آیا نویسندگان زن متفاوت نویس هستند؟ جهان زنان چه جور جهانی است؟ چگونه زن، تودرتویی های جهان را می کاود و جهانی آفریدۀ خویش را پیش چشمان ما می گستراند؟ حقیقت زندگی از نگاه زن، نقطه آغاز خود را چگونه در جان انسان می کارد؟…. از جمله بهترین مرجع دانش برای پاسخگویی به این دست از پرسش ها رمان است.
آنهایی که در دگرگونی ها، لایه های پیدا و پنهان جهان را مرور کرده اند، آنهایی که کتاب تاریخ را نه با سرانگشتان خود که با لحظه لحظۀ تنفس خود مرور کرده اند، در فهمیدن زندگی و جهان نقطه اتکایی زلال و ناب دارند: جانِ زنانۀ هستی.
جان زنانه هستی، نام دیگر نشاط زندگی است. درک این نشاط، ازجمله قدرت هایی است که ادبیات پیرامون آن به آفرینشگری روی آورده است.
کم نیستند زنان نویسنده ای که با کلمات، جهان را به مسیر زیبایی ها و درک ناب حیات رسانده اند. این مسیر،هرچند از خلنگزار وحشت و تردید و گذشت عبور می کند، اما بی تردید با یاری کلمات، به عرصه ای دیگر می رسد: عرصۀ شگفت خلاقیت.
حالا شاید بهتر بتوان بر این پرسش تاکید داشت که ادبیات معاصر ایران و جهان، نسبتش با درک زنانه جهان چیست؟ قهرمانان زن در داستان و شعر،هان،ازچه می گویند و راوی چه پیام هایی برای جان های آزاد هستند و جهان از چشم زنان، چگونه جایی است؟
زنی تنها و مغرور و امیدوار در جنگیدن با جهل و ظلم را در ذهن خود مجسم کنید. این زن با فرزند نوجوانش در کلبه ای محقر زندگی می کند و به اتفاق، در برابر جریان سیلابی اتفاقاتی دیگر قرار می گیرد. سلسله ای از اتفاقات که جهانی نامتجانس با واقعیت های روز را در خود می پروراند و زن را در مصاف با هیولاهایی برآمده از واقعیت ها قرار می دهد.
زن و فرزند و زندگی، پا به پای همدیگر در رمان شگفت تاریخ، اثر الزامورانته پیش می آیند و رنج های عبوری تلخ از دوزخ واقعیت ها را روایت می کند تا زندگی و آزادی سر برکند و تاریکی های ایوان مخوف فاشیسم ایتالیایی را جارو کند. به نظر شما این زن چگونه با عبور از شط رنج ها، زندگی را روایتگر می شود؟
نخستین خوانندۀ این رمان در خانواده، حضرت مادرم بودند. یادشان گرامی. هم ایشان بودند که ظرایف دقت ترجمه را به من یادآوری کردند. ازجمله این ظرایف، تصویرگری دقیق نگاه زن بود.
تاریخ زن بودن
«الزا مورانته»سرگرم زندگی زیر سقف هنرو مزمزۀ فلاکت زدگی در سایه سرنیزه ها و چکمه پوشان موسولینی است. او در هیأت یک زن، مدیر گردش چرخ و دستگاه خانوادۀ معلمی به نام ایدا مانکوسو است.
ایدا شوهرش مُرده و با پسر نوجوانش روزگار می گذراند. سربازی آلمانی برای پیوستن به جبهه شمال آفریقا در پرسه ای میانۀروز، با ایدا روبرو می شود و همین رویارویی، خط زندگی این آزمایندۀ سختی های روح سوز را، این زن تنها را دگرگون می سازد.
«رمان تاریخ» یا «سرگذشت یک زن» با ترجمه استاد شریف و گرانقدر ما«منوچهر افسری»، بازخوانی بُرهه ای از تاریخ معاصر ایتالیای فاشیست زده و آلمان نازیستی است که در میدان رویدادهای ژرف سیاسی اجتماعی جریان دارد. گردانندگان این رویدادها غارتگران و چپاول پیشه گان و جاه طلبانی هستند که هست و نیست یک ملت را در چنگال خونین خود گرفته اند.
آدمیان مجبور در این میانه چه می کنند؟ مادران امید و آسایش را چه طوری هجی می کنند برای نوزادان خود؟ رزقِ روح آدمیان در کشاکش مکافات چیست، جز تاب آوری؟ ایدو مانکوسو، آموزگار، سطر به سطر زندگی را از چنگال جنون می رباید؛ چونان گرسنه ای که پاره نانی را.
