زندگی نامه هنگامه اخوان خواننده موسیقی سنتی
هنگامه اخوان خواننده موسیقی سنتی ایرانی که از سال ۱۳۵۴ شروع به خواندن در رادیو کرد و کار خود را با بازخوانی آثار قمرالملوک وزیری آغاز کرد. اخوان با گروه های عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان و گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی همکاری داشت. هنگامه اخوان کنسرت های زیادی در ایران و اروپا برگزار کرده است.
هنگامه اخوان ، خواننده موسیقی سنتی
زندگینامه هنگامه اخوان
هنگامه اخوان در سال ۱۳۳۴ در فومن دیده به جهان گشود. صدای خوش در خانواده هنگامه موروثی بود اما او تنها کسی بود که آموختن آواز را به طور جدی و حرفه ای دنبال کرد. هنگامه اخوان خواندن را از ۱۰ سالگی با آموختن آواز دشتی نزد پدرش آغاز کرد. اولین بار پدر با او در مورد قمرالملوک وزیری صحبت کرد. اخوان شخصیت قمر را نه به عنوان یک خواننده بلکه به عنوان انسانی خیر و نیکوکار می ستود.
هنگامه اخوان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی برای دیدن خواهرش به تهران رفت. هنگام اقامت در تهران خواهر و برادرش هنگامه را تشویق به ماندن و تکمیل تحصیلات موسیقی کردند. اخوان در آزمون رادیو برای خوانندگی شرکت کرد. هنگامه در کاستی که از صدای خود ضبط و ارائه کرده بود یکی از آثار استاد تجویدی و تعدادی از ملودی هایی که پدرش به او آموخته بود اجرا شده بود. هیئت داوران متشکل از پنج نفر بود: علی تجویدی، مرتضی حنانه، حبیب ا… بدیعی، جواد معروفی و فلاح که همه از موسیقی دانان مطرح زمان بودند. سه نفر از داوران او را پذیرفته ولی دو نفر از او خواستند در آزمون دیگری شرکت کند. در آزمون دوم اخوان به دلیل ندانستن ردیف پذیرفته نشد.
هنگامه اخوان در کلاس های ردیف رادیو ثبت نام کرد و پس از تکمیل آموخته های خود در آزمون پذیرفته شد. هنگامه با تشویق مرحوم تجویدی اخوان نزد استاد ادیب خوانساری به آموختن ردیف و تکنیک های آوازی پرداخت. ابراهیم سرخوش (نوازنده ی مشهور تار) اغلب کلاس را به منظور کمک و همنوازی با هنرآموزان همراهی می کرد. اخوان مدت ده سال نزد استاد خوانساری تلمذ کرد. کلاس ها ابتدا در رادیو و سپس در منزل استاد تشکیل می شد.
عکس های هنگامه اخوان
هنگامه اخوان و کار در رادیو
از سال ۱۳۵۴ هنگامه اخوان شروع به خواندن در رادیو کرد و کار خود را با بازخوانی آثار قمرالملوک وزیری آغاز کرد. همچنین با گروه های عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان و گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی همکاری داشت. هنگامه اخوان کنسرت های زیادی در ایران و اروپا برگزار کرده است.
برنامه گل های تازه
هنگامه اخوان روزگاری ۱۸ سال بیشتر نداشت که تصنیف مرغ سحر او در برنامه گلهای تازه شماره ۲۰۱ رادیو پخش شد و بعدتر هم آواز افشاری او با آهنگسازی و نوزاندگی محمدرضا لطفی منتشر شد و این بار تصنیف «بازآمدم» بود که در دهانها میچرخید و حتی زنده یاد پرویز مشکانیان نیز برای هنگامه که در آواز هنگامه ای به پا کرده بود و تحریرهای دراوج زیبایی دوچندانی را داشت قطعه ای در دشتی ساخته بود که این ترانه های اخوان در آلبومهای موسسه چاووش منتشر شدند و بعد از مدتی که مساله ممنوعیت پیش آمد از بازار جمع آوری گردید.
