در سلسلۀ آل جلایر (۷۳۶-۸۲۷ق) سلطان احمد شیخ اویس ایلکانی (۷۸۴-۸۱۳ق) ممدوح حافظ کتابخانهای داشت که نسخۀ عجایبالمخلوقات مورخ ۷۹۰ق آن به شمارۀ SP 332 در کتابخانۀ ملی پاریس نگاهداری میشود. همچنین نسخۀ ترجمۀ فارسی صورالکواکب به قلم نصیرالدین طوسی به سال ۸۰۵ق، که در ترکیه است، متعلق به کتابخانۀ آن
بوده است.
در سلسلۀ تیموری چند تن از شاهزادگان، بهویژه از لحاظ داشتن نسخ مصور و مجلل، کتابخانههای بااهمیتی داشتند. بیگمان علاقمندی آنان موجب ترقی در نسخهنویسی شد. البته به نام شخص تیمور هم کتابهایی تألیف شده است. بهطور مثال کتاب درایه در توالد و تناسل تألیف اسماعیل بن شهابالدین دمشقی برای کتابخانۀ او تألیف شده است.
فرزندش شاهرخ (۷۷۹-۸۵۰ق) دوستدار خط خوش و پشتیبان خوشنویسان بود و کتابخانهای داشت که معروف بغدادی را در آن کتابخانه به کتابت واداشته بود. دربارۀ علاقمندی او به کتاب نوشتهاند که در سال ۸۴۳ق سلطان چقماق ایلچی به دربار فرستاد و پنج نسخه از کتابهایی را که در کتابخانۀ شاهرخ بود خواستار شد، اما شاهرخ دستور داد که آنها را به خط خوب کتابت کردند و به هدیه نزد چقماق بردند. کتابهای شاهرخ به مهر نام او ممهور میبوده.
همچنین همسر شاهرخ، گوهرشاد، در درون مسجد مشهور گوهرشاد نیز کتابخانه ساخته بود. هرات در دورۀ شاهرخ دارای چندین مدرسۀ بزرگ بود که کتابخانه داشتند.
در سلسلۀ قراقویونلو (۷۸۰-۸۷۴ق) ذکر کتابخانۀ جهانشاه بن قرایوسف (حکومت: ۸۴۱-۸۶۶ق) پسر بوداق خان (حکومت: ۸۶۶-۸۷۱ق) در متون آمده است. شکراللّه افندی مؤلف بهجهالتواریخ ذکر آنرا کرده و گفته است نسخۀ اوغوزنامه در کتابخانۀ آن پادشاه بوده است. دربارۀ کتابخانۀ پیربوداق این اصطلاح را داریم که نسخۀ دیوان یوسف امیری که حسینی مشهدی به رسم خزانۀ او نوشته است در کتابخانۀ ایاصوفیا نگاهداری میشود.
در رسالۀ عرض سپاه نوشتۀ جلالالدین دوانی (۸۳۰-۹۰۸ق) که مربوط به عرض دیدن سپاه توسط سلطان خلیل پسر اوزون حسن (حکومت: ۸۵۷-۸۸۳ق) در محل بند امیر نزدیک شیراز است، پنجاهوهشت نفر از عملۀ کتبخانۀ همایون هم شرکت کرده بودند.
در خاندان تیمور چند تن سردستۀ کتابدوستان زمان خود بودهاند. ذکر علاقمندی آنها در تهیۀ نسخ مزین و اهمیت کتابخانههایشان و همچنین گرامی داشتی که نسبت به اهل هنر مبذول میکردهاند در متون همان روزگار ضبط است. در اینجا از کتابخانههای دو پسر تیمور، عمر شیخ و شاهرخ، و فرزندان آنها باید یاد کرد.
عمر شیخ (وفات: ۷۹۶ق) در فارس فرمانروایی داشت. دو پسرش پیرمحمد جهانگیر (وفات: ۸۰۹ق) و اسکندر (وفات: ۸۱۷ق) کتابخانه داشتند و نسخههایی مهم از کتابخانۀ آنان به کتابخانههای امروز جهان منتقل شده است. کتابخانۀ پیرمحمد در شیراز بود و از آن اسکندر در اصفهان. عبدالرزاق سمرقندی دربارۀ خطاط مشهور موسوم به معروف بغدادی یاد کرده است که چون از خلق و خوی سلطان احمد جلایر دلگیر شد به اصفهان آمد و در کتابخانۀ اسکندر به کتابت مشغول شد و قرار شد روزی پانصد بیت کتابت کند.
