«هستی» یا «رؤیای هستی» عنوان ترانه یا تصنیفی با صدای زنده یاد “غلامحسین بنان” است که با شعری از زنده نام “اسمعیل نواب صفا” و بر روی آهنگی از استاد “حسینعلی ملاح” اجرا شدهاست.(همراه فایل صوتی )
«هستی» یا «رؤیای هستی» عنوان ترانه یا تصنیفی با صدای زنده یاد “غلامحسین بنان” است که با شعری از زنده نام “اسمعیل نواب صفا” و بر روی آهنگی از استاد “حسینعلی ملاح” اجرا شدهاست.
این ترانه که از آن با عناوین دیگری همچون «نغمه هستی» و «قصه پرملال» نیز یاد شدهاست، به خاطرِ آهنگ دلنشین و مضمونِ فلسفی شعر آن، یکی از شاخصترین و به یاد ماندنیترین آثار استاد “بنان” محسوب میشود. بنابه گفته زنده یاد “پری بنان”، همسر استاد “بنان”، این هنرمند در میان تصنیفهای متعددی که اجرا کرده بوده، به تصنیف «هستی» بیش از سایر تصنیفها و ترانههای خویش علاقه داشته و به خصوص در سالهای پایانی عمر خویش، بهطور دائم و مکرر به این ترانه خود گوش میدادهاست.
زنده یاد “اسماعیل نواب صفا”، شاعر ترانه «هستی»، در کتاب خاطراتش که با عنوان قصه شمع انتشار یافته، از ترانه «هستی» («رؤیای هستی») به عنوان یکی از بهترین و شاخصترین ترانههایی که در دوران ترانه سرائیش سروده نام برده و در مورد آن مینویسد:
روانشاد “ملاح” دو آهنگ ساختهاند که شعر هر دو از من میباشد، یکی: سرود پولاد است و دیگری آهنگی در بیات اصفهان، که با مدولاسیون یا پرده گردانی یا یه اصطلاح مرکب خوانی، به سه گاه رفته و دوباره در بیات اصفهان یا خانه اصفهان بازگشتهاند.
مقصود “نواب صفا” از سرود پولاد، به احتمال قوی همان سرودی است که به مناسبت افتتاح ذوب آهن (شرکت ملی فولاد ایران امروزی)، در اوایل دهه سی خورشیدی ساخته شد و توسط اندیشه که از خوانندگان مطرح آن روزگار بود، اجرا گردید.
“نواب صفا” همچنین دربارهٔ شعری که خود برای این ترانه ساختهاست، مینویسد:
این شعر دارای مضمونی فلسفی است که برای بار نخست چنین مضمونی بر روی آهنگ توسط من ساخته شدهاست و قسمتی از آغاز آن را نقل میکنم:
هستی چه بود، قصهٔ پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو، افسانهای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
منابع:
_نواب صفا، اسماعیل (۱۳۷۷)، قصه شمع، تهران: البرز
_صبور، دکتر داریوش (ویراستار) (۱۳۶۹)،
از نور تا نوا (یادنامه غلامحسین بنان، استاد آواز ایران)، تهران: دنیای کتاب و کتابفروشی تاریخ
بیوگرافی غلامحسین بنان
غلامحسین بنان ، صدای مخملی آواز ایران توانا – غلامحسین بنان در پانزدهم اردیبهشت ۱۲۹۰ در قلهک تهران و در یک خانواده متمول و صاحبنام دیده به جهان گشود.
پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمدتقی میرزارکنی (رکنالدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود. بنان از شش سالگی بنا به سفارش نیداود، استاد موسیقی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازندهی چیرهدست پیانو بود بهرههای فراوان جست. همهی اعضای خانوادهی بنان دستی در موسیقی داشتند.
خالهی بنان نی مینواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نیداود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمییابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است. اولین استاد ِ غلامحسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند.
میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضهخوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازهی آواز بنان همه جا پیچید. روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن موسیقی برد و با ارکستر شمارهی یک نیز همکاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامهی «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا همکاری داشت. میگویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو میروند در دفتر روحالله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان میخواهند که برای ایشان قطعهای بخواند و بنان «درآمد سهگاه»را آغاز میکند و صبا نیز به همراهی ویلون مینوازد.
هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا میگوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره میکند که «گوشهی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را میخواند و به «سهگاه» فرود میآید که در این لحظه روحالله خالقی بیاختیار بلند میشود و بنان را در آغوش میگیرد و میبوسد و برای او آیندهی هنری درخشانی پیشبینی میکند.