اگر امکانش را داشتم، تیراژی میلیونی از این اثر ژرفکاوِ زندگی تحمیلی را به همه علاقه مندان به ادبیات و فرهنگ و اندیشه در میان فارســی زبانـان عزیـز جهان هدیه می دادم تا ارزش جدال بر تیرگــی ها و تاریکــی ها و زنندگـی شناعــت و اشرافیـت مفتخور و تازه به دوران رسیده و له له زنان برای قدرت و ثروت و تلنبار کنندگان پول را اندکی دریابند.
آخر اگر آدمی در کشاکش میان جاذبۀ سمج فقر و فلاکت، به رهاندن خود فکر نمی کند، یک جای ماجرای زنده بودنش می لنگد. این لنگ، زاویه ای از تاب آوری است که از نان به نرخ روز خوردن،کم کم به هتک حرمت از زندگی و حکاکی خفت و خواری بر بند بند وجود آدمیان
می رسد.
رمان تاریخ به نوعی، رواکاوی روانشناسی زن در رفتار با جهان پیرامون خود است. این جهان به تعبیر فروغ، درتسخیر موجوداتی است که همچنان که به تو ادب و ارادت و عشق تعارف می دهند، در ذهن تیره شان طناب دار تو را می بافند. به راستی آنچه که انسان را هیولای همنوع خود می سازد چیست؟
رمان تاریخ، توصیفگر معصومیت، رنج، ستوه آزمایی روح آدمی و جدال زن با اهریمن جسور جور و جنون و تعدّی است. کودکی که در رنج و جنگ و فقر و تنگدستی و بی پناهی، در پی کشف خود و جهان است، به ناگزیر در لمحه ای از غفلت در جاده مرگ به انتها می رسد.
میراث موسولینی، علاوه بر وحشت مدام، گستردن جنگل پچپچه های سخن چینان و آدم فروشانی بود که در عوض دریافت یک نخ سیگار، آدمی بی گناه را می فروختند. به جرعه ای آدمیان را می فروختند و به لمحه ای شادی، توفانی از دروغ در میان می افکندند تا آدم، آدم پرسشگر،نتواند بد از خوب را تشخیص دهد.
الزا مورانته که دریافت های عمیقی از سینمای ایتالیا و نگاه نئورئالیست ها در توصیف واقع گرایانه از رنج و تلف شدن آدمیان در جنگ داشت، توانست کراهت هیولای فاشیسم موسولینی و نازیسم هیتلری را یکجا در رمان شگرفش برای خوانندگان اثرش بیافریند.سه شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات
او در مرداد ماه سال ۱۳۴۲ در محله سنگ سیاه شیراز زاده شد. پدرش استاد ناصر سنگتراش از معماران و سنگتراشان هنرمند شیراز بود که در ترمیم سازههای سنگی ابنیه تاریخی شیراز سهیم بودهاست. برخی کارهای ترمیم شده توسط او را میتوان در مسجد وکیل شیراز، باغ ارم، سعدیه، حافظیه، شاهچراغ، مسجد نو و مسجد سید ابول وفا (ابوالوفا) دید.
کودکی اش را در محله لب آب، بازارچه حاجی زینل، بازارچه منصوریه و امامزاده ابراهیم گذراند. در دبستان اتابکان و شاهچراغ و صدرا دوره ابتدایی را گذراند. دوره راهنمایی را در مدرسه اقلیدس گذراند.او از دبیرستان خیام شیراز دیپلم متوسطه گرفت . در سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ دوره خدمت نظام وظیفه را در مناطق جنگی خدمت کرد و در زمستان سال ۱۳۶۲ به دانشگاه راه یافت.
در سال ۱۳۵۳ یازده ساله بود که پدرش در سانحه تصادف اتومبیل درگذشت. پس از آن به سرپرستی دایی بزرگش استاد حسن لطفعلی پور به کتابفروشی پرداخت. دوران دبیرستان ضمن تحصیل در کتابفروشی ایفل در محله فخرآباد مشغول بکار بود. خانواده مادری او از خاندان علمدار شیرازند. خاندان علمدار خاندانی تاریخی در شیراز هستند که در محله علمدار سکونت داشتهاند. مسجد علمدار از بقایای این محله است. مادر بزرگش نیز از مکتب داران قدیم شیراز بود. مادرش حاجیه معصومه لطفعلی پور از شاعران شیفته اهل بیت و لالایی سرایان نامآور شیراز است.
او در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد جغرافیا و برنامهریزی شهری خواندهاست. با یاری استاد محمد قهرمان در کتابخانه دانشکده ادبیات به جمع کتابداران کتابخانه میپیوندد. همزمان با رادیو مشهد نیز کار میکند. پس از فارغالتحصیلی به همکاری آزاد با رادیو و مطبوعات ادامه میدهد.
