا تاخیر نداشت و از این رو که مردم به او نیاز داشتند قسمتی که خانم دکتر اجرای آن را برعهده داشت را مقدم بر قسمت های دیگر نمایش تمرین می کردیم یا در ساعاتی که طبابت نمی کرد برای تمرین آماده می شدیم می گوید:دکترمیرهادی برای حضور در دو نمایش آی باکلا آی بی کلا و چوب به دست های ورزین هیچ پولی بابت دستمزد از من دریافت نکرد و معتقد بود که این کار را به خاطر علاقه ای که به تئاتر داشته انجام داده است.
این کارگردان و بازیگر پیشکسوت تئاتر همدان با بیان اینکه بالارفتن سن باعث فراموشی بسیاری از خاطره هایش شده است اضافه می کند:ایراندخت میرهادی بسیار مردمی و انسانی مترحم نسبت به درماندگان بود و چندین کودک بی سرپرست را در خانه خود نگهداری می کرد و برنامه های نوین برای آنها داشت و گاها این کودکان را به سینما می برد یا برای بهتر شدن روحیه و از بین بردن حس درماندگی و دلتنگی در آنها هفته ای یک بار به گردش می رفتند و این کودکان را به مدرسه می فرستاد تا بتوانند آینده یبهتری برای خود رقم بزنند.
محمدجواد کبودراهنگی کارشناس بازنشسته تئاتر اداره ارشاد اسلامی استان همدان که در چندین تئاتر با ایرانداخت میرهادی هم بازی بوده است با بیان اینکه خانم دکتر در انجام کارهای هنری بسیار با ذوق و استعداد بود می گوید: در هنگام تمرین و اجرای نمایش کوتاه مداد و پاکن به کارگردانی رضا کشانی جوانان و نوجوانان زیادی برای تماشا می آمدند و عکس می گرفتند که کار آنها باعث تعجب تمامی عوامل نمایش شده بود و هنگامی که از آنها دلیل اشتیاقشان به این نمایش را پرسیدند آنها خود را بچه های خانم میرهادی معرفی می کردند چراکه وی سرپرستی تعداد زیادی از کوکان پرورشگاهی را برعهده گرفته و برای ساخت زندگی خوب از آنها حمایت می کرد.
وی با بیان اینکه در نمایش آی کچلا که در سال ۶۷ اجرا شد و یکی ازتئاترهای مطرح و پرمخاطب آن زمان بوده است که میرهادی نقش ننه نقدعلی را در این نمایش ایفا کرد، می افزاید: او شخصیتی منحصر به فرد بوده و دیدگاه خاص خود را داشت و در پزشکی نیز بسیار حاذق و باتجربه بود و همه نسخه های او را شفابخش می دانستند.
این تئاتری بازنشسته با بیان اینکه در سال های ۶۷ مطب دکتر میرهادی در خیابان تختی قرار داشت اضافه می کند:او نسخه های خود را روی هر برگه کاغذی می نوشت و به حفظ محیط زیست بسیار اهمیت می داد و به نیازمندان کمک کرده و افرادی که توان پرداخت پول نداشتند را رایگان ویزیت می کرد.
کبودراهنگی با بیان اینکه میرهادی علاقه زیادی به همدان داشت و در اوقات استراحت خود سوار تاکسی شده و از راننده می خواست که او را در سطح شهر بچرخاند تا با قسمت های مختلف آن آشنا شود تصریح می کند:ایراندخت میرهادی بسیار خوش رفتار و متین وفرد متفکری در زمینه های فلسفه و هنر بود.