آثار هنگامه اخوان
هنگامه اخوان از سال ۱۳۵۵ با گروه شیدا, سماعی و عارف آغاز به کار کرد و فعالیتش را با بازسازی آثار قمرالملوک وزیری شروع کرد. تصنیف دشتی “موسم گل” با شعر وحید دستگردی، آهنگ موسی خان. تصنیف “عاشقی محنت بسیار کشید” با شعر ایرج میرزا در دستگاه همایون و آهنگ مرتضی نی داوود و آواز شور، آواز و تصنیف “مرغ سحر ناله سر کن”, “گل های ۲۰۱” در دستگاه ماهور با شعر ملک الشعرای بهار و آواز بیات، رد “گل های ۲۰۰” در دستگاه شور با شعر سعدی، آواز افشارِ “باز آمدم” با شعر مولانا و آهنگ محمدرضا لطفی با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی، تصنیف “فروردین” در دستگاه ماهور با شعر ملک الشعرا بهار و آهنگ زرین پنجه با گروه سماعی آواز و تصنیف دشتی با گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان از زبده آثار هنـگامه اخوان است.
تصاویر هنگامه اخوان
هنگامه اخوان از بهترین خوانندگان زن ایران
استاد نصرالله ناصحپور در مورد وی گفتهاست: هنگامه اخوان یکی از بهترین خوانندگان زن ایرانی و صدای او یادآور صدای آسمانی قمر است. با این حال لازم به ذکر است که عمده آثار بهجایمانده از اخوان منحصر به بازخوانیهای تصنیفها و آوازهای زندهیادان قمرالملوک وزیری و روحانگیز است. لذا اخوان همانند بیشتر همدورههایش (پریسا، سوسن مطلوبی و…) را نمیتوان صاحبسبک دانست ولو اینکه گستره و جذابیت صدا و تکنیک او از دو نفر نامبرده دیگر بسیار افزونتر بود.
هنگامه اخوان در چهارمین مجمع عمومی کانون خوانندگان خانه موسیقی به عنوان رئیس این کانون انتخاب شد. از شاگردان ایشان میتوان تارا تیبا و پرواز همای سرپرست و خواننده گروه مستان را نام برد.
ادامه ی فعالیت هنری هنگامه اخوان پس از انقلاب
هنگامه اخوان پس از مدت ها خاموشی سال ۱۳۶۳ از سوی آرشیو صدا وسیما دعوت به همکاری شد و به عنوان کارشناس آرشیو در انجمن حفظ و اشاعه ی موسیقی ایرانی, سرگرم به کار شد. اخوان در خلال سال های ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰ هم در سمت مربی آواز در آن انجمن به فعالیت پرداخت ولی به دلیل مشکلاتی که پیش آمد از ادامه ی کار منصرف شد و در کلاس های خصوصی به تعلیم آواز بانوان سرگرم شد. هنگامه از سال ۱۳۷۰ با سرپرستی گروه موسیقی «بهار» چند کنسرت برای بانوان اجرا کرده است.
منبع:بیتوته
هنگامه امروز سیویکم خرداد شصتوپنج سالش تمام شد. اما آتش جاودانی هنوز در وجودش روشن است. او زمانی رئیس کانون خوانندگان موسیقی بود. سرپرست گروه موسیقی بهار بود و تا همین اواخر هم با آنها کنسرت اجرا میکرد. معلمی آواز را جدی گرفته شاید علت آن عِرقی بود که به ادیب خوانساری داشت. سالها تدریس آواز کرد، افراد زیادی همچون خودش را به موسیقی و آواز خو داد. افراد زیادی توانستند بعد از او مکتبهای موسیقی را بشناسند و بخوانند: «آتشی در سینه دارم، جاودانی.»
پ
سماعی، شیدا و عارف. هنگامه با هر سه گروه موسیقی مطرح آن زمان کار کرده بود. در این میان، اما گروه شیدا را بیش از بقیه دوست داشت. «لطفی بسیار گوشنواز تار میزد. آدم از خودش بیاختیار میشد. سعی میکردم با آن آواز نوا سر دهم، این همدلی باعث شد آثار ماندگار به جای بماند. لطفی از آن نوازندگانی بود که هرگز تکرار نمیشد.»
