در تاریخ سیاسی ایران بهمن ماه دارای اهمیت زیادی می باشدزیرا وقایع مهمی در این ماه اتفاق افتاده از جمله پیروزی انقلاب مردم ایران در ۲۲ بهمن ماه و همچنین پانزدهم بهمن مصادف است با ترور محمد رضا شاه پهلوی.در این روز محمدرضا شاه چهلوی توسط ناصر فخر آرایی در موقع ورودبه مراسم سالگرد دانشگاه تهران در دانشکده حقوق مورد سوء قصد و هدف ۵ گلوله قرار گرفت وی در این ترورفقط از ناحیه لب آسیب دید.
ا
ناصر فخر آرایی اسلحه مورد استفاده ضارب
با فرار ضارب تیر اندازی به سمت او شروع شده وبا اولین تیری که به سوی او شلیک شد از ناحیه پا آسیب دید و بزمین افتاد.و تیمسار سپهبد یزدان پناه با فریاد به افراد گارد ودژبانان گفت ” بزنید این مادر…” اورا زنده میخواهم آنگاه آنان با قنداق تفنگ و چکمه به جان او افتادند و لی ضارب بدلیل صدمات زیاددرگذشته بود.
پس از تحقیقات و پیگیریهای امنیتی افرادزیادی را دستگیر کردند از جمله شخصی بنام عبداله ارگانی بازداشت و سر انجام به مدت ۱۵ سال محبوس گردید.
عبداله ارگانی
در روز ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۰درخصوص این ترور و چگونگی قرار گرفتن اسلحه در اختیار ضارب ، آقای خان بابا تهرانی در یکی از رسانه فارسی زبان خارج از کشور عنوان نمود که اسلحه از سوی یک سرهنگ از رکن دوم ارتش در اختیار او قرار گرفته بود. باید گفت این موضوع واقعیت ندارد چون در کتاب ” پنج گلوله برای شاه ” گفت و شنود محمود تربتی سنجابی با عبداله ارگانی ” توسط انتشارات خجسته که در سال ۱۳۸۱ به چاپ رسیده است همشهری عزیزمان آقای محمود تربتی سنجابی نویسنده ی با سابقه مطبوعات که صاحب تالیفات زیادی هستند این موضوع را از زبان عبداله ارگانی که نقش موثری در این واقعه داشته به نوع دیگری روایت میکنند که جهت روشن شده موضوع عینا متن مصاحبه با آقای ارگانی را که در صفحه ۸۸ این کتاب به چاب رسیده برای علاقمندان در اینجا درج مینمایم .
محمود تربتی سنجابی:
“چه وقت طرح تروررا پی ریزی کردید ؟
عبداله ارگانی :
-ناصر همیشه اظهار به از بین بردن شاه می کردو خود را برای این کار آماده می دانست .بعد از مذاکره با کیانوری ،من کار را جدی گرفتم واز ناصر فخر آرایی سئوال کردم “آیا تو واقعا قصد داری دست به چنین کاری بزنی ؟” گفت دقیقا “. به اتفاق ، نزدمردی که در خیابان ری نزدیک سرچشمه مغازه تعمیر اسلحه داشت رفتیم . اودر کار خرید و فروش اسلحه ی قاچاق بودو با سرهنگ بقایی رئیس قورخانه هم زدو بند داشت . سرهنگ بقایی هرماه تعدادی اسلحه از قورخانه سرقت می کرد و برای فروش در اختیار صاحب مغازه قرار می داد .پس از چند بار رفت و آمد و چانه زدن های بسیار ، ناصر یک اسلحه بلژیکی را انتخاب کردو من بابت آن ، دویست تومان به صاحب مغازه پرداختم . اسلحه را به ناصر دادم و جلدش را نزد خود نگاه داشتم . اما یک ماه قبل از ترور ، به فکرم رسید ممکن است بعد از اقدام ناصر به ترور مامورین به خانه من بریزندو جلد را پیدا کنند ، این بود که آن را به بیابانی در اطراف تهران بردم و تکه تکه کردم و به دور انداختم .”
در واقع در این کتاب عبداله ارگانی از خاطرات گذشته و همچنین دوستی و همسایگی با ناصر فخر آرایی و نحوه ارتباط با نورالدین کیانوری که از اعضای حزب توده ایران بود سخن میگوید و همچنین کل ماجرا را فاش می سازد این کتاب بسیار ارزنده ای می باشد که بعد از انقلاب به چاپ رسیده است
بنا براین مشخص میشود که ضارب اصلا ارتباطی با رکن دوم که در راس آن سپهبد رزم آرا قرار داشت نداشته که بتواند سلاح از آن جا تهیه نماید در حالیکه وی اسلحه را با هماهنگی و کمک آقای عبداله ارگانی که در گذشته از دوستان و همسایگان ناصر فخر آرایی بوده تهیه گردیده است
.براستی باید گفت که وقایع تاریخی را نمیشود غیر واقعی برای آیندگان بیان کرد در حالیکه حقیقت در طول زمان روشن می شود .والسلام .