یکی از نوادگان عمر شیخ موسوم به سلطان حسین فرزند بایقرا (۸۷۸-۹۱۲ق)، که در هرات حکومت میکرد، دارای یکی از مهمترین کتابخانههای زمان خود بود. در آن کتابخانه به تناوب چندین نفر خدمت میکردند. عمدۀ این اشخاص کارشان نوشتن نسخههای مذهب و مزین به خطوط خوش و ساختن جلدهای ممتاز بود. از خوشنویسان مشهور سلطانعلی مشهدی و ده نفر دیگر در این کتابخانه کار میکردند. زمانی هم کمالالدین بهزاد نقاش نامور (سدۀ ۱۰ق) منصب کتابداری آنجا را داشت. خواندمیر فصلی از کتاب خلاصهالاخبار خود را به ذکر احوال هنرمندانی اختصاص داده است که در دوران حکمرانی سلطان حسین در هرات به تدریس و نسخهپردازی کتاب مشغول بودند. بهطور نمونه یکی از نسخههای کتابخانۀ سلطان حسین بایقرا ترجمۀ صدکلمهای بوده است که به رسم خزانۀ او نوشته شده و اینک به شمارۀ ۳۷۰۸ در موزۀ ایران باستان نگاهداری میشود.
از احفاد شاهرخ (وفات: ۸۵۰ق) الغبیک (وفات: ۸۵۳ق) در سمرقند و بایسنقر (۸۰۲-۸۳۷ق) در هرات کتابخانههای معتبری ایجاد کردند. کتابخانۀ الغبیک وابسته به دستگاه علمی یعنی رصدخانۀ او بود و دانشمندان متعددی در آنجا حضور داشتند. نمونهای از کتابهای آن کتابخانه ترجمۀ صورالکواکب عبدالرحمان صوفی به ترجمۀ نصیرالدین طوسی است (خط نسخه را هم منسوب به طوسی میدانند).
در کتابخانۀ بایسنقر عدهای از خوشنویسان و تذهیبکاران و نقاشان و مجلدان کار میکردند و ظاهراً گزارش کار آنان بهطور منظم ضمن عرضه داشتی به اطلاع او رسانیده میشد. در مراجع آن عصر آمده است که چهل کاتب خوشنویس در آن کتابخانه بودهاند و مولانا جعفر تبریزی سرآمد آنان بود. پس از وفات بایسنقر جمعی از شعرا مرثیههایی دربارۀ او گفتهاند که در جنگی به خط جعفر تبریزی کتابت و تذهیب شده. از جمله شاعری گفته است:
دی در کتابخانه شدم دیدم اندر او
جمعی به گریه، جمله گره بر جبین زده
اهل کتابخانــه همه، جامهها سیــاه
انداختـه دوات و قلم بــر زمین زده
پسر الغبیک، ابراهیم سلطان (وفات: ۸۶۳ق) هم کتابخانه داشت. نمونهای از کتابهای آن تاریخ گزیده مورخ ۸۲۲ق متعلق به کتابخانۀ دولتی مونیخ است.
در سلسلۀ صفویه نگاهداری کتابخانه و نسخهپردازیهای مزین به دست خوشنویسان و نقاشان زبردست، میان سلاطین و شاهزادگان مرسوم بود. شاه اسماعیل (۸۹۲-۹۳۰ق) کمالالدین بهزاد را از هرات به تبریز برد و «منصب استیفاء و کلانتری مردم کتابخانۀ همایون» را در ۹۲۸ق به موجب نشان به او واگذار کرد.
در دورۀ شاه تهماسپ کتابت نسخۀ ممتاز شاهنامۀ طهماسبی که به نام هوتن مشهور و بهطور عکسی چاپ شده است نمونهای از ادامۀ سنتی است که در عصر تیموری آغاز شده بود. در کتابخانۀ این پادشاه خوشنویس نامور شاه محمود نیشابوری کتابت میکرد. شاه تهماسپ که از ۹۳۰ق به سلطنت رسید کتابخانهاش ابتدا در تبریز بود و چون پایتخت را به قزوین برد طبعاً کتابخانه را به آنجا منتقل کرد. قاضی احمد قمی در گلستان هنر پارهای اطلاعات مفید دربارۀ آن کتابخانه داده است. از جمله گفته است شاه محمود نیشابوری خمسۀ نظامی را به خط غبار در آنجا نوشت. دیگر گفته است که مولانا علی مصور در آن کتابخانه نشو و نما گرفت. دیگر از مولانا نظری قمی نقاش یاد میکند که پس از چندی کلیددار کتابخانۀ عامره شد. همچنین گفته است شاه تهماسپ مولانا قدیمی را برای آن در کتابخانه نگاه داشت که در شبیه کشیدن چهرهها مهارت داشت.
از فرزندان شاه اسماعیل سام میرزا و بهرام میرزا کتابدوست بودند و کتابخانه داشتند. سام میرزا که مؤلف تذکرۀ سامی است کتابش گویای مدارج هنرشناسی اوست. از کتابخانۀ برادرش ابوالفتح بهرام میرزا در گلستان هنر یاد و گفته شده است مولانا نظام بخارایی کاتب خطوط سته در کتابخانۀ آن شاهزاده کار میکرد. همچنین رستمعلی خواهرزادۀ بهزاد نخست از کارگزاران این کتابخانه بوده است.
دربارۀ کتابخانۀ ابراهیم میرزا، پسر بهرام میرزا، مؤلف عالم آرای عباسی نوشته است: «کتابخانۀ عالی به هم رسانیده از خطوط استادان و خوشنویسان، تقدم و تصویر مصوران عدیمالمثل زرینقلم و سایر تحف در سرکار او بسیار بود». مؤلف گلستان هنر گفته است «هیچکس از پادشاهان و شاهزادگان عالمیان کتابخانۀ رنگین بهتر از آن شاهزادۀ باتمکین نداشتند… و قریب به سه چهار هزار جلد کتاب از هرچه خواستی در کتابخانۀ عالی نواب میرزایی حاضر بود … » در جای دیگر نوشته است: «نیمی از آثار مولانا میر علی هروی در کتابخانۀ او بوده است».
تعداد نسخههای کتابخانۀ او را مهدی بیانی چهار هزار نسخه نوشته است. مالک دیلمی خوشنویس به دستور شاه تهماسپ در این کتابخانه کتابت میکرد. از کسان دیگری که در این کتابخانه بودند نام رستمعلی خواهرزادۀ بهزاد را آوردهاند که هفت سال در آن کتابخانه کار میکرد. همچنین محبعلی پسر رستمعلی هشت سال بهعنوان کتابدار در آنجا بود. دیگری عیشی بود و بالأخره مولانا عبدالعلی شیرازی مذهب و سرلوحساز که مدت بیست سال در آن کتابخانه خدمت کرده است. این کتابخانه در مشهد بود.
سلاطین دیگر صفوی هم کتابخانه داشتند. شاه عباس تعداد زیادی کتاب از کتابخانۀ خود به کتابخانههای سرکار فیض آثار (مشهد) و حضرت معصومه (قم) و بُقعۀ شیخ صفی وقف کرد.
نسخهای از جامعالرواه اردبیلی در کتابخانۀ صدر در بغداد هست که متعلق به کتابخانۀ شاه سلیمان بوده است.
وصف خوبی از اهمیت نسخههای نفیس کتابخانۀ شاه سلطان حسین را محمدهاشم رستمالحکما در رستمالتواریخ نوشته است. او کتابهایی به کتابخانه مدرسۀ چهارباغ اصفهان معروف به مادر شاه در ۱۱۲۰ق وقف کرد و بر هریک از آن نسخ وقفنامهای مبسوط نویسانید.
بر طبق کتاب تذکرهالملوک (تألیف شده میان ۱۱۳۷ تا ۱۱۴۳ق) در کتابخانۀ دستگاه سلطنتی یک نفر سمت مشرف داشته است و میزان رسوم او مطابق بوده است با رسوم مشرف آبدارخانه، یعنی یکصد و سی و سه دینار و دو دانگ دریافت میکرد. دیگر از صاحبجمع کتابخانه نام رفته و او پنجاه تومان مواجب داشته است. باوجود این رافائل دومانس در کتاب خود نوشته است: «در تشکیلات دربار هیچ نظمی نیست و بههمین مناسبت کتابهای شاه درجاییکه کتابخانه نام دارد بدون نظم و ترتیب درون صندوقها (یخدانها) ریخته شدهاند و در هیچ قفسهای بر حسب هیچ نظمی جای ندارند، برخلاف آنچه در دیار ما رسم است. در نتیجه اشخاص علاقمند یا کنجکاو نمیتوانند به آسانی کتاب مورد نظر خود را پیدا کنند».
در سلسلههای پادشاهی شیبانیان (۹۰۵-۱۰۰۷ق) و ملوکی که در خانات ماوراءالنهر حکومت میکردند رسم کتابخانه داشتن کم و بیش بود. در بخارا عبدالعزیز بهادر خان بن عبیداللّه خان (۹۴۷-۹۵۷ق) کتابخانهای داشت که مشهور شده بود. قاضی احمد قمی به مناسبت آنکه میرعلی مدتی در آن کتابخانه کاتب بود آنرا یاد کرده است. در مذکر احباب آمده است «کتابخانهای داشت که معلوم نیست که در ربع مسکون در آن وقت مثل آن بوده باشد و ملکالکتابش امیرحسینی بود که کتابت نستعلیق را بیبدل مینمود … و کتابدارش فضایلمآبی مولانا سلطان میرک منشی بود … ».
صد سال پس از او عبدالعزیز خان بن ندر خان (۱۰۵۷-۱۰۹۱ق) در بخارا کتابخانهای بنیاد گذارد که دارای کارگاه استنساخ کتاب و تذهیب و تصویر بود. بعضی از نسخههای ساخته شده در آن دستگاه اکنون موجود است. ایوپورتر دوازده نسخۀ آنرا شناسایی کرده است. ذکر کتابخانۀ عبدالعزیز خان در کتاب خلاصهالسیر تألیف محمد معصوم بن خواجگی اصفهانی در پایان اخبار سال ۱۰۴۳ق آمده است.
در عهد نادر شاه (۱۱۴۸-۱۱۶۰ق) کتابخانه یکی از اجزاء کارخانجات مخصوص وزیر اعظم بود به مانند دفترخانه.
در سلسلۀ قاجاریه، از زمان پادشاهی فتحعلی شاه (۱۲۱۲-۱۲۵۰ق) فکر تأسیس کتابخانه و جمعآوری بقایای کتابهایی که از روزگار نادر شاه باقی مانده بود در باغ گلستان واقع در ارگ تهران قوت گرفت. یادداشتها و سجع مهرهای میرزا شفیع صدراعظم (وفات: ۱۲۳۴ق) و میرزا عبدالوهاب نشاط (وفات: ۱۲۴۴ق) بر پشت بعضی از نسخههای آن کتابخانه دلالت دارد بر اهمیتی که برای تجدید حیات کتابخانه قائل بودند و اینکه هر دو در ترتیب کتابخانه مسئولیت داشتهاند. معهذا حاج میرزا آقاسی (وفات: ۱۲۶۵ق) که در دورۀ محمد شاه (۱۲۵۰-۱۲۶۴ق) صدراعظم بود شاهنامۀ کتابت میرعماد را که دارای هفتاد مجلس تصویر بود بخشیده است.
ناصرالدین شاه که شخصاً نسبت به مسائل فرهنگی دلبستگی داشت کتابخانه را خود زیر نظر داشت و دَرِ آنرا به مهر خود قفل میکرد. گاه به گاه اجازه میداد محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (وفات: ۱۳۱۳ق) به درون کتابخانۀ اندرون برود و کتابها را تنظیم کند و در جای خود بگذارد. در عصر ناصرالدین شاه دو کتابخانه بود: یکی در اندرون و یکی دربار.
عدهای از شاهزادگان قاجاری مخصوصاً بعضی از پسران فتحعلی شاه کتابخانه داشتند. از جمله محمدعلی دولتشاه (۱۲۰۳-۱۲۳۷ق) در کرمانشاه، محمدولی (۱۲۰۳-۱۲۸۱ق)، محمدتقی حسامالسلطنه (۱۲۰۶-۱۲۷۸ق)، محمود (۱۲۱۴-۱۲۴۰ق)، سلطان محمد سیفالدوله (وفات: ۱۲۸۸ق)، بهمن بهاءالدوله (وفات: ۱۲۵۲ق)، علیقلی اعتضادالسلطنه (۱۲۳۴-۱۲۹۸ق) فاضل و کتابدوست بودند. همچنین در میان فرزندان عباس میرزا سه تن به نامهای خانلر احتشامالسلطنه (وفات: ۱۲۷۸ق)، بهمن (۱۲۲۵-۱۳۰۱ق) و فرهاد معتمدالدوله (۱۲۲۳-۱۳۰۵ق) کتابخانههای قابل توجه داشتند. دو فرزند معتمدالدوله به نامهای اویس (۱۲۵۵-۱۳۱۰ق) و عبدالعلی (۱۲۹۰-۱۳۳۸ق) که بعدها لقب پدر را دریافت کردند هم کتابخانه داشتند. کتابخانههای عبدالصمد عزالدوله (۱۲۶۱-۱۳۴۸ق) و محمدتقی رکنالدوله (۱۲۶۲-۱۳۱۸ق) فرزندان محمد شاه هم در زمان خود شهرت داشت.
یکی از کتابخانههای معروف از آن علی خان ظهیرالدوله داماد ناصرالدین شاه بود. این کتابخانه در قضیۀ بمباران مجلس (۱۳۲۶ق) به غارت رفت. از شاهزادههای فاضل دیگر محمدطاهر میرزا (مترجم معروف) و علیبخش میرزا و نادر میرزا و مسعود میرزا ظلالسلطان، عمادالدوله فرزند دولتشاه، سلطانمراد حسامالسلطنه و تهماسپ مؤیدالدوله کتابخانههای قابل ذکر داشتهاند. از این کتابخانهها نسخههایی در کتابخانههای مختلف ایران و خارج موجود است و آثار مهر و یادداشت آنان بر پشت آنها دیده میشود.
منابع و پانوشتها در روزنامه موجود است روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