بنان در آغاز کار در رادیو تنها آواز میخوانده است ولی بعدها به توصیهی خالقی «تصنیف» نیز میخواند که این تصنیفها گنجینهای از موسیقی معاصر سنتی است که به یادگار مانده است و آنطور که صاحبنظران میگویند در این گنجینه بیش از ۳۵۰ برنامهی آواز و ترانهخوانی به یادگار مانده است. از این جمله است سرود «ای ایران» که با آهنگسازی خالقی و شعر حسین گل گلاب اجرا شده است.
صدای بنان، صدایی منحصر به فرد بود طوری که به این صدای استثنایی، صدای مخملی نیز میگفتند. گویا اول بار اصطلاح مخملی را «علی دشتی»، نویسنده و سیاستمدار ایرانی در مورد بنان به کار برد. بسیاری از فرهیختگان ایران در آن زمان که صدای بنان را میشنیدند این صدا را صدای زیبا و کارشده مییافتند.
ابوالقاسم حالت صدای بنان را اقیانوسی میداند که در حیطهی وصف نمیگنجد. روحالله خالقی صدای بنان را صدایی بسیار لطیف و شیرین و زیبا و خوشآهنگ میداند که کوتاه میخواند ولی در همین کوتاهی ذوق و هنر بسیار نهفته است. آشنایی بنان به ادبیات فارسی نیز به او ویژگی ممتازی در بین هنرمندان میبخشد. فریدون حافظی موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی تار میگوید: «آنجا که سخن از تاثر و سوز و گداز بود ادای شعر در آواز آنچنان بود که میبایست باشد و در دیگر احوال نیز سخن آواز با حال و هوا و تم شعر همآهنگی کامل داشت.
علی تجویدی نیز معتقد است که در آواز بنان هرگز تحریرهای نا به جا مخل ادای کلمات شعر نمیشد. نواب صفا، ترانهسرای معاصر میگوید: «بافت و ساختار گلو و حنجرهی بنان طوری خلق شده بود که مانند نداشت و تقلید کردنی هم نبود. اگر موسیقی قرن حاضر، به ویژه برنامهی گلها را گنجی شایگان انگاریم، بدون شک بنان یکی از ستونهای استواری بود که این گنج را بر دوش داشت.» در ۲۷ آذرماه سال ۱۳۳۶ بنان در جادهی کرج دچار تصادف رانندگی میشود که در این سانحه چشم راست خود را از دست میدهد و از آن پس همیشه از عینک دودی استفاده میکند.
پس از این حادثه است که بنان تصمیم میگیرد در مواضع هنری خود تجدید نظر کند و آهنگهایی را بخواند که شنونده را به وجد بیاورد. “من از این پس کوشش میکنم آثاری اجرا کنم که واجد وزنی شاد و شعری امیدوار کننده است. من جداً از ادامهی شیوهی قدیم که شباهت به مرثیهخوانی دارد خسته شدهام، البته در این زمینه سازندگان آهنگ باید با من یاری و همکاری کنند”. حاصل این تصمیم اجرای ترانههای دلنشین و سادهای است که اتفاقاً از خیلی از تصانیف آن دورهی رادیو استوارتر و برازندهی خوانندهی عالیمقامی چون او میباشد.» (کتاب رویای هستی، به کوشش شهرام آقاییپور) غلامحسین بنان چندی نیز به تعلیم فن بازیگری پرداخت اما آنرا ادامه نداد.
او در سال ۱۳۲۷ در فیلمی به نام «طوفان زندگی» که کارگردانی آن را علی دریابیگی بر عهده داشت بازی کرد که داستان آن در انجمن موسیقی ملی اتفاق میافتاد. بنان در این فیلم دو ترانه از ترانههای معروف خود را به شکل زنده اجرا میکند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت.
بنا به گفتهی همسرش، به دلیل یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دستگاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.
احسان یارشاطر در مورد صدای بنان و هنر او چنین میگوید: “آواز بنان خیلی بلند نبود. ولی نرم و صاف و پر و گرم و خوش طنین بود. اختیار حنجرهاش هرگز از دستش خارج نمیشد. چهچهی بیجا نمیزد و قدرتنمایی نمیکرد. بر عکس قدرت خود را در انتقال معنی شعر و ارائه ظرافتها و لطافتهای آواز نشان میداد. تحریرهایش موجهای ریز حریری را در معرض نسیم به خاطر میآورد! تحریر و چهچه هرگز خارج از متن آواز نبود، بلکه جزء بافت آواز او به شمار میرفت.
بنان آن طور که “میبایست” میخواند و دیگران بیشتر آن طور که میتوانستند.” در آبانماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانه غلامحسین بنان خراب میشود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانهی تخریبشده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است.
محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطرههای این شهر را صاحبان این خانهها به وجود آوردهاند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ میشود؟ اکنون شنیدهام که خانهی بنان را تخریب کردهاند.» غلامحسین بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
برگرفته از کانال تاریخ در تصویر