به گزارش روزنامه شهروند، گاهی هم دوست داری بیاید و مقابلت بنشیند، مینشیند مقابل صورتت، انگار که گفته باشی میخواهم ببینمت. مگر صدا را هم میتوان دید؟ حالا هر چه قدر هم که بخواهد نزدیکت باشد؟ صدایش هم بلند باشد؟ شدنی است. مثل خیلی چیزهای دیگر. مثلا اگر دستگاهی اختراع میشد که تصویر صداها را بسازد، احتمالا به جای صدای او، تصویر قمر نمایش داده میشد. قمرالملوک وزیری درسال ۱۳۰۳ در روزهایی که روی صحنه خوانده بود، قمرالملوک وزیری که کمتر صدایی به او میمانست.
از دفتر اول مثنوی، این بیت را بهتر از سایر ابیات میخواند. این مصراع را حتی بهتر از مصراع «عشق اصطرلاب اسرار خداست.» علت هنگامی از باقی علتها جدا بود. عشق به موسیقی به قول خودش در خانواده موروثی بود. اول صدای پدر را شنیده بود بعد صدای مادر. صدا که خوب باشد از همان دوران بچگی معلوم میشود. از همان دورانی که فقط با صدای لالایی پدر یا مادر به خواب میروی و در ذهن بچهگانهات صدایشان را به باغ گلی بزرگ مانند میکنی. «عشق به موسیقی سراپای وجودم را گرفته بود.» هنگامه گفته بود صدا را از مادرش به ارث برده. اینقدر از زبانشان نوا شنیده که رفتهرفته موسیقی مانند یک جزء وارد اجزای بدنش شده.
سر ز مهرت بر ندارم
زاده فومن گیلان است. ده ساله بود که از زبان پدرش نام قمر و تصانیفش را شنید و بعد شیفته صدا و شخصیت او شد. از او و ویژگیهای شخصیتی او زیاد شنیده بود. هنرمند مردمی. رفتهرفته ویژگیهای قمر را شناخت. «قمرالملوک وزیری هنرمندی وارسته، خوش قلب، مهربان و انسانی واقعی بودند، راستش را بخواهید از همان زمان نهال مهر این هنرمند بزرگ در قلب من کاشته شد و تا به امروز هم با آن زندگی میکنم.»
طالع اگر مدد دهد
وقتی طالع آدم به چیزی گره خورده باشد، سروکلهاش از کودکی پیدا میشود و ردی، اثری یا حتی نوایی از خودش باقی میگذارد: «در دوران ابتدایی با برادرم در مدرسه ترانهخوانی میکردم و در گروه سرود مدرسه بودم.» این را در گفتوگویی اعلام کرده بود. خواندن در جشنهای مدرسه ادامه داشت تا اتمام دوران ابتدایی. تا زمانی که حرف تهران به میان آمد و خواهر بزرگتر.
دل خون شد از امید و نشد یار، یار من
رفته بود تهران. پیش خواهر بزرگترش. برق آموزش موسیقی در پایتخت را دیده بود و خواسته بود به شمال برنگردد. گفته بود امکانات موسیقی در تهران کجا و در شمال کجا. وقتی میتوانم اینجا کلاس موسیقی بروم، وقتی میتوانم اینجا موسیقی را با تمام وجودم مزمزه کنم، چرا برگردم. هنگامه ماندنی شد. در گفتوشنودها فهمیده بود رادیو آزمون صدا میگیرد. آزمون خواندن. روی یک نوار خوانده بود: «دل خون شد از امید و نشد یار، یار من.» فرستاده بود برای شورای رادیو. مرتضی حنانه، علی تجویدی، حبیب الله بدیعی، جواد معروفی و خالقی. شورا، نوار را شنیده، اما گفته بودند باید حضوری هم بشنوند. شنیده بودند. از ردیف و دستگاههای موسیقی ایرانی پرسیده بودند. «نمیدانستم، گفته بودند باید در کلاس شرکت کنم، همین شد که در آزمون رد شدم.» امیدش، اما ناامید نشد. باید میخواند و میآموخت. خودش اینطور خواسته بود. فشرده کلاس آواز رفت و چند هفته بعد دوباره آزمون داد. آزمونی که اینبار نتیجهاش پیروزی بود.
