
سرزمین ما فراوان ثروت خدادادی دارد. این جمله لقلقه زبان همه ماست. از اینکه این همه نعمت به ما داده شده و از آن به درستی استفاده نمیکنیم/ نشده، دلگیر و گلهمندیم. این حرفها و دلگیریها در دور همنشینیها طرح شده و فقط کمی بعد از آن غالبا فراموش میشوند. به راستی که این سرزمین با همه مضایقی که از حیث آب و خاک حاصلخیز دارد، لبریز از نعمات دیگر است. بعضی از این نعمات اختصاص به این اقلیم و آب و خاک دارد و هیچ جای دیگر جهان پیدا نمیشود. گزاف نمیگویم و رگ آریایی نژادیام هم بیرون نزده که از سر تعصب چیزی سر هم کنم تا اثبات شود که ایران و ایرانی چنین هستند و چنان، که اگر خوش انصاف باشیم، ما ملتی مسرف و ناشکرگزار در برابر الطافی هستیم که شامل سرزمین ما شده. یکی، دو قرن است که دیگر خوبیها و خوشیهای ایرانمان را نمیبینیم و مسحور تصویر فرنگ شدهایم در این وضعیت آنچه داشتهایم را اندکاندک از کف میدهیم و به دست خود تخریب میکنیم. بگذارید چند نمونه خیلی نزدیک و روزمره را به عرض برسانم شاید شما هم با این بنده همعقیده شدید: داستان نابودی معماری سنتی و بافت قدیمی و تاریخی شهرهای زیبای ایرانی، داستان کهنهای است. همه ما اینها را بلد شدهایم. اگر ده، دوازده سال پیش نگرانی بابت این موضوع امری مختص اهل فرهنگ و دغدغهمندان حوزه میراثی بود، امروز همگان جز مسوولان ذیربط به اهمیت آن پی بردهاند و مردم حقیقتا با غصه و ناراحتی و افسوسخوران نظارهگر تخریب شهرها و روستاهایشان هستند. اما مدیران میراثی و دستگاههای مختلفی مثل اوقاف و دیگران به بهانه توسعه و بهسازی و نوسازی و ساماندهی – این آخری نام رمزی تخریب و ریشهکنی و دگرگونی به بدترین شکل است – دست به نابودی میراث تاریخی و معماری و بافتهای قدیمی میزنند و مطلقا هم گوش شنوایی ندارند. این حکایت فقط مختص دوره جمهوری اسلامی نیست. بدترین تخریبها و نابودی بافت بسیار زیبا و مهم و تاریخی مرکزی تهران به دست پهلویها صورت گرفته. زخمی که آنها بر صورت شهرهای ایران گذاشتند هرگز ترمیم نمیشود. تمامی دروازههای زیبای تهران را تخریب کردند، بناهای زیبای دور میدان توپخانه را برداشتند و به جایش در شمال میدان مخروبهای و در جنوبش ساختمانی به شکل شوفاژی عظیم و غولآسا و بد هیبت و بدرنگ به جا گذاشتند. بناهای زیبای شمال کاخ گلستان را نابود و به جایش ساختمانهای مکعبی و دلهرهآور وزارت دارایی را بنا کردند. زعفران نمونه دیگری است که ارزش و اهمیت و یگانگیاش کمتر از دیگر میراثهای تاریخی و فرهنگی ما نیست. زعفرانی که در ایران به دست میآید در عالم نظیر ندارد. اسپانیاییها رقیب اصلی ما در بازارهای جهانی و البته بزرگترین خریدار زعفران ما هم هستند! اسپانیا در مناطق مرکزیاش هم زعفران میکارد. اما زعفران اسپانیایی در رنگ و عطر اصلا و ابدا به پای زعفران ایرانی نمیرسد. آنها زعفران ایران را وارد میکنند (عدهای سودجو و نه بازرگان از چند دهه پیش زعفران ایران را به اسپانیا میبرند و به صورت فله و با قیمتی نازل میفروشند)، بعد با بستهبندی و ترتیباتی که بازارهای جهانی میپسندند، به امریکا و سراسر اروپا به نام زعفران اعلای اسپانیایی صادر میکنند. در ایران ما کمتر به این ثروت خدادادی – مانند دیگر داراییهایمان – توجه کردهایم. زعفران نماد ایران است. برند اختصاصی و ویژه و تاریخی ایران است. دانشمند فرهیخته آقای دکتر محمدحسن ابریشمی عمر خود را بر سر معرفی این گنجینه به ایرانیها گذاشتهاند. سه کتاب و چندین مقاله حاصل عمرشان در این موضوع است. اگر کسی بخواهد درباره زعفران پژوهش کند محال است که از تحقیقات ایشان بینیاز باشد. بیشتر نکاتی که امروز درباره زعفران میدانیم حاصل تتبعات و تحقیقات ایشان است. مراجعه به هزاران منبع، مطالعه هزاران کتاب فقط برای آنکه ریشههای این ثروت ملی را پیدا کنند و به ایرانی نشان بدهند که این فقط یکی از نعمات خدادادی سرزمین ماست. دکتر محمدحسن ابریشمی را چند نفر میشناسند؟ کتابهای ایشان چقدر خوانده شده؟ به اقتصاد زعفران، به هموطنانی که در این عرصه تلاش میکنند چقدر توجه میشود؟ آیا میدانیم که افرادی قصد دارند تا با کشت زعفران در افغانستان، زعفران ایران را به زمین بزنند و آنچه بر سر پسته و خاویار و فرش ایرانی رفت را برای زعفران تکرار کنند؟ ما با بیتوجهی و خوار شمردن موضوعاتی مانند زعفران، خود را از بسیاری از مزایا و فواید محروم میکنیم. برند زعفران ایران اسیر دست عدهای شده که جز کسب سودی مقطعی به چیز دیگر فکر نمیکنند. صادرات پیاز زعفران ایران ممنوع است، اما پیاز زعفران ایران به نقاط مختلفی از دنیا قاچاق میشود. لطفا زعفران را جدی بگیرید.