در دهه هفتاد از مدرسان انجمن سینمای جوان شیراز بود و گزارشنویسی و فیلمنامهنویسی تدریس میکرد. در مرکز انفورماتیک و مطالعات توسعه وابسته به سازمان برنامه و بودجه استخدام شد. در زمان اشتغال در مرکز انفورماتیک، مسئولیت مطالعات میدانی و تدوین تک نگاریهای پایهای برای برنامه دوم توسعه استانهای فارس و کهگیلویه و بویر احمد را بر عهده داشت. در این دوره تدوین طرحهای مراکز فرهنگی و توریسم، جوامع روستایی، آموزش و پرورش، خطوط راهها و بهداشت و درمان را به انجام رساندهاست. با همیاری مهندس سید حمید مزارعی، نخستین طرحهای کمپینگ توریسم و اکوتوریسم در فارس و کهگیلویه و بویراحمد را به تصویب رساندند. طی سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ فصلنامه فرهنگ فارس را سردبیری میکرد. او خاطراتی دلنشین از محلات قدیم شیراز را همراه با عکسهایی بکر از شیراز قدیم در مجموعه سه جلدی شیراز و شیرازیها آماده انتشارساخته است.
در سال ۱۳۹۲ مفاهیم روزآمد شهروندی را با محوریت حقوق، فرهنگ عمومی و آموزش شهروندی طراحی نمود و بخشهای مرتبط با کتاب، ادبیات و حقوق شهروندی را در سرویسهای روزنامه شهروندی وابسته به هلال احمر پی گرفت.
او اکنون در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران شاغل است. پس از دوم خرداد در روزنامههای آفتاب امروز و شرق نخستین گفتگوهایش با نویسندگان مهاجر ایرانی به انتشار رسید. او در حوزه شعر و داستان و پژوهشهای انتقادی حوزه ادبیات و فرهنگ عمومی آثاری منتشر کردهاست. شعرهای او اجتماعی با مضامین انتقادی و اعتراضی است. سه مجموعه شعر از او منتشر شدهاست. مجموعه شعر هفته عاشق او در محاق توقیف ماند.
آخرین اثر منتشر شده او کتاب نگرهشناسی نقد ادبی در ایران معاصر است که در آن به دو محور مسئلهشناسی و آسیبشناسی ادبیات ایران پس از انقلاب پرداختهاست. گفتگوهای این کتاب از گفتگوهای بیاد ماندنی در ادبیات معاصر است. او همچنین در سال ۱۳۸۰ خورشیدی دستیار کریستف بالایی برای تدوین کتابشناسی انتقادی ادبیات معاصر ایران بود. او پژوهشی پیرامون ادبیات مهاجرت ایران را به انجام رساندهاست. داستانهای کوتاه او روایت تیرگیهای واقعیت و تحلیل ژرفساخت زندگی ایران پس از انقلاب و جنگ است. طنزهای تلخ او را میتوان در مجموعه داستان طنز جامعه خیلی مدنی مرور کرد.
پژوهش او با نام ادبیات مهاجرت ایران سالیان سال است که در انتظار مجوز انتشار است. این پژوهش در بردارنده سلسله مقالاتی با موضوع ادبیات مهاجرت، دیدگاه نویسندگان مهاجر ایران دربارهٔ تأثیر مهاجرت بر آثار ادبی و موضوعات مرتبط با نویسندگی در مهاجرت است. او در روزنامه شرق نویسنده ستون “نوشتن در سرزمین دیگران ” بود. برخی از گفتگوهای او با نویسندگان مهاجر ایران در روزنامههای ایران سبب شد تا موضوع ادبیات و مهاجرت در روزنامهها و مجلات ایران جای خود را باز کند.
او نویسندهای علاقمند به شهر شیراز است و سایه روشنهایی جذاب از نارنج و سرو و جذابیتهای آدمها و محلات قدیمی شیراز را روایتگری میکند.
او تحصیل در رشته مکانیک را ناتمام رها کردهاست. دارای مدرک لیسانس در رشته جغرافیا از دانشکده علوم انسانی مشهد است. رمان «ما یک سر و گردن از تفنگها بلندتریم» از آثار اوست که انتشارات ققنوس منتشر کردهاست. این رمان از جمله آثار داستانی اوست که چشماندازی گسترده و عمیق از واقعیتهای فرهنگ عمومی در جامعه ایران را به نمایش میگذارد. ماهنامه همشهری کتاب یک گفتگو دربارهٔ این رمان انجام داده که به زوایای مختلف رمان و ادبیات اجتماعی در ایران معاصر پرداختهاست. این کتاب در نمایشگاه کتاب تهران ۱۳۹۳ جمعآوری شد.