یادگاری از ادیب خوانساری
شورای رادیو خواسته بود هنرجویان پذیرفته شده زیر نظر ادیب خوانساری آموزش ببینند. سالهای ۵۱ تا ۵۵ ادیب خوانساری در رادیو به هنگامه ردیف آموخته بود. بعد از این دوره شرایط نامناسب جسمی خوانساری شاگردان را مجبور کرده بوده که خانه استاد را بهعنوان مکتب بپذیرند. هنگامه اخوان در گفتوگویی با روزنامه شرق اعلام کرده بود که او تنها شاگرد استاد نبوده. «استاد شاگردان بسیاری داشت، برخی از شاگردان همیشه میآمدند و بعضی مدتی طولانی دیگر مراجعه نمیکردند، اسامی شاگردان را به یاد ندارم. اما میتوانم بگویم من تنها یادگار استاد ادیب خوانساری هستم.»
موسم گل، دوره حزن
بیست سالگی سن متفاوتی برای هنگامه شده بود. سال ۵۴ بود که نخستین تصنیفش از برنامه گلهای تازه پخش شد. وارد گروه شیدای لطفی شده و خوانده بود: «موسم گل، دوره حزن یک دو روز است در زمانه.» هوشنگ ابتهاج در کتاب خاطراتش «پیر پرنیان اندیش» خودش را واسطهای میان لطفی و هنگامه میداند: «هنگامه اخوان را من کشف کردم، شاگرد درس ادیب خوانساری بود، داشتم از کلاس درسشان رد میشدم که متوجه شدم زنی با تحریر قمر میخواند، واقعا بعد از قمر هیچکس چنین تحریری نداشت. بعد از اینکه کلاس تمام شد در را باز کردم. به آقای ادیب گفتم وقتی کلاس تمام شد به دفتر بیایند. وقتی ادیب آمد از آن شاگردی که صدایش به قمر شبیه بود، پرسیدم. به لطفی هم گفته بودم که این دختر از کلاس چیز بیشتری نمیآموزد. لطفی با او تمرین کرد تا هنگامه اخوان، موسم گل را خواند. وقتی این تصنیف از رادیو پخش شد همه کنجکاو شده بودند که این خواننده کیست.» ابتهاج در کتابش مینویسد که اخوان با رادیو از رفتن به کافه در امان مانده بود و مثل خوانندههای آن زمان نشده بود.
ردیفهایی که نیاموختند
سماعی، شیدا و عارف. هنگامه با هر سه گروه موسیقی مطرح آن زمان کار کرده بود. در این میان، اما گروه شیدا را بیش از بقیه دوست داشت. «لطفی بسیار گوشنواز تار میزد. آدم از خودش بیاختیار میشد. سعی میکردم با آن آواز نوا سر دهم، این همدلی باعث شد آثار ماندگار به جای بماند. لطفی از آن نوازندگانی بود که هرگز تکرار نمیشد.» موسیقی پاپ را دوست نداشت. هنوز هم دوست ندارد. هنگامه آن را موسیقی بیکیفیت مصرفی میداند. میگوید موسیقی که این روزها بهعنوان موسیقی پاپ عرضه میشود نه محتوا دارد و نه آهنگ موزون. وقتی خوانندههای این سبک به زمان و موعد کنسرت میرسند صدایشان جیغ میشود. میگوید صداوسیما این روزها به پخش موسیقی بیمحتوا دامن میزند. میگوید گوش جوانان این روزها به موسیقی بد عادت کرده است. میگوید موسیقی پاپ این روزها شده نوعی سردرگمی. «من فکر میکنم حتی اگر کسی بخواهد موسیقی را از نوع پاپ یا جاز ادامه دهد باید حداقل ردیفهای موسیقی فارسی را بشناسد. مثل گذشتگان.»
آنطور که باید نشد
هنگامه بعد از انقلاب برای زنان خواند. در وزارت ارشاد و شورای موسیقی هم از او کمک خواسته شد. او بهعنوان یکی از اعضا در جلسات حضور پیدا میکرد و نظر کارشناسی درباره موسیقی زنان میداد. او میگوید درباره اجرای زنان کم پیش میآمده که کاری را حذف کند، همیشه به ارسال مجدد و اصلاح مجدد ختم میشده. در گفتوگویی با یکی از روزنامهها در سالهای ابتدای دهه ۹۰ گفته بود که سعی کرده به وسیله نامه از مسئولان درخواستی برای ساخت سالنهای موسیقی زنان بدهد، خواسته تا هزینه برگزاری کنسرت در شهرها کمتر شود. درخواست کرده که اجرای ویژه زنان در شهرها تعطیل نشود. همه اینها را خواسته بود، اما درنهایت اعلام کرده بودند که دستمان برای خیلی چیزها بسته است و برای خیلی کارها. او در گفتوگویی درباره آموزش موسیقی زنان گفته بود: «آنطور که شنیدهام زنان از نظر آموزش موسیقی بسیار ضعیف عمل میکنند. چطور میشود هنرجویی با چندسال آموزش بخواهد به دیگران آموزش بدهد. باید بگویم که موسیقی جنبه تجاری برای بعضی پیدا کرده است.»
افتان و خیزان ماندن در ایران
«من در کشور آلمان زبان احساسات آنها را نمیفهمم و با زبان و احساسات آنها بیگانه هستم. در کشوری که با موسیقی آنها بیگانه هستم، چه کار میتوانستم انجام دهم. وابستگی به خانواده را چه میتوانستم بکنم. دوری از اینجا برایم غیرقابل تحمل است.» هنگامه اخوان در این سالها کنسرتهای متعددی با گروههای موسیقی در کشورهای مختلف داشته است. او اقامت کشور آلمان را هم دارد، اما هربار در پاسخ به این سوال که چرا در آلمان نمانده، همین جوابها را داده. هربار گفته که حتی اگر شرایط برای حضور او سختتر از این هم میشده، میمانده، چون فقط ایرانیها هستند که میفهمند وقتی او میخواند: «در ملک ایران وین مهد شیران/ تا چند و تا کی افتان و خیزان» چه معنی دارد.
صدایش وام گرفته از صدای قمر است. معتقد است آدم در اوایل کار و برای شروع بد نیست تقلید کند. «نخستین مرحله در آموزش موسیقی تقلید و الگوبرداری از استاد است، اما بعد از آنکه هنرجو به مراحل پایانی آموزش رسید، دیگر باید خودش باشد و از تقلید دوری کند تا برای شنونده تکراری نشود.» با این حال عدهای او را هنوز هم وامدار قمر میدانند. یکی از آنها نصرالله ناصحپور، استاد ردیف آواز ایرانی است، او در جایی گفته بود: «هنگامه اخوان یکی از بهترین خوانندگان زن ایرانی و صدای او یادآور صدای آسمانی قمر است. با این حال عمده آثار بهجایمانده از اخوان منحصر به بازخوانیهای تصنیفها و آوازهای زندهیادان قمرالملوک وزیری و روحانگیز است؛ لذا او را نمیتوان همانند بیشتر همدوره ایهایش (پریسا و…) صاحب سبک دانست.»، اما اخوان معتقد است که او از کارهای قمر کپیبرداری نکرده است: «اگر در کارهایم بازخوانی تصنیفهای قمر را انجام میدهم به معنای کپیبرداری نیست، من با صدای خودم اجرا میکنم و درحال حاضر هم آوازهای تمام کارهایم بازخوانی نیست.»
آتش جاودانی
هنگامه امروز سیویکم خرداد شصتوپنج سالش تمام شد. اما آتش جاودانی هنوز در وجودش روشن است. او زمانی رئیس کانون خوانندگان موسیقی بود. سرپرست گروه موسیقی بهار بود و تا همین اواخر هم با آنها کنسرت اجرا میکرد. معلمی آواز را جدی گرفته شاید علت آن عِرقی بود که به ادیب خوانساری داشت. سالها تدریس آواز کرد، افراد زیادی همچون خودش را به موسیقی و آواز خو داد. افراد زیادی توانستند بعد از او مکتبهای موسیقی را بشناسند و بخوانند: «آتشی در سینه دارم، جاودانی.»