پیشکسوت تئاتر همدان با بیان اینکه در سال ۴۸ دکتر میرهادی اولین خانمی بودند که در همدان تئاتر کار می کردند،اظهار می کند:ایراندخت میرهادی برای نمایش آی با کلا آی بی کلا با ما تمرین می کردند و بعد از چندماه تمرین این نمایش در سالن یکی از دبیرستان های همدان به مدت ده شب اجرا شد و در آن زمان خانم میرهادی مطبی در خیابان بوعلی داشتند که هم صبح و هم بعدازظهر در آن طبابت می کردند و بخاطر او ساعت تمرین تئاتر را بعدازظهرها و بعد از تعطیلی مطب می گذاشتند و در روزهایی که اجرا شروع می شد بعضی از بیماران به سالن آمده و بعد از اتمام نمایش به دکتر به مطب بازمی گشتند و در آنجا ویزیت می شدند.
احمدبیگلریان با بیان اینکه خانم میرهادی در کارهای هنری و پزشکی بسیار موفق بودند ودر عین حال که چندین فرزند داشته و باید از آنها مراقبت می کردند اما همه این کارها را به خوبی و بدون اینکه کوچکترین خستگی در چهره ایشان دیده شود تمام کارها را انجام میدادند و این برای ما که در آن زمان نوجوان بودیم بسیار تعجب آور بود که چطور ممکن است یک نفر خانه داری، طبابت و کارهنری را به این خوبی انجام دهد می گوید: وقتی از دکتر میرهادی سوال می کردیم که چطور به تئاتر علاقمند شدید او می گفت که برای تحصیل که به آلمان رفتم در دانشگاه هنری ثبت نام کرده بودم اما موقعیت جنگ باعث شد که دانشگاه های هنری تعطیل شوند و تنها دانشکده های پزشکی و پرستاری فعال بودند که در آنجا مشغول به تحصیل شدم.
ویزیت نمی گرفت و به بیماران کمک مالی می کرد
وی با بیان اینکه دکتر میرهادی یکی از پزشکان حاذق در همدان بود و در زندگی خود جان بسیاری از بیماران را نجات داده و اموالش را بیدریغ به این و آن میداد و پیوسته کمک به بهزیستی و خانوادههای نیازمند را مد نظر داشت تصریح می کند:او اکثرا از کسانی که پول برای ویزیت نداشتند چیزی نمی گرفت و حتی مبلغ پرداختی برای ویزیت در مطب دکتر میرهادی آزاد بود و هرکس به اندازه توان خود ویزیت پرداخت می کرد و تمام خانم ها در آن زمان برای او احترام زیادی قائل بودند.
بیگلریان با بیان اینکه او زنی پاکدامن و خوشرو بود بیان می کند: دکتر میرهادی در اواقات فراغت خود کارهای هنری انجام میداد و علاوه بر تئاتر داستان نویسی نیز میکرد و دو مجموعه کتاب هدیه و دکی از او باقی مانده است که دکی مجوز پخش نگرفته و وارد بازار نشد همچنین در بعضی مواقع شعر می سرود و تعدادی از شعرها در کتاب هدیه به چاپ رسیده است.
دکتر حسین مسچی،پزشک عمومی همدوره با خانم دکتر ایراندخت میرهادی است با بیان اینکه دکتر میرهادی با ما هم دوره بودند اما ارتباط نزدیکی با او نداشتم اما دورادور شنیده بودم که علاوه بر اینکه پزشک خوب و ماهری است ذوق شعر گفتن نیز داشته و دفتر شعری برای خود ساخته بوده است، می گوید: دکتر میرهادی در بیمارستان آمریکایی سابق همدان فعال بوده و مطب او در خیابان بوعلی قرار داشت و در آن زمان دکتر میرهادی تنها متخصص زنان بودند و بیشتر خانمها جزو بیماران او محسوب می شدند.
وی با بیان اینکه میرهادی از لحاظ ظاهری بسیار ساده بود و به تجملات اهمیتی نمی داد اضافه می کند: او دوبار ازدواج کرده و فرزندانی داشت اما از کمک کردن و به سرپرستی گرفتن کودکان پرورشگاهی لذت می برد و سعی می کرد تا جایی که می تواند به آنها کمک کند.
انتهای پیام
عزت الله انتظامی و خانم میرهادی در تئاتری پی از